انتخاب زبان
ما را دنبال کنید...
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم
ورودی سال ۱۳۹۳
ورودی سال ۱۳۹۴
ورودی سال ۱۳۹۵
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)
ورودی سال ۱۳۹۷
ورودی سال ۱۳۹۸
ورودی سال ۱۳۹۹
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)
ورودی سال ۱۴۰۱
■ سایر نویسندگان (۳۲۲)

جدیدترین مقالات

مقالات تصادفی

مقالات پربازدید

باب کائنات وحیدی منش

بسم الله الرحمن الرحیم

باب کائنات
توضیح: در این باب در خصوص گریه و عزاداری موجودات تمام عوالم هستی مباحثی مطرح می شود. البته محور مطالب انواع و اقسام مخلوقات غیر از نوع انسانی است.

فصل اول: کائنات و همه مخلوقات
عنوان اول: بکاء کائنات
مورد شماره یک:
بیان روایت:
مرحوم صاحب کامل الزیارات روایتی از حسین بن ثویر آورده است. ایشان به عنوان راوی نقل فرموده است که با عده ای از اصحاب محضر امام صادق علیه السلام بودند. بعد از صحبت هایی که یکی از اصحاب داشتند حضرت فرمودند: هنگامی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند آسمان های هفتگانه، زمین های هفتگانه، هر آنچه در آنها هستند و هر آنچه بین آنها هستند و ... گریه کردند. الخ [1]

برداشت از روایت:
علاوه بر برداشتی که اصل عنوان به آن اشاره دارد به موارد دیگری نیز توجه داده می‌شود.

۱. موجودات عالم حتی آنهایی که به ظاهر شعوری ندارند و معمول انسان ها برای آنها شعور را فرض هم نمی‌کنند، ذی شعور هستند.

کیفیت و مقدار فهم آنها خارج از این مقاله می باشد.

۲. از این روایت فهمیده می‌شود که آن موجودات بنابر قدر متیقن از اتفاقات مهم عالم مطلع می‌شوند.

کیفیت اطلاع آنها و اتفاقاتی که از آنها مطلع می‌شوند خارج از این مقاله می‌باشد.

۳. آنها نسبت به فهمی که پیدا می‌کنند واکنش هم نشان می‌دهند و بدیهی است که این واکنش متناسب با آن واقعه و بر اساس خلقت و طبیعت آنها می‌باشد. فلذا اقلا آنها نسبت به اهم مسایل اهم واکنش خود را ابراز می‌دارند.

۴. بر اساس عبارت (لما مضی)، مخلوقات مختلفی که ذکر شد، همزمان که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، گریه کردند. این همزمانی به شدت دارای اهمیت است.

۵‌. از همزمانی گریه مخلوقات مذکور با شهادت امام حسین علیه السلام دو احتمال برداشت می‌شود. یا آنها با واسطه از این اتفاق با خبر گشته اند. یا آنها به دلیل نامعلومی همانند علم حضوری مطلع گشته اند. به عبارتی خلقت آنها به این نحو بوده است (در اینجا فرض های مختلفی می‌توان داشت). یا آنها خود شهادت امام حسین علیه السلام را دیده و لمس کرده اند. این فرض اقلا برای ذی شعور ها صادق بوده و برای غیر آن تقریبا با احتمال دوم یکسان است.

۵. بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام بنابر قدر متیقن مباح می‌باشد. زیرا وقتی امام معصوم این جریان را از مخلوقات نقل می‌کنند و از بکاء بر امام حسین علیه السلام نهی نمی‌کنند، به خوبی واضح می‌شود که این امر اقلا مباح بوده است. ایضا اصل حلیت و اباحه نیز خدشه دار نشده است.

۶. اگر کسی ادعا کند که حضرت در مقام مذمت کائنات هستند، باید امام معصوم هم اشاره‌ای به این موضوع داشته باشند درحالی که در مجموع روایت هیچگونه ذمی نسبت به بکاء بر امام حسین علیه السلام مطرح نشده است.

فلذا اصل اباحه گریه بر سید الشهداء ثابت است و مدعی دچار خطا شده است.

۷. در این روایت به نظر می‌رسد که امام معصوم اشاره دارند که گریه بر سیدالشهداء نه تنها مطابق فطرت بشری است بلکه خلقت تکوینی و شعوری کائنات نیز آمیخته با گریه بر سیدالشهداست. چرا که همزمان با شهادت حضرت آنها گریه کرده اند. به نظر می‌رسد بین خلقت مخلوقات و وجود نازنین امام حسین علیه السلام رابطه عمیقی وجود دارد که از بشریت پنهان است. فلذا اینگونه برداشت می‌شود که اصل بکاء بر امام حسین علیه السلام در سرشت تمام مخلوقات توسط خداوند متعال قرار داده شده است.

۸. وقتی امام معصوم از یک عمل مطابق خلقت و فطرت صحبت می‌کنند، در مقام تایید و در مقام ارشاد به آن است؛ بلکه می‌توان گفت که امام در مقام مدح آن هستند. زیرا بیان آن در مخاطب ایجاد انگیزه داشته و او را به سمت آن عمل سوق می‌دهد. وقتی امام چیزی را مدح کند، دلالت بر مصلحت آن دارد و اقل مصلحت شامل حکم استحباب آن امر می‌شود.

۹. گریه بر سید الشهداء مطابق عقل است. زیرا خداوند خالق عقل، گریه را در سرشت و فطرت عالم قرار داده است. همچنین اهالی عالم عقل نیز بر سیدالشهداء علیه السلام گریه کردند.

۱۰. از مجموع این سخنان برداشت می‌شود که گریه بر سیدالشهداء علیه السلام دارای اهمیت کثیره است که در جامعه روایی شیعه یا بی نظیر و یا واقعا کم نظیر است.

۱۱. البته در ادامه روایت فقط سه چیز استثناء را حضرت استثناء می‌کنند که بحث در خصوص آن خارج از این مقاله است.

۱۲. اگر فردی در کنار واجبات فردی و اجتماعی خود به این عمل مستحبی اهمیت فراوان دهد و یا از مستحبات دیگر کناره گیری کند قطعا شامل پاداش بوده و هیچگونه مذمتی توسط مومنین صحیح نمی‌باشد.

مورد شماره دو:
بیان روایت:
در بخشی از روایت مورد اول، حضرت صادق علیه السلام یکی از مواردی که بر امام حسین علیه السلام گریه کردند را با عبارت (ما ینقلب فی الجنة و النار من خلق ربنا) بیان فرمودند که به معنای (تمام جنبندگان در بهشت و دوزخ از مخلوقات پروردگارمان) است.

به جهت اهمیت این بخش از مورد اول جدا شده است.[2]

برداشت از روایت:
علاوه بر برداشتی که اصل عنوان به آن اشاره دارد به موارد دیگری نیز توجه داده می‌شود.

برخی از نکات مورد اول نیز در این مورد جاری هستند.

۱. ما موصله، فعل ینقلب و من خلق ربنا هر کدام به تنهایی دلالت بر تمام مخلوقات و موجودات بهشت و جهنم دارد. این موجودات اعم از ملائکه، جن و انس داخل در بهشت و جهنم، نفس نعم گوناگون بهشتی، نفس آتش جهنم و ... می‌باشد.

برای توضیح بیشتر بیان می‌شود.

اگر امام معصوم از عبارت (ما فی الجنة و النار) استفاده می‌کردند به معنای (هر آنچه در بهشت و جهنم است) یا به عبارت دیگر تمام مخلوقات بهشت و جهنم می‌باشد.

اگر امام معصوم از عبارت (منقلبون فی الجنة و النار) استفاده می‌کردند، به معنای هر جنبنده متحرک در بهشت و جهنم می‌باشد. زیرا در کلام شیعه اثبات می‌شود که انقلاب و تحرک در تمام مخلوقات هست و فقط خداوند متعال است که هیچگونه حرکتی ندارد. پس معنا این است که هر موجودی غیر خدا یا تمام مخلوقات بهشت و جهنم.

اگر امام معصوم می‌فرمودند (بکی من خلق ربنا فی الجنة و النار)، به دلیل کلمه خلق که هرچیزی غیر خدا را شامل می‌ شود و به همان معنای تمام مخلوقات بهشت و جهنم است.

۲. اگر گوینده ای معصوم، حکیم و عالم از بیان کلمات متفاوت که همه آنها یک مفهوم را به تمامه به مخاطب منتقل می‌کند، استفاده کند؛ به جهت تاکید بر آن مفهوم می‌باشد.

۳. گویا امام صادق علیه السلام با این تاکید در پی آن هستند که احدی به هیچ وجه نتواند در این موضوع شک کند.

۴. برداشت های مورد اول در اینجا هم جاری می‌باشد.

۵. آنچه واضح است آتش جهنم برای عذاب و اهل آتش اهل عذاب هستند. به فهم ظاهری آنها منع از عمل صحیح شده اند. برای مثال کسی در آتش جهنم قدرت اقامه نماز ندارد و این مطلب بدیهی است. فلذا گریه اهل آتش قابل فهم برای عقل ناقص بشری نیست.

۶. چند سوال قابل طرح است که بنظر از فهم بشریت خارج است.

آیا گریه اهل جهنم آنها را نجات می‌دهد؟ اگر باعث نجات آنهاست چرا خداوند متعال این توفیق را به همه اهل جهنم عنایت فرموده است؟و اگر سبب نجات نیست جمع ظلمت اهل نار با نورانیت گریه بر سید الشهدا چگونه است؟

۷. وقتی خداوند متعال اجازه گریه به اهل آتش می‌دهد در حالی که آنها در جهنم دور از هرگونه تقرب هستند نه تنها اباحه و استحباب این عمل را نشان می‌دهد بلکه قطعا بکاء بر سیدالشهداء استحباب موکده دارد.

۸. خداوند متعال در قرآن کریم نعمت های لذیذ و گوناگون مختلفی را برای اهل بهشت بیان می‌فرمایند. وقتی آنها از تمام نعمت ها دست می‌کشند و شروع به گریه می‌کنند دلالت بر استحباب موکده دارد.

۹. طبق آیات قرآن و روایات شیعه در بهشت هیچگونه غم و ناراحتی وجود ندارد. اما با در نظر گرفتن این روایت و آنها شاید بتوان گفت که یکی از نعمت های در بهشت غم امام حسین است. این غم از غم های دیگر استثناست.

۱۰. بر اساس آیه (و رضوان من الله اکبر) خداوند متعال بهترین نعمت بهشت را رضایت خود بیان می‌کند. پس باید اهل بهشت به دنبال اعمالی باشند که بیشتر و زودتر آنها را به این مقام نائل می‌کند. در نتیجه از مقرب ترین اعمال اهل بهشت برای رسیدن به رضوان بیشتر گریه بر سیدالشهداء می‌باشد.

۱۱. گریه بر امام حسین علیه السلام مطابق با طبیعت، خلقت و فطرت تمام مخلوقات است. فرقی بین بهشت و جهنم، اهل بهشت و اهل جهنم نیست و همه آنها برای سیدالشهداء عزاداری می‌کنند.

به راستی رابطه نظام هستی با بکاء  بر سید الشهداء چیست که تمام مخلوقات بر او گریه کردند؟

۱۲. در ادامه روایت امام صادق علیه السلام سه چیز را استثناء می‌کند.

چرایی اینکه آنها از این حکم خارج شده اند و علت خباثت آنها چیست و چگونه به این خباثت رسیده اند، در این مقاله بحث نمی‌شود.

۱۳. چنین اهمیت و چنین استحبابی در روایات شیعه نادر و یا معدوم است. فلذا بدرفتاری و طرد اهل بکاء توسط مومنین صحیح نمی‌باشد‌.

مورد شماره سه:
بیان روایت:
امام صادق علیه السلام در ادامه مخلوقاتی که بر حضرت گریه کردند، عبارت (ما یری و ما لا یری) را بیان فرموده اند که به معنای (کلیه موجودات مرئی و نامرئی) می‌باشد.[3]

به جهت اهمیت این بخش از مورد اول جدا شده است.

برداشت از روایت:
علاوه بر برداشتی که اصل عنوان به آن اشاره دارد به موارد دیگری نیز توجه داده می‌شود.

برخی از نکات مورد اول و دوم نیز در این مورد جاری هستند.

۱. این عبارت امام صادق می‌تواند تاکیدی بر موارد قبلی که بیان فرمودند باشد.

۲. اگر این عبارت تاکیدی نباشد مشخص می‌شود که موجوداتی خارج از آسمان‌ها، زمین‌ها، بهشت و جهنم زندگی می‌کنند که برای عده ای از مخلوقات نامرئی هستند. آنها نیز بر سیدالشهداء علیه السلام گریه کردند.

۳. عدم مرئی بودن موجودات به چند معنا می‌تواند باشد.

الف) آنها برای نوع بشر و غیر بشر قابل رویت نیستند. به عبارتی خلقت آنها به نحوی است که هرگونه رویتی به آنها ممکنه نیست.

ب) آنها فقط برای بشریت قابل رویت نیستند.

ج) آنها برای بشریت قدیم قابل رویت نیستند. همانند میکروب ها که درگذشته قابل دیدن نبودند.

د) آنها برای معمول انسان ها قابل رویت نیستند. مانند اجنه

ه) موجوداتی که هم اکنون (زمان امام صادق یا تا قبل از ظهور که علم به تمامه آشکار می‌شود) انسان توان دیدن ندارد.

و) موجوداتی که قابلیت دیده شدن دارند ولی در آن زمان و یا حتی در این زمان توسط انسان دیده نشده است.

۴. مرئی بودن هم از مقابل معانی نامرئی فهمیده می‌شود.

۵. شاید قابلیت رویت و عدم آن به این معنا باشد که موجودات گذشته و آینده نامرئی و برای اهل زمان قابلیت رویت نداشتند و موجودات مرئی موجودات همان زمان هستند.

۶. از استمرار فعل مضارع می‌توان استفاده کرد که آن موجودات همیشه دیدنی و همیشه نادیدنی هستند.

۷. به هر حال رویت و عدم رویت به هر معنایی باشد، شامل تمام موجودات می‌شود. زیرا از آن دو حال خارج نیست.

۸. هر کدام از موجودات نامرئی، موجودات خاصی را در بر می‌گیرد و اطلاعی از معنای واقعی رویت در روایت نیست. به هر حال هر کدام از این معانی اهمیت ویژه ای را نشان می‌دهد.

۹. این واکنش تمام موجودات به این نحو بیان در جامعه حدیثی شیعه یا نادر و یا معدوم است.

۱۰. استفاده اباحه و صرف استحباب خلاف انصاف است و قطعا این تاکیدات دلالت بر استحباب موکده دارد. ممانعت و مخالفت مومنین از اهل بکاء خلاف روایات است.

عنوان دوم: شدت بکاء کائنات
بیان روایت:
مرحوم ابن قولویه روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند. حضرت به جناب زراره فرمودند که آسمان چهل صبح با خون و زمین چهل صبح با تار و تاریکی و خورشید چهل صبح با کسوف و سرخی نور گریه کردند و کوه‌ها تکه تکه گشته و پراکنده شدند و دریاها روان گشتند و ملائکه چهل صبح بر امام حسین علیه السلام گریه کردند.[4]

برداشت از روایت:
۱. عزاداری ‌و گریه بر سیدالشهداء علیه السلام در بین زمین و آسمان مشترک است. خصوصیتی به نوع خاصی از مخلوقات ندارد.

۲. گریه هر مخلوقی به نسبت خود متفاوت است.

۳. بیانات امام صادق علیه السلام مبالغه، کنایه، تشبیه و استعاره نیست. به وضوح روشن است که حضرت از واقعیات خارجی عالم در حال اخبار هستند. به عبارتی ظهور و سیاق کلام دلالت بر این امر می‌کند. از طرفی مبالغه، کنایه، تشبیه و استعاره نیازمند قرینه و دلیل مثبته می‌باشد تا خلاف ظاهر کلام برداشت شود. اگر متکلم امام معصوم حکیم باشد این قاعده پررنگ تر خواهد شد.

۳. باید فرمایشات حضرت از حیث تاریخی نیز بررسی و اثبات شود. اما اگر اینچنین نشد معلوم خواهد شد که گریه موجودات همانند تسبیح آنها بر همگان عیان نیست.

۴. کسوف روش گریه خورشید است. حوادثی بی نظیر و یا کم نظیری در روایات هست که فرموده باشند به خاطر آنها خورشید کسوف کرده است. فلذا اگر فی زماننا هذا خورشید کسوف کرد معلوم می‌شود که همچنان هم عزادار امام حسین علیه السلام و یا یکی از اتفاقات نادره می‌باشد.

۵. طبق این بخش از روایت شریفه، سرخی نور خورشید گریه و عزاداری اوست. فلذا طلوع و غروب او گریان است. البته خورشید در هر لحظه در بخشی از جهان طلوع و در بخش دیگری غروب می کند.

۶. در این روایت امام صادق علیه السلام در خصوص جبال و بحار عبارت بکاء را نفرمودند.

سه احتمال بررسی می‌شود.

احتمال اول آنکه طبق قبل و بعد کلام، به نظر می‌رسد که نحوه گریه کوه‌ها و دریاها، به همان وجه مذکور بوده است.

احتمال دوم آن است که این موجودات تکوینا امکان گریه برای آنها فراهم نیست و یا در صورت گریه اینان نظامات زمین دچار آسیب سنگین شده بلکه تا حد نابودی برود. در حالی که اراده خدا به این امر تعلق نگرفته است و طبیعت تابع محض خداوند متعال است.

احتمال سوم این است که جبال و بحار به حدی عزادار شده بودند که از بکاء برای آنها کفایت نکرده و رو به نحوه عزاداری شدیدتری آورده آند. شاید این مخلوقات به نحوی با بی تابی و بی قراری کردن عزاداری خود را بروز داده اند.

دو احتمال اخیر تناسب بیشتری با عصمت امام دارد.

۷. اگر جبال و بحار تکوینا از بکاء شده باشند در اینصورت به نظر می‌رسد که آنها روش ثانوی دیگری برای عزاداری خود انتخاب کرده اند تا از این فیض عظیم بی بهره نمانند.

۸. از احتمال دوم فهمیده می‌شود که اگر فرد عزاداری به هر دلیلی توان گریه بر مصائب سیدالشهداء نداشته است، به صورت دیگری از عزاداری روی بیاورد. فلذا حالت ثانویه به نسبت به افراد مختلفت متفاوت می‌شود.

۹. بر اساس احتمال دوم عمل جبال و بحار کمتر از بکاء و بر اساس احتمال سوم عمل جبال و بحار بیشتر از بکاء بوده است. فلذا برداشت می‌شود که اگر فرد عزاداری کمتر و یا بیشتر از حد و روش و سبک عرف مشغول عزاداری بود نباید مورد سرزنش، عتاب، بدرفتاری بشود.

۱۰. بر اساس احتمال دوم و سوم، عزاداری بر امام حسین علیه السلام در روایات ثابت می‌شود و هر صورتی که برای عزاداری باشد نیز مورد مدح امام معصوم است.

۱۱. مجموعا به نظر می‌رسد صورت اول عزاداری و محوریت عزاداری با بکاء بر امام حسین علیه السلام است. البته نحوه بکاء در موجودات مختلف ممکن است متفاوت باشد.

۱۲.  مجموعا برداشت می‌شود که هر فردی با شناخت از خود باید بهترین حد عزاداری و گریه بر سیدالشهداء علیه السلام را داشته باشد. اگر شکل ظاهری نیز تفاوت هایی داشت همچنان آن عمل صحیح و مورد مدح امام معصوم است.

۱۳. تمام موارد یافت شده باید اثبات تاریخی نیز بشوند. در غیر این صورت معلوم خواهد شد که هرکسی توان دیدن گریه مخلوقات دیگر را ندارد

۱۴. امامان علیهم السلام، امامت کل مخلوقات را بر عهده دارند. آنها جانشینان خدا بر روی زمین هستند. فلذا مخلوقات مختلف ایشان را شناخته و تقرب به ایشان تقرب به خدا و سعادت آنهاست. در این روند مخلوقات از روش بکاء بهره برده اند و این جایگاه با عظمت گریه بر سیدالشهداء علیه السلام را نشان می‌دهد.

۱۵. طبیعت، جمادات و نباتات تابع محض پروردگار عالم هستند. از گریه آنها برداشت می‌شود که بکاء امر خدا و عمل مخلوقات امتثال امر می‌باشد.

۱۶. در این روایت بیان شده است که آسمان، زمین، خورشید و ملائکه چهل صبح بر امام حسین علیه السلام گریه کردند.

دو احتمال مطرح می‌شود.

اول آنکه این چهل روز بلافاصله بعد از شهادت حضرت بوده است. در این صورت با در نظر گرفتن مدحی بودن این عمل مخلوقات و ایجاد انگیزه در نوع مخاطبین استفاده می‌شود که هر سال بعد از عاشورا چهل روز عزاداری و گریه مورد مدح امام معصوم می‌باشد.

به عبارتی از این روایت اقامه عزا و احکام آن نیز برداشت می‌شود که خارج از محتوای این مقاله است.

دوم آنکه این چهل روز با فاصله‌ای نا معین از شهادت حضرت شروع شده. در اینصورت بنابر قدر متیقن اگر فردی یک بار چهله دائم البکاء داشته باشد امر ممدوحی بوده است. لکن از آنجا که بیان امام صادق علیه السلام موجب ایجاد انگیزه و ترغیب می‌شود به نظر می‌رسد که چهله های متعدد برای گریه بر امام حسین علیه السلام مورد توجه و مدح امام معصوم می‌باشد. این فرض در احتمال اول نیز ثابت است.

۱۷. حضرت برای عزاداری کوه‌ها و دریاها عدد بیان نفرمودند. از این اطلاق اثبات می‌شود که اگر فردی بتواند تمام عمر خود را صرف گریه برای امام حسین علیه السلام بکند نه تنها از طرف شارع منع نشده است بلکه مورد مدح او نیز قرار می‌گیرد.

۱۸. با توجه به جمیع روایات شیعه و ادبیات عرب به نظر می‌رسد که (چهل) عدد کثرت بوده فلذا اگر کل عمر را برای امام حسین علیه السلام مشغول گریه باشد مورد مدح امام معصوم است.

۱۹. منظور از چهل صباح، چهل روز است. لکن اگر همان معنای لغوی حداقلی اخذ شود، استبعادی در اهمیت این امر ایجاد نمی‌کند.

۲۰. به نظر می‌رسد امام صادق علیه السلام در مقام بیان عظمت مصیبت سید الشهداء و تلاطمی که در مخلوقات ایجاد کرد، هستند.

۲۱. سخت ترین مصیبت‌ها شدیدترین عزاداری را در پی خواهد داشت. فلذا کائنات شدیدترین گریه خود را برای امام حسین علیه السلام ابراز کردند.

۲۲. به نظر می‌رسد گویا امام از شیعیان می‌خواهد که اولا به درک این عظمت در حد ظرفیت خود برسند و ثانیا هرفردی در حد توان خود به عزاداری و گریه بر سیدالشهداء علیه السلام بپردازد.

۲۳. علی ای حال چنین اهمیتی در احادیث شیعیان کمتر امکان یافت شدن دارد. فلذا قطعا استحباب کثیره موکده ثابت شده است.

فصل دوم: ملائکه و فرشتگان
عنوان سوم: بکاء دائمی ملائکه
مورد شماره یک:
بیان روایت:
در کتاب شریف کامل الزیارات روایتی از جناب مسمع ابن عبدالملک و فرمایشات امام خطاب به او نقل می‌کند. در بخشی از بیانات حضرت آمده است که هیچ موجودی بیشتر از فرشتگان بر ما گریه نکرده است. اشک های ایشان از زمانی که ما به شهادت رسیدیم جاری است. [5]

برداشت از روایت:
۱. امام علیه السلام به وضوح مشخص است که در مقام مدح از ملائکه هستند. آنها به نسبت شرایط خود بیشترین گریه را برای اهل بیت علیهم السلام داشته اند.

۲. مدح امام به نحوی معنای امری دارد. فلذا باید نوع بشری نیز طبق شرایط خود بیشترین حد بکاء را داشته باشد تا شاید از ملائکه پیشی بگیرد.

۳. بر اساس عبارت اولیه ملائکه برای اهل بیت علیهم السلام گریه کردند که از تعبیر (لنا) فهمیده می‌شود.

این جار و مجرور دو احتمال دارد.

اول آنکه گریه ملائکه اعم از مصائب اهل بیت علیهم و غیر آن باشد. هر گریه ای که برای اهل بیت علیهم السلام است را شامل می‌شود.

دوم آنکه به قرینه بخش دوم یعنی عبارت (منذ قتلنا) آن جار و مجرور به معنای لمصائبنا هست.

۴. علی ای نحو کان گریه خاص یا عام برای اهل بیت علیهم السلام مورد مدح است.

۵. از آنجا که دوام این گریه از سوی فرشتگان طاهر رخ می‌دهد و امام معصوم هم این مطلب را تایید می‌کند استحباب موکده برداشت می‌شود. به بیان دیگر امام گویا امر به دوام گریه کردند که در نفس دوام استحباب موکده وجود دارد.

۵. گویا حضرت صادق علیه السلام در مقام بیان شدت مصائب خودشان هستند. شدت مصائب شدت عزاداری و بکاء را طلب می‌کند.

شدت عزاداری ملائکه از بعد شهادت به دوام رسید.

۶. طبق روایت قتل اهل بیت شایستگی گریه دارد. لکن باید توجه شود که مقدمه قتل هم شایستگی گریه دارد. برای مثال فردی که می‌داند عمل جراحی عزیزش منجر به مرگ می‌شود، هرچند در عزیزش فی الحال شاد و خندان باشد، آن فرد غم و گریه او را فرا می‌گیرد. فلذا اگر فردی ولادت امام حسین علیه السلام او را به گریه در می‌ آورد نباید مورد طرد و مذمت مومنین قرار بگیرد.

۷. ملائکه از بعد شهادت اهل بیت علیهم السلام اشکشان قطع نشده است و امام معصوم از این عمل به عنوان امر ممدوحی یاد می‌کند. فلذا اگر کسی با شهادت امامش آشنا شد ولی نه تنها اشک او جاری نبود بلکه این جریان را فراموش کرده بود از وظیفه خود به شدت دور شده است.

صرف دائم البکاء بودن بعد از قتل اهل بیت اشاره به اهمیت فراوان این موضوع دارد‌.

۸. گریه دائمی مساوی با یاد دائمی است. فلذا همیشه باید یاد واقعه عاشورا در اذهان زنده باشد.

۹. زنده نگهداشتن از گریه دائمی فهمیده شد. به نظر می‌رسد امر مستقلی است و وظایف جداگانه ای را اقتضا دارد.

۱۰. ملائکه جمع ملک و به معنای فرشتگان است. همه فرشتگان باهم گریه می‌کنند و همه با هم یاد حضرت را زنده نگه می‌دارند. فلذا انسان ها نیز باید به صورت جمعی مشغول به این عمل بشوند.

۱۲. توجه داده می‌شود که قتل شامل انواعی است که یکی از آنها شهادت است. اهل بیت شایسته غیر از شهادت نیستند.

تفصیل این بحث خارج از موضوع مقاله است

۱۱. از عبارت (منذ قتلنا) چند احتمال به نظر می‌رسد.

الف) احتمال اینکه شهادت همه اهل بیت دارد. این فرض چندان قابل پذیرش نیست. زیرا طبق روایت آنها گریان هستند در حالی که امام صادق علیه السلام که شامل ضمیر (نا) هستند هنوز در قید حیات ظاهری بودند. فلذا این فرض استبعاد دارد.

ب) احتمال اینکه شهادت یک یا چند تن از اهل بیت علیهم السلام که باعث شهادت بقیه افراد هم شده است.

ج) احتمال اینکه قبل از اینکه اهل بیت علیهم السلام وارد دنیای نوع بشری بشوند در جسم دیگری، موجودات دیگری را هدایت می‌کرده اند که در آن عوالم ایشان شهید شده اند و ملائکه نیز از این موضوع اطلاع دارند.

د) احتمال اینکه برای ملائکه به خوبی روشن بوده است که اهل بیت شهید خواهند شد. فلذا کند قتلنا به نحوی مجاز می‌باشد. یعنی از وقتی فهمیدند که ایشان شهید خواهند شد گریه ایشان قطع نشده است.

۱۲. بنابر روایت شریفه گریه ملائکه از قبل از شهادت اهل بیت بوده است. یا این اشک به جهت مصائب آینده است یا مصائب، مظلومیت ها و سختی های قبل شهادت و یا به جهت مصائب قبل از خلقت در لباس بشر بوده است.

بنا بر هر کدام از فروض اهمیت ویژه بکاء بر اهل بیت و سیدالشهداء علیهم السلام اثبات می‌شود.

۱۳‌. با توجه به این توضیحات عنوان (گریه دائمی فرشتگان) به خوبی فهمیده می‌شود.

۱۴. با توجه به مجموع نکات بیان شده متوجه می‌شویم که شهادت اهل بیت مخصوصا امام حسین علیه السلام دارای اهمیت ویژه ایست و بکاء بر ایشان قطعا مستحب موکده می‌باشد. استفاده صرف اباحه یا استحباب خلاف انصاف است.

مورد شماره دو:
بیان روایت:
کتاب شریف کامل الزیارات روایتی در این خصوص از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. در بخشی از آن روایت امام علیه السلام فرمودند که فرشتگان نزد قبر مطهر سیدالشهداء علیه السلام هستند گریه می‌کنند و با گریه آنها تمام ملائکه ای که در هواء و سماء هستند گریه می‌کنند. [6]

برداشت از روایت:
علاوه بر برداشتی که اصل عنوان به آن اشاره دارد به موارد دیگری نیز توجه داده می‌شود.

۱. (إنّ) و (لام در لیبکون) دلالت بر تاکید و قطعیت این مطلب می‌کند.

۲. مشخص می‌شود که فرشتگانی در کنار قبر مشغول گریه هستند.

۳‌. آن ملائکه یا مامور از طرف خدا هستند و یا مخلوق به این عمل هستند و یا خود اختیارا این عمل را انتخاب کردند.

هر کدام از این سه حالت باشد مدعی را اثبات می‌کند که در ادامه بیان می‌شود.

۴‌. فعل مضارع (لیبکون) دلالت بر استمرار دارد. فلذا تا زمانی که آنها وجود داشته باشند و ممکن باشد به این عمل می‌پردازند.

۵. فاء عاطفه در عبارت (فیبکی لبکائهم) دلالت دارد که بلافاصله بعد از گریه ملائکه (کل من فی ...) یعنی ملائکه دیگر گریه می‌کنند.

۶. (کل من فی ...) هم به دلیل عبارت (فیبکی) مستمرا در حال گریه هستند.

۷. گریه این موجودات به علت گریه ملائکه عند القبر هستند.

۸. زمانی که فرشتگان باعث گریه دیگر موجودات هستند یعنی نه تنها بکاء مباح و یا مستحب است بلکه ابکاء غیر نیز مباح و یا صحیح است.

۹. به قرینه عدم نهی امام و مطابقت این امر با فطرت و خلقت الهی هم بکاء و هم ابکاء غیر مستحب است.

۱۰. بر اساس ترجمه ذهنی تهرانی هواء به معنای زمین است.

معنای دقیق آن کلمه نیاز به بررسی بیشتر دارد.

۱۱. از این روایت برداشت می‌شود که بنابر قدر متیقن کل موجودات صاحب فهم و شعور که از جنس ملک هستند، در حال گریه بر امام حسین علیه السلام هستند.

۱۲. امام علیه السلام عبارت کل ملک فی الهواء و السماء را استعمال نکردند. از عبارتی که استفاده کردند هم لفظ کل هم لفظ من و هم لفظ من الملائکه تاکید و عمومیت را می‌رساند. فلذا هیچگونه شکی در هیچ مصداق و نوعی از ملائکه مجاز نیست.

۱۳. به نظر می‌رسد گریه ابتدایی مستقیما با شهادت امام حسین علیه السلام آغاز و ادامه آن به وسیله گریه عده خاصی از ملائکه می‌باشد.

۱۱. بر اساس روایت، (کل من فی ...) با گریه همان ملائکه گریه می‌کنند. فلذا نتیجه گیری می‌شود که ابکاء غیر جمعی در روایات شیعه وارد شده و به ادله گذشته استحباب هم دارد.

۱۲‌. از آنجایی که ملائکه همیشه در حال عبادت هستند و عملی غیر آن از آنها سر نمی‌زند، بکاء و ابکاء عبادت است.

۱۳. از این روایت برداشت می‌شود که موجودات مذکور یا عملی غیر از بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام ندارند و یا همزمان اعمال دیگر عبادی خود، مشغول بکاء هم هستند.

۱۴. بنابر این روایت حضور عده ای از مومنین در کنار قبر سیدالشهداء، بکاء و ابکاء دائمی امر ممدوحی بوده است.

البته این به معنای عدم التزام به واجبات دیگر و عدم اجتناب از محرمات نیست.

۱۵. بر اساس این روایت گریه بر امام حسین علیه السلام و گریاندن دیگران در اعیاد مذهبی و شادی های قومی و ملی امر ممدوحی می‌باشد.

۱۶. ملائکه نزد قبر امام حسین علیه السلام ابکاء ملائکه دیگر را انجام دادند. لکن با توجه بیشتر به نظر می‌رسد که در واقع آنها اقامه عزا کردند. فلذا اقامه عزا امر ممدوحی است.

فرق ابکاء و اقامه نیاز به بررسی های بیشتر دارد.

۱۷. اقامه عزا در تمام ساعات و در تمام ایام امر ممدوحی است.

۱۸. آن ملائکه همه موجودات فی الهواء و السماء از جنس ملک را گریاندند. پس ابکاء غیر شامل گروه خاصی از مومنین نمی‌باشد. همه باید در حد توان هم خود گریه کنند و هم دیگران را بگریانند.

۱۹. از جمع دو فعل مضارع (لیبکون و فیبکی) دو احتمال مفروض است.

یا اینگونه است که اگر ملائکه عندالقبر گریه خود را متوقف کنند، موجودات دیگر هم متوقف می‌شوند.

یا اینگونه است که گریه آن ملائکه باعث گریاندن غیر خود شده است و علت استمراری نیست.

۲۰. احتمال اول شماره قبل نیاز به بررسی بیشتری دارد لکن بر اساس احتمال دوم فهمیده می‌شود که باید گریاندن به نحوی باشد که بعد زوال علت و فرد مبکی گریه ادامه داشته باشد. برای مثال در جلسات توسل گریه مستمعین نباید در استمرار خود، وابسته به روضه خوان باشد.

فلذا مسیولیت هایی برای روضه خوان و مستمعین فهمیده می‌شود که خارج از موضوع این مقاله است.

۲۱. ملائکه دیگر با گریه ملائکه عند القبر گریه می‌کنند.

یا به صرف توجه به گریه آنها بدون توجه به علت است. به عبارتی علت اصلی گریه از آنها پوشیده شده است یا در حد توان آنها نیست که مستقیما برای علت گریه کنند. در واقع ترحما به بکاء ملائکه گریه می‌کنند.‌ در این صورت فهمیده می‌شود که صرف گریه برای گریه افرادی که برای امام حسین علیه السلام گریه می‌کنند نیز امر ممدوحی است و لزوما نیازی به گریه برای خود سیدالشهداء ضرورت ندارد.

یعنی هر گریه در امتداد سید الشهداء علیه السلام ممدوح است.

یا اینکه به نحوی آنها از گریه ملائکه متوجه روضه می‌شوند. در اینصورت فهمیده می‌شود که گریه ملائکه به قدری خاص است که از صرف گریه آنها دیگر موجودات پی به علت برده و گریه می‌کنند.

۲۲. از این روایت فهمیده می‌شود که ابکاء به وسیله صرف گریه شخصی و یا جمعی جایز است.

۲۳‌. از این روایت فهمیده می‌شود که باید گریه به نحوی سوزناک و موثر باشد که دیگران را وادار به گریه کند.

۲۴. به راحتی واضح است که این قشر از ملائکه دائم البکاء بر سیدالشهداء هستند.

۲۵. نه تنها گریه دائمی صحیح و ممدوح است بلکه ابکاء دائمی نیز اینگونه می‌باشد.

۲۶. انسان اگر از ملائکه پیشی بگیرد به سعادت خود رسیده و اگر از حیوانات پیشی بگیرد از آنها نیز بدتر گردیده. فلذا عمل ممدوح ملائکه که در ضمن مدح به نحوی مومنین به آن امر نیز شده اند باید در راس اعمال شیعیان قرار بگیرد. در غیر اینصورت به برتری از تمام موجودات نخواهند رسید.

۲۷. علی ای حال این روایت اباحه، استبحاب و استحباب کثیره موکده را اثبات می‌کند. اینگونه اهمیت دادن ملائکه در روایات نادر و یا معدوم است. فلذا باید مومنین به امر بکاء و ابکاء اهمیت ویژه ای داده و اهل بکاء را نیز سرزنش نکرده و برای بکاء زمان خاصی در طول سال قرار ندهند.

عنوان چهارم: شدت بکاء دائمی ملائکه
مورد شماره یک:
بیان روایت:
کتاب شریف کامل الزیارات روایتی در این خصوص از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. در بخشی از آن روایت امام علیه السلام فرمودند که فرشتگان نزد قبر مطهر سیدالشهداء علیه السلام هستند گریه می‌کنند و با گریه آنها تمام ملائکه ای که در هواء و سماء هستند گریه می‌کنند.     [7]

برداشت از روایت:
به دلیل آنکه مفصل در عنوان دیگری این روایت مورد تبیین واقع شده است، اختصارا به چند نکته اشاره می‌شود.

۱. اگر گریه دائمی ملائکه همراه شدت نبود طبیعتا موجب حرکت تمام فرشتگان دیگر نمی‌شد. فلذا آنچه قطعی است گریه آنها با شدت است.

۲. اگر گریه شدید امر ممدوحی است، گریه خفیف مورد منع نیست بلکه گریه خفیف مقدمه گریه شدید است.

۳. باید همه عزاداران سعی کنند گریه خود را از نظر کیفی به شدیدترین نحو و از نظر کمی به دوام برسانند.

۴. گریه اگر شدید باشد قطعا جامعه را باعث حرکت جامعه خواهد شد. البته لوازم دیگری نیز دارد

۵. شدیدترین مصیبت اقتضای شدیدترین گریه را دارد. فلذا هم ملائکه عندالقبر و هم ملائکه غیرآنها باید شدیدترین گریه را داشته باشند.

۶. ممکن است علت تبعیت دیگر فرشتگان امر الهی باشد. در اینصورت با مطلق گریه احدی به نحوی وظیفه ای بر دوش مومنین خواهد آمد.

۷. اگر امر خداوند متعال باشد توجه به این نکته که خداوند متعال دستور به تبعیت عملی از ملائکه دائم البکاء عندالقبر دارد به خوبی روشن می‌کند که بکاء بر امام حسین علیه السلام مورد توجه ویژه شارع مقدس است.

۸. تبعیت همه فرشتگان از عده ای از فرشتگان در جامعه روایی شیعه کم نظیر و یا بی نظیر است. فلذا نفس این تبعیت اهمیت ویژه و خاص بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام را نشانگر است.

۹. با بررسی روایات بکاء بر امام حسین علیه السلام اهمیت ویژه آن قابل فهم همگان است. این شدت اهمیت همان استحباب موکده بوده و اگر بکاء همراه با دوام و شدت در جامعه گسترش پیدا کند نباید مورد منع جامعه ایمانی قرار بگیرد. البته انکار احکام ثانویه هم صحیح نمی‌باشد.

مورد شماره دو:
بیان روایت:
در کتاب شریف کامل الزیارات روایتی از جناب مسمع ابن عبدالملک و فرمایشات امام خطاب به او نقل می‌کند که در عنوان سوم هم بیان شد. در بخشی از بیانات حضرت آمده است که هیچ موجودی بیشتر از فرشتگان بر ما گریه نکرده است. اشک های ایشان از زمانی که ما به شهادت رسیدیم جاری است.[8]

برداشت از روایت:
به دلیل آنکه مفصل در عنوان دیگری این روایت مورد تبیین واقع شده است، اختصارا به چند نکته اشاره می‌شود.

۱. اگر غم در وجود انسان شدید نباشد، دوام عزاداری برای آن غم غیر ممکن است. بالاخص بکاء که به نحوی از جان به بروز می‌رسد. فلذا از این روایت هم شدت بکاء آنها فهمیده می‌شود.

۲. اگر گفته شود که ملائکه فقط به صرف امتثال امر خداوند متعال گریه می‌کنند، ادعایی خلاف ظهور روایت است و همچنین سلب مطلق اختیار از فرشتگان رخ داده است. در حالی که اگر هیچگونه اختیاری نداشتند هیچگونه تفاضل مقامی هم صحیح نبود. آنها در بین انتخاب اعمال خیر دارای اختیار هستند.

۳. اگر حالت قبل قابل فرض است، احتمال اینکه خداوند متعال به ملائکه امر به شدید البکاء بودن داشته باشند نیز وجود دارد. این احتمال موافق ظاهر و در اینصورت نفس امر خداوند دلالت بر اهمیت ویژه بکاء دارد.

۴. با توجه به بررسی های انجام شده اصل بکاء مباح بوده و نهی از مباح توسط مومنین جایز نیست. همچنین در مرتبه بعد ممدوحیت بکاء قابل فهم بوده و نادیده گرفتن آن سخت است. لکن آنچه با دقت فهمیده می‌شود اهمیت ویژه و توجه خاص اهل بیت علیهم السلام به بکاء است که در جوامع حدیثی ما کم نظیر است. فلذا استحباب موکده استنباط می‌شود.

فصل سوم: آسمان ها و زمین ها
عنوان پنجم: تنها دلیل بکاء آسمان
بیان روایت:
در کتاب شریف کامل الزیارات از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند آسمان بر احدی گریه نکرد مگر بر حسین بن علی و یحیی بن زکریا علیهم السلام. [9]

برداشت از روایت:
۱. آسمان فقط برای امام حسین علیه السلام گریه کرده است. گریه آسمان برای یحیی بن زکریا از باب شباهت با ایشان بوده است.

۲. علت این شباهت در چند مورد بیان می‌شود.

الف) تقدم کلامی در روایت اشاره به این مطلب دارد.

ب) مجموع روایات بکاء و مقاتل اشاره دارند که سنگین ترین مصیبت عالم، واقعه عاشوراست.

ج) اقتضا افضلیت امام بر برتری از تمام مخلوقات است.

شباهت حضرت یحیی به امام حسین علیهما السلام نیازمند بررسی و تحقیق در مقالات دیگر است.

۳. گریه آسمان به دلیل شباهت، علت مشبه را تقویت می‌کند و اهمیت بیشتر و ویژه‌تر آن را نشان می‌دهد.

۴. فطری ترین و طبیعی ترین گریه عالم، گریه بر امام حسین علیه السلام است. شایسته ترین موضوع گریه آور، واقعه عاشورای سیدالشهداء است.

اگر اینگونه نبود تنها دلیل گریه آسمان امام حسین علیه السلام نمی‌بود.

۵. عبارت (لم تبک السماء) دال بر قوه بکاء سماء دارد. یعنی آسمان می‌توانست برای موضوعات دیگر نیز گریه کند لکن بر احدی گریه نکرده است. این نشان از اهمیت ویژه حادثه عاشورا و شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام دارد.

۶. عبارت (لم تبک السماء) دال بر اختیار آسمان است. او در انتخاب موضوع بکاء خود مختار است. اگرچه عقل ناقص بشریت مدرک این حقیقت نباشد.

۷. از آنجایی که امام، معصوم و بی خطاست، پذیرش فرمایشات او عقلا برای انسان ها واجب است. هرچند عقل مامومین متوجه آن حقیقت نباشد. فلذا پذیرش اختیار سماء امری تعبدی است.

۸. با فهم عقل صرف اختیار آسمان حمل بر اراده و امر الهی می‌شود. یعنی سماء از خالق خود تبعیت داشته فلذا فقط برای امام حسین علیه السلام گریه کرده است. در اینصورت نیز اهمیت پرداختن به واقعه عاشورا و گریه برای سیدالشهداء علیه السلام اثبات می‌شود. چرا که اراده خداوند عالم در گریه آسمان به یک موضوع تعلق گرفته است.

۹. با کمی تأمل نسبت به روایت شریفه به مشروعیت و اهمیت عزاداری سیدالشهداء علیه السلام و مخصوصا بکاء بر حضرت از حیث اباحه و استحباب اثبات می‌شود.

۱۰. اصل بر اباحه است. یعنی حرمت، کراهت، استحباب و وجوب نیازمند دلیلی از ادله معتبره هستند. اما صرف نقل معصوم از یک عملکرد و عدم نهی از آن استحباب را اثبات می‌کند. بالاخص قرینه مدح نیز باشد.

۱۱. گریه بر اباعبدالله الحسین علیه السلام نه تنها مباح و مستحب است بلکه روایات شیعه و عملکرد کائنات اهمیت ویژه آن را بیان می‌کند. فلذا گریه بر امام حسین علیه السلام مستحب اکیده می باشد. از این جهت هرگونه نهی، طرد و آزار اهل بکاء خلاف خواست اهل بیت علیهم السلام می‌باشد. البته این بدان معنا نیست که هیچ واجب و هیچ حرامی در دین مبین اسلام نیست.

عنوان ششم: بکاء تمامی آسمان ها و زمین ها
بیان روایت:
علامه مجلسی رحمة الله علیه در کتاب شریف بحار الانوار روایتی از علی بن موسی الرضا علیهما السلام به جناب ریان بن شبیب رحمة الله علیه در خصوص این عنوان نقل فرموده اند. امام رضا علیه السلام فرمودند تمام آسمان های هفتگانه و زمین ها برای شهادت امام حسین علیه السلام گریه کردند.[10]

برداشت از روایت:
برای پرهیز از اطاله مقاله و عدم تکرار محتوا، سعی می‌شود نکات جدید تذکر داده شود.

۱. بر اساس روایت فقط یه آسمان در عالم وجود ندارد. بلکه آسمان های هفتگانه ای وجود دارد که هر کدام دارای وجود مستقلی از دیگری هستند.

۲. اگر هفت طبقه آسمان‌ها یک وجود محسوب شوند، جمع بیان کردن سماء و تاکید بر هفتگانه بودن آن عبس است. فلذا هرکدام آنها وجود مستقلی دارند.

۳. اگر وجود آسمان ها از یکدیگر مستقل باشد و در واقع هر کدام یک موجود محسوب شود، هرکدام از آنها مرتبه ای جداگانه از حیث مقام و تقرب نزد خداوند متعال دارند. همانند ملائکه که دارای تفاضل رتبه تقرب هستند.

۴. با وجود استقلالی آسمان ها از یکدیگر و اثابت تفاضل تقربی آنها، اختیار آنها قطعی است. زیرا خداوند متعال عقلا محال است که بین دو موجود کاملا مساوی، یکی را بر دیگری برتری ببخشد.

۵. ممکن است کسی مدعی شود که دو آسمان از اینها کاملا از نظر عملکرد یکسان هستند و تفاضلی ندارند.

پاسخ داده می‌شود که اولا عملکرد بر اساس وجود، ماهیت و ویژگی های منحصر به فرد که باعث تمییز دو وجود از یکدیگر می‌شوند؛ متفاوت است. ثانیا بر فرض که از جهت عملکرد یکسان باشند یا از جهت وجودی یکسان هستند که دوییت معنا ندارد. بر این اساس مخالف تعبیر (السبع) در روایت است و این فرض باطل است. و یا اینکه از جهت وجودی یکسان نیستند.

۶. وقتی آسمان ها از جهت وجودی مستقل باشند، گریه یکی از آنها برای اهمیت و استحباب موکده بکاء بر سید الشهداء علیه السلام کفایت می‌کند.

اما آسمان های متفاوت که یا تفاضل رتبی داشته و یا صرفا از جهت وجودی یکسان هستند، همه آنها برای امام حسین علیه السلام گریه کرده اند.

۷. گریه آنها یا همراه با اختیار صرف بوده است، یا به جهت امتثال اختیاری امر الهی بوده و یا جبری بوده است. منظور از جبر آن است که طبیعت و سرشت او به نحو گریه برای سیدالشهداء علیه السلام آفریده شده است. همانند دیگر موجودات در طبیعت.

۸. در تمام فروض چهارگانه مبین است که گریه بر امام حسین علیه السلام یکی از ارکان خلقت الهی در طبیعت و یا امری که تمام مخلوقات اختیارا به آن عامل هستند، می‌باشد.

۹. فرمایش امام رضا علیه السلام قطعا شامل یکی از دو احتمال می‌شود. (احتمال سومی در کنار این دو احتمال نیز وجود دارد که ان شاء الله در مقالات دیگری اشاره می‌شود.)

یا حاوی امر ارشادی به بکاء و یا حاوی امر استحبابی است.

ارشاد با مراجعه به فطرت و طبیعت به دست می‌آید.

عنوان هفتم: بکاء دائمی زمین و آسمان
بیان روایت:
در کتاب کامل الزیارات روایتی از جناب مسمع بن عبدالملک نقل شده است. ایشان فرموده اند که امام صادق علیه السلام به من فرمودند زمین و آسمان از زمان شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام به خاطر ترحم به ما اهل بیت گریه می‌کند.[11]

برداشت از روایت:
۱. لام در عبارت (لتبکی)، موکده و فعل مضارع دلالت بر استمرار بکاء دارد.

۲. به نظر می‌رسد گریه آسمان به علت شهادت امیرالمومنین نباشد. زیرا در روایت عنوان پنجم امام صادق علیه السلام تنها دلیل گریه آسمان را امام حسین علیه السلام بیان فرموده اند.

۳‌. این روایت مخصص روایت عنوان پنجم نیست. همچنین نمیتوان گفت که آسمان هم برای امام حسین و هم برای پدر بزرگوارشان علیهما السلام گریه کرده است. زیرا در (لم تبک السماء الخ) امام صادق علیه السلام در مقام بیان هستند و حتی جناب یحیی را نیز جزو موارد فرموده اند. در صورتی که گریه بر امیرالمومنین نیز از موارد بکاء بوده باشد خلاف عصمت امام معصوم است.

۴. وجه جمع این دو روایت شاید به نحو ذیل باشد.

توجه: قبل از ورود به بحث تذکر داده شود که این مطالب باعث کسر شأن امیرالمومنین علی علیه السلام نیست.

الف) گریه آسمان بر امام حسین علیه السلام به قدری شدید و طولانی بوده است که گریه بر امیرالمومنین علی علیه السلام کالعدم است. فلذا امام صادق علیه السلام بیان نفرمودند.

ب) گریه آسمان از زمان شهادت امیرالمومنین آغاز شده است و دلیل آن ترحم به اهل بیت بوده است لکن موضوع بکاء شهادت امام حسین علیه السلام بوده است.

ج) گریه آسمان برای شهادت امیرالمومنین از باب مقدمه مصیبت سیدالشهداء بوده باشد. بله فی نفسه شهادت حضرت علی علیه السلام شایسته گریه می‌باشد ولکن آسمان از باب مقدمه شهادت امام حسین علیه السلام بر حضرت گریه کرده اند.

د) ماهیت، وجود و روح امامان معصوم مخصوصا این دو امام بزرگوار علیهم السلام یکی می‌باشد. یعنی فقط اجسام متفاوتی داشته ولی توسط یه حقیقت مدیریت بشوند.

۵. بر فرضی که بتوان گفت آسمان هم برای مصیب امیرالمومنین فی نفسه و هم برای سیدالشهداء علیهما السلام گریه کرده است از اهمیت بکاء بر امام حسین علیه السلام کاسته نخواهد شد. در اینصورت یکی از دو دلیل گریه آسمان، امام حسین علیه‌السلام است و این نشانگر اهمیت ویژه بکاء در خلقت است.

۶. علی ای حال اگر متعلق بکاء، اهل بیت علیهم السلام باشد، ممدوح و مستحب است. با توجه به جامعه روایی مستحب موکد می‌باشد.

۷. شاید بتوان برداشت کرد که تنها علت گریه ترحم بر خاندان عصمت است و یا از اثرات تکوینی بکاء ترحم می‌باشد.

تعریف و معنای دقیق ترحم نیاز به بررسی دارد.

۸. ممکن است منظور حضرت از زمین و آسمان کنایه از کل مخلوقات باشد.

۹. به نظر می‌رسد زمین و آسمان از شهادت امیرالمومنین علیه السلام گریه آنها تسبیح و عبادت است و یا اینکه تسبیح و عبادت خود را مزین به بکاء کرده اند.

۱۰. فلذا زمین و آسمان دائما مشغول گریه بر سیدالشهداء هستند.

۱۱. اشرف مخلوقات در عملکرد نیز باید خود را به اعلی درجه از مخلوقات دیگر برساند و الا قوه اشرفیت خود را به فعلیت تبدیل نکرده است.

۱۲. کسی که متصف دائمی به وصف بکاء نیست یا از محدوده ایمان خارج است. یا جاهل است. یا ظرفیت (فردی یا اجتماعی) و توان (جسمی و روحی) ندارد. اما ظرفیت بکاء بر سیدالشهداء محدود به زمان و مکان و شرایط و افراد نیست.

۱۳. این روایت می فهماند که در هر روز و لحظه ای گریه بر امام حسین علیه السلام جایز بلکه ممدوح است.

۱۴. با توجه به این روایت و جامعه روایات شیعه در باب بکاء، قطعا گریه امری مباح است و اگر تعلق به اهل بیت علیهم السلام داشته باشد مستحب است لکن اگر برای امام حسین علیه السلام باشد مستحب موکد می‌باشد.

۱۵. هرگونه منع، نهی، طرد، توبیخ و بدرفتاری با اهل بکاء از جهت حکم اولی مخالف خواست اهل بیت علیهم السلام می‌باشد.

فصل چهارم: دوزخ و جهنم
عنوان هشتم: بی تابی و عزاداری شدید دوزخ
مورد شماره یک:
بیان روایت:
امام صادق علیه السلام در بخشی از روایت طویلی به جناب زراره رحمة الله علیه فرمودند که زمانی که روح مطهر سیدالشهداء علیه السلام از جسم شریفشان خارج شد، جهنم فریادی زد که به خاطر آن فریاد نزدیک بود زمین تکه تکه شود. [12]

برداشت از روایت:
۱. به نظر می‌رسد جهنم به جهت شدت مصیبت وارده دچار بی تابی شده است.

۲. اگر این عمل جهنم بی تابی برداشت شود، یکی از انواع عزاداری برای سیدالشهداء فریاد زدن و نفس بی تابی کردن است.

۳. این حالتی که به صورت ناگهانی برای جهنم رخ داده نشان از ارتباط شدید او با خلیفة الله دارد. این ارتباط یا به جهت تردد امام حسین علیه السلام در عوالم مختلف من جمله جهنم بوده است و یا در خلقت و طبیعت او شناخت امام معصوم نهادینه شده است.

۴. جهنم در بی تابی خود نیز شدید بوده است. به حدی که گویا حاضر به تحمل زمینی که سیدالشهداء علیه السلام در آن شهید شده اند، نیست. فلذا تبری جویی از دشمنان اهل بیت نیز به نحوی عزاداری و یا از لوازم عزاداری و یا از ثمرات آن می‌باشد.

۵. از آنجایی که امام حسین علیه السلام تجلی صفت رحمت واسعه الهی است، نابودی زمینیان با این عنوان حضرت سازگار نبوده و جهنم زمین را نابود و تکه تکه نمی کند.

۶. اگر اینچنین بی تاب شدن در عزای امام حسین علیه السلام جایز بلکه در طبع مخلوقات است، بکاء که از مراتب کمتر عزاداری است قطعا امر ممدوحی می‌باشد. زیرا من باب دلیل اولویت و از باب مقدمه بودن بکاء برای بی تابی، قاعدتاً باید بکاء نیز ممدوح باشد.

۷. بکاء مقدمه بی تابی است. اگر یک فرد و انسان عادی بخواهد در حدی عزاداری کند که بی تاب شود از گریه، دوام و شدت آن شروع می‌کند. چرا که بکاء محبت و قرابت بیشتر را ایجاد می‌کند. قرابت اگر به حدود اعلی خود برسد فرد را صرف بکاء راضی نمی‌کند فلذا به بی تابی کردن در قالب فریاد و یا لطمه زنی رو می‌آورد.

۸. بکاء موجب قرابت است. قرابت به امام معصوم قرب به خداوند متعال را در پی دارد. فلذا بکاء اقلا شامل استحباب و به طریق اولی اباحه می‌باشد.

۹. قرب بکاء به دلیل نوع خلقت بشر و یا جعل الهی در این گریه مقدس است.

۱۰. اگر نفس محبت اهل بیت و نفس قرب الهی هدف خلقت و سعادت بشریت است، پس دارای اهمیت و ضرورت ویژه ای است. این اهمیت باعث اهمیت مقدمات هم می‌شود. فلذا بکاء دارای اهمیت و استحباب ویژه بوده و مستحب موکد است. البته صرف قربیت باعث اکیده شدن نیست. مقدار و شدت قربیت که انسان وجدانا درک می‌کند و اهمیتی که در روایات آمده است نیز در رسیدن به این مطلب موثر است.

۱۱. شاید نفس وجود امام حسین علیه السلام باعث آرامش جهنم شده است. جهنم در مرگ قاتل امام حسین علیه السلام به گونه ای دیگر عمل می‌کند که قرینه به این احتمال است.

۱۲. اینچنین زفرة ای از جهنم که جهت که عذاب خلق شده است، بیانگر عظمت مصیبت سیدالشهداء و اهمیت بکاء بر اوست.

۱۳. بنابر این روایت و مجموع روایات بکاء اباحه، استحباب و استحباب اکیده بکاء بر سیدالشهداء استنباط می‌شود.

۱۴. در هر صورت از احکام سه گانه بدرفتاری، طرد، منع، نهی گریه کننده و یا کم کاری فردی و اجتماعی مخالف خواست اهل بیت بیت است.

مورد شماره دو:
بیان روایت:
در بخش دیگری از آن روایت مورد قبل بعد از جداشدن جان ملعون قاتل سیدالشهداء علیه السلام، امام صادق علیه السلام فرمودند که جهنم چندبار بر نگهبانان جهنم طغیان کرد تا اینکه جبرئیل علیه السلام آمد و ضربه ای با بال خود به او زد و او ساکن شد. [13]

برداشت از روایت:
۱. قبل از این بیان امام صادق فرمودند او تابع و مأمور الهی است. لکن چندبار طغیان کرده. لذا این بی تابی جهنم یا به امر الهی بوده مستقیم یا با واسطه ای مثلا به عنوان خلقت و یا اگر به امر الهی نبوده است گویا خارج از ظرفیت و خلقت او بوده است. علی ای حال نشان از بی تابی دارد.

۲. بی تابی او فقط با ملکی با عظمت به نام جبرئیل قابل فروکش شدن بود. این نشان از شدت بی تابی و نهایت عزاداری او دارد.

۳. شاید ضربه جبرئیل به ظرفیت وجودی او افزوده است.

۴. سکوت جهنم به معنای صبر نبود بلکه منجر به گریه و ندبه دائمی او شد که در مورد بعد اشاره می‌شود.

۵. توجه به این حد از بی تابی به خوبی روشن می‌کند که اگر بی تابی در قالب گریه ظهور کند و یا گریه مقدمه ای در بی تاب شدن باشد هر دو ممدوح و مورد نظر و رضایت امام معصوم است.

۶. به نظر می‌رسد جناب جبرئیل نماینده ویژه پروردگار بوده است. زیرا برترین ملک است و صرف فرشتگان که به عنوان خزان جهنم بودند نتوانستند او را ساکن کنند. با این اوصاف عزاداری برای سیدالشهداء تا حدی که فرستنده ای از سوی خدا بیاید و به نحوی نهی کند، جایز است.

۷. از این روایت فهمیده می شود که تا وقتی که منع قطعی از طرف مولا نیامده است باید در کیفیت و کمیت عزاداری من جمله بکاء شدت بخشید.

۸. بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام در بطون مختلف روایات شیعه وجود دارد و قطعا با نگاه به مجموعه روایات این تاکید شارع بر این عمل فهمیده می‌شود. فلذا مستحب موکد است.

مورد شماره سه:
بیان روایت:
در مورد قبل بیان شد که نهایتا جبرئیل امین با بال خود جهنم را ساکن و آرام کرد. (بعد از آن) این است جز این نیست که او گریه می‌کند و ندبه می‌کند و پیوسته بر قاتلین او زبانه می‌کشد الخ.[14]

برداشت روایت:
توجه: نکاتی که در خصوص بکاء گفته می‌شود از حیث بی تابی است. بکاء دائمی بی تابی دائمی است که نحوه آن تغییر کرده است.

بکاء دائمی نیز استفاده می‌شود که خارج از این عنوان است.

۱. جبرئیل جهنم را نسبت به بی تابی های شدیدش ساکن کرد ولی او تا ابد در حال گریه زاری و نوحه خوانی است.

۲. هیچ منعی از جبرئیل نسبت به بکاء دائمی از امام معصوم نقل نشده است. فلذا امام هم منع نکرده است. عدم منع امام بیانگر معنای اباحه می‌باشد. البته در عناوین گذشته نحوه استفاده استحباب از این نوع روایات نیز بیان شد.

۳. برخی از حالات عزاداری در برخی شرایط منهی می‌باشد. لکن از این روایت برداشت می‌شود بکاء هرگز مورد نهی قرار نمی‌گیرد. البته اگر موجب ترک واجب و یا ارتکاب محرم شود، به جهت تبدیل عنوان اباحه و استحباب نهی شده است که این قاعده مشترک بین تمام مباحات، مکروهات و مستحبات است.

۳. اگر برای فردی به جهت از دست دادن عزیزانش، مصیبتی وارد شود و دارای عظمت باشد، بلافاصله بعد التفات، بی تاب می‌شود. عظمتی که فرد در درون خود پیدا می‌کند، به دلیل قرب قلبی و محبت ایجاد شده قبل ایجاد مصیبت برای فرد عزادار است. فلذا با ایجاد مصیبت او بی تاب شده و نمی‌تواند صبوری کند. اما اگر آنچنان که عزادار به حد بی تابی برسد با فردرحلت کرده، ارتباط محبتی برقرار نکرده باشد، با بکاء به آن مرحله از عزاداری می‌رسد.

۴. بکائی که بعد از سکون دادن جبرئیل ایجاد شد، همراه سوزناکی خاصی است که در بکاء قبل از آن نیست‌. حرارت و احتراق قلبی بشتر پ ویژه تری دارد. به عبارتی بکاء ممزوج با بی تابی شده است

۵. حرارت بی تابی مبدل به ندبه می‌شود البته محوریت با بکاءست. اصلا ندبه بدون بکاء چندان معنا ندارد.

۶. پس ماهیت و بطن بی تابی و عزاداری هم بکاء است که بعد سکون دادن جبریئل نمایان شد.

۷. با این توضیحات بکاء جهنم حداعلی بکاء است. احتمال دیگری مطرح است که بکاء آن حداقل عزاداری باشد و در واقع او را به حالت قبل بی تابی وادار کرده باشند. در اینصورت نیز اهمیت بکاء فهمیده می‌شود. چرا که اقل عزاداری بکاء فرض می‌شود.

۷. اگر عزاداری از شدت بی تابی که به هر دلیلی برای او حاصل شده بود به بکاء دائمی و ندبه دائمی منجر شد، منع از آن توسط مومنین جایز نبوده و خلاف روایت است.

۸. بکاء صحیح به برائت دائمی و مقابله دائمی با دشمنان اهل بیت علیهم السلام منجر می‌شود. زیرا هر لحظه بر قاتلین حضرت زبانه می‌کشد. از این باب هم اهمیت ویژه بکاء فهمیده می‌شود.

۸. بکاء بر سیدالشهداء دارای اهمیت ویژه ای در مخلوقات و در لسان شریعت است. اباحه علی قدر المتیقن و استحباب به دلیل سیاق مدح فهمیده می‌شود. با در نظر گرفتن شدت اهمیت، استحباب موکده نیز استنتاج می‌شود.

عنوان نهم: شایستگی عزاداری در حد قیامت کردن
بیان روایت:
امام صادق علیه السلام در بخش دیگری از همان روایت فرمودند اگر حجت های خداوند روی زمین نبودند جهنم زمین را نابود و واژگون می‌کرد در حالی که زلزله ها زیاد نمی‌شوند مگر زمان نزدیکی ب قیامت بشود.[15]

برداشت از روایت:

۱. تبری نحوه ای از عزاداری و یا از ثمرات آن است. در این عنوان فرقی در جهت رسیدن به هدف مقاله ندارد.

۲. امام صادق علیه السلام در ادامه عزاداری ها و تبری های جهنم بعد از سکون دادن جبرئیل به این بخش اشاره می‌فرمایند.

۳. بر اساس روایت یکی از انواع تبری جهنم، واژگونی زمین و نابود کردن آن است.

۴. این عمل جهنم به جهت تبری است زیرا در حضرت در روایت فرمودند که اگر حجت های خدا نبودند این عمل را انجام می‌داد که واضح می‌شود به علت قاتلی، موافقین قاتلین، عده ای که مخالفت خود را با شهادت امام حسین علیه السلام ابراز نکردند و هرکسی که به نحوی در جبهه باطل بودند، این کار را می‌کرده است.

در واقع از لفظ حجج الهی تولی و از نابودی زمین تبری برداشت می‌شود.

۵. عمل جهنم ب شدت و حد قیامت است. زیرا حضرت در ادامه فرمودند که فقط در قیامت زلزال اتفاق می‌افتد.

۶. عزاداری و تبری نسبت به شهادت امام حسین علیه السلام باید در شدیدترین حالت خود باشد. کما اینکه جهنم تا حد قبل از قیامت به پا کردن حرکت کرد و منع الهی در جا به جایی حلال و حرام و سنت های خود بود.

لولا) در روایت اشاره به شرطی که هرگز محقق نمی‌شود دارد یعنی همیشه حجج الهی روی زمین هستند و مانع عذاب و نابودی زمین هستند. انتهای روایت حضرت فرمودند که (عندالاقتراب الساعه) عذاب نازل خواهد شد. پس از دوحال خارج نیست یا حجج الهی نیستند بر روی زمین یا تاثیر بر آنها ندارد. بکاء ذاتا انس و تقرب به همراه دارد. بکاء بر امام حسین علیه السلام نیز همینگونه است. پس با بکاء بر حضرت یا میتوان به درجه حجت خدا بودن رسید که از قرب فهمیده می‌شود و فرد از عذاب قیامت نیز ایمن است. و یا اینکه به جهت قرابت و بدون حجت شدن او تحت امان عذاب های الهی قرار می‌گیرد.

۷. از این روایت برداشت می‌شود که عذابی که در عاشورا باید دامن گیر جبهه باطل می‌شد در قیامت خواهد آمد. پس عذاب های قیامت یا به دو علت (نفس قیامت بودن و عاشوراست) و یا فقط به علت شهادت امام حسین علیه السلام است

۸. بر هر کدام از فروض شماره هفت معلوم خواهد شد که جبهه امام حسین و جبهه قاتلین حضرت تا قیامت ادامه دارد. زیرا معنا ندارد که کسی که در زمان شهادت در دنیا نبود در قیامت عذاب آن را بچشد.

۹. با در نظر داشتن مطلب قبل و برداشتی که از سیاق روایت فهمیده می‌شود، عزادار با گریه بر امام حسین علیه السلام در سپاه امام و جبهه امام قرار می‌گیرد. زیرا امر ممدوحی می‌باشد و موجب قرابت است

۱۰. اهمیت شدید و استحباب اکیده بکاء به راحتی قابل فهم است.

فصل پنجم: ...
عنوان دهم: گریه دریاها
بیان روایت:
در روایت شریف جناب ابابصیر رحمة الله علیه اتفاقی را از امام صادق علیه السلام نقل کردند. حضرت در اتاقی نشسته بودند و فرزندشان وارد اتاق می‌شود. حضرت ایشان را در آغوش می‌گیرند. بوسه میزنند و برای دوستان ایشان دعا و دشمنانشان روچا لعنت می‌کنند و نهایتا گریه می‌کنند و نکاتی در خصوص عظمت مصیبت سیدالشهداء علیه السلام بیان می‌کنند.

در بخشی از این روایت شریفه حضرت صادق علیه السلام در خصوص بکاء دریاها فرمودند که پیوسته ملائکه از روی شفقت و ترحم به خاطر گریه دریاها گریه می‌کنند.

برداشت از روایت:
۱. در این بخش از روایت صریحا به بکاء دریاها اشاره شده است.

۲. تصریح فرمایشات امام معصوم قابل تأویل نیست و نهایتا اجازه توقف در آن مسئله است.

۳. اگه مطلبی برای شیعه واضح نبود و دسترسی مستقیم به امام معصوم هم نداشت باید تعبدا عامل و مطیع باشد کما در زمان حضور حضرات ائمه اطهار علیهم السلام. فلذا تاویل گریه دریا ها صحیح نیست. علی الخصوص اختصاص زدن با در نظر گرفتن مجموعه روایات شیعی در باب گریه کائنات موجب تخصیص اکثر خواهد شد.

۴. وقتی دریاها گریه می‌کنند دائما، ملائکه با گریه آنها گریه می‌کنند دائما و امام صادق علیه السلام هم در سیاق عظمت مصیبت سیدالشهداء علیه السلام نطق فرمودند و سیاق فرمایشاتشون طبیعت و فطرت خلقت است و همچنین از طرفی به نحوی مدح حضرت هم می‌باشد، به وضوح استحباب و به طریق اولی اباحه گریه بر سید الشهداء فهمیده می‌شود.

۵. درک واقعه عاشورا خارج از فهم و عقل بشریت است. کائنات تحمل آن مصیبت عظیم را نداشتند و ندارند، فلذا دائما درحال عزاداری و گریه هستند. اگر نویسنده مجبور به اثبات اباحه و استحباب بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام است از باب انسداد باب درک بشریت به واسطه خود بشر است. اما در کائنات این اهمیت به وضوح روشن و ائمه معصومین نیز تایید کرده‌اند بلکه خود عامل بوده اند که ان شاء الله در مقالات دیگر اشاره خواهد شد.

۶. شدت گریه دریاها اینقدر زیاد است که ملائکه به دلیل ترحم‌ بر آنها گریه می‌کنند.

۷. با توجه به روایات گویا در عالم دائما مجلس عزاء سید الشهداء علیه السلام به پاست و مخلوقات مختلف همدیگر را به گریه می اندازند. همزمان هم گریه می‌کنند هم به گریه می اندازند. چرا که در فصل ملائکه اشاره شد که ملائکه عند القبر دیگر ملائکه را به گریه می اندازند. گویا همزمان همه مخلوقات یا بیشتر آنها در حال گریه برای نفس مصیبت، ابکاء غیر و گریه ترحمی هستند.

۸. سوزناکی گریه دریاها باعث گریه ملائکه شده که مشخص می‌شود علاوه بر نفس بکاء، بکاء سوزناک نیز ممدوح است.

۹. علاوه بر نفس بکاء، ابکاء غیر و روضه خوانی نیز ممدوح امام معصوم است.

۱۰. علاوه بر بکاء، بکاء ترحمی نیز جایز و ممدوح است و از رتبه های بکاء است. زیرا عزادار باید به حدی قریب به مصیب شده باشد که با توجه به گریه کسی برای مصیبت مدنظر به گریه بیفتد. فلذا ابکاء ترحمی نیز جایز و ممدوحیت دارد. یعنی فردی فقط با گریه خود دیگری را به گریه بیندازد حال طرف مقابل اجمالا یا تفصیلا علم به موضوع بکاء داشته و یا جاهل باشد. زیرا در هر صورت بکاء ترحمی صادق است و شامل روایت می‌شود.

۱۱. علاوه بر بکاء اجتماع بر بکاء مورد تایید و مدح امام معصوم است.

۱۲. اگر فردی همزمان انجام واجبات و ترک محرمات و انجام وظیفه خود در حال گریه بر سیدالشهداء علیه السلام باشد عرف باطل او را طرد و نهی و تخریب و تحقیر می‌کند و از آن فرد دوری می‌جوید. در حالی که ملائکه در عین انجام وظایف خود بکاء را ترک نکرده اند. فلذا مومنین توجه داشته باشند که اینچنین افرادی افسرده نیستند بلکه طبق خواست امام معصوم عمل می‌کنند و عظمت مصیبت سیدالشهداء علیه السلام را ذره ای درک کرده اند و همانند مخلوقات و ملائکه دائم البکاء شده اند.

۱۳. اگر کسی دائم البکاء نیست یا به عظمت مصیبت نرسیده، یا بر جسم او مشکلی عارض شده و توان ندارد و یا از ابتدا خلقت او ضعیف بوده یا ایمان ندارد و یا روح او ضعیف و کم ظرفیت است و یا نکته مهمتر در حال تقیه از خوف طرد از جامعه است. والا دریاها، کوه ها، خورشید و جهنم و بهشت و همه موجودات گریه کردند و همه یا خیلی از موجودات دائم البکاء شده اند.

۱۴. گریه و بکاء ذاتا محبت را بیشتر می‌کند. محبت که بیشتر بشود بکاء فرد را نسبت به مصیبت ارضاء نمی‌کند و به روش های دیگر عزاداری نیز روی می آورد که آنها نیز فطری، عرفی، گاها عقلی و تماما مورد نظر شارع است. پس نهی از آنها نیز جایز نیست.

۱۵. حال که دوام بکاء ثابت است اگر فردی در اثر کثرت بکاء و ایضا عزاداری دچار ضعف هایی بشود همانند پیری زودرس، ضعف چشم و.. مورد نظر و مدح شارع و امام معصوم است زیرا خود آنها اصل دوام بکاء را به مومنین آموزش دادند. بله ضرر قابل توجه به فهم عقل منهی است و در اینجا ضرری مراد است که قابل توجه نبوده باشد.

هرچند اگر فردی به خاطر کثرت محبت ایجاد شده از بکاء دائمی، درجه ای از جنون برای او حاصل شود که به خود ضرر قابل توجه وارد کند نیز بأسی ندارد چرا که در آن لحظه از تکلیف خارج شده است.

۱۶. عرایض نویسنده از باب ترک تمام شوون زندگی و دین و التزام دائمی به صرف بکاء و عزاداری نیست. قطعا دین ما قابل انفکاک و سکولاری نیست. ابعاد و شوون مختلفی دارد که شارع مقدس اقامه و التزام به تمام شوون را از مطالبه کرده است و دینداری در بخشی بدون التزام عمدی به بخش های دیگر جایز نیست. لکن نویسنده در صدد آن است که اهمیت بکاء را به مخاطبین برساند که از روایات بکاء چه استفاده هایی می‌شود که مورد توجه عده ای از مومنین قرار نگرفته است. فلذا قطعا و یقینا بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام مستحب موکد است. نهی از مستحب موکد جایز نیست‌. البته فردی به دلیل عسر و حرج و یا دیگر مشکلات می‌تواند فردا ملتزم نباشد و یا حاکم عادل و عالم جامعه می‌تواند نوع مردم را به سمت عدم بکاء دائمی سوق دهد که ادله خود را داشته باشد لکن نهی از شخصی که واجبات دیگر را ملتزم و محرمات را ترک می‌کند جایز نیست. [16]

عنوان یازدهم: شدت بی تابی دریاها
بیان روایت:
در کتاب شریف کامل الزیارات امام صادق علیه‌السلام فرمایشات مفصلی راجع به جریان کربلا، عزاداری فاطمه زهرا سلام الله علیها و عزاداری مخلوقات مختلف من جمله دریا ها دارند. در خصوص دریاها و شدت بی تابی آنها حضرت فرموده اند که نزدیک بود دریاها شکاف بردارند که باعث می‌شد برخی از دریا ها در برخی دیگر داخل شوند، قطره ای از دریاها نیست مگر فرشته ای بر آن موکل است پس زمانی که ملک صدای (عزاداری) قطره (یا در؟یا) را بشنود، آن ملک با بالش آتش (طغیان و خروش) او را خاموش می‌کند، و بعضی از این دریاها ها را از دیگری حبس و نگه‌داشته اند تا بر دیگری داخل نشود که علت آن خوف از موجودات روی دنیا و در دنیا و روی زمین است.

برداشت از روایت:
۱. عبارت (إِنَّ اَلْبِحَارَ تَكَادُ أَنْ تَنْفَتِقَ) اشاره به عظمت مصیبت سیدالشهداء علیه السلام دارد. سیاق کلام کاملا بیان گر این مطلب می‌باشد. لکن به نظر می‌رسد که انفتاق و شکاف دریاها امری است که نباید در دنیا اتفاق بیفتد. یا به جهت اختصاص به روز قیامت است یا محال وقوعی است. یا مفاسدی دارد و یا احتمالات دیگر. خلاصتا بیانگر محذور بودن انفتاق و یا شدت بسیار زیاد آن است که حضرت صادق علیه السلام فرمودند نزدیک بود این اتفاق هم بیفتد. علی ای نحو کان عظمت مصیبت سیدالشهداء و عظمت عزاداری دریا را رسا است.

۲. عظمت مصیبت امام حسین علیه السلام ملزوم عزاداری عظیم است. از روش ها و شوون و اشکال عزاداری نیز بکاءست. فلذا صرف عظمت مصیبت اصل بکاء عظیم کما و کیفا را اثبات می‌کند. اقل حکم آن نیز اباحه و استحباب است.

۳. این عمل دریاها بی تابی آنها که ناشی از شدت عزاداری است و همچنین خشم شدید آنها از جنایت رخ داده را نشان می‌دهد.

۴. عزاداری عمومی و شدید عالم من جمله دریاها نیز عظمت مصیبت و رخصت بکاء را نشان می‌دهد. البته بارها اشاره شد که سیاق مدحی، عدم ذم، عمل فطری و عقلی عالم و دیگر دلایل نشانگر این حکم است. شاید از صرف تلاطم دریاها به این حکم نتوان رسید.

۵. حضرت نتیجه انتفاق را دخول دریاها در هم می‌دانند. به عبارتی برای تفهیم مطلب و علت عظمت انتفاق اشاره به دخول دریاها در یکدیگر می‌کنند. پس اقلا یکی از اثرات و خلل هایی که انتفاق ایجاد می‌کند است. خلاصتا حضرت در مقام عظمت انتفاق که عظمت عزاداری دریاها را بیان می‌کند هستند.

۶. دریاها یا منظور معنای عرفی و ظاهر آن باشد چندان شکاف آنها معنا برای فهم بشریت ندارد. زیرا جدایی آنها کاملا اعتباری است. به بخشی از دریا و اقیانوس، دریای فلان و بخشی دیگر دریای فلان گویند. البته به امثال دریاچه خزر نیز دریا گفته میشود که نادر است. علی ای نحو کان دریا در واقع به واحد نزدیک تر است تا متعدد. اگر واحد باشد که خارج از معنای دخول که ثمره انتفاق است می‌باشد. اگر دریا را متعدد حقیقی دانسته شود، مرز های آن برای انسان مشخص نیست. شاید خارج از نظر و فهم بشریت حدود و ثغوری دارند و هرکدام وجود جداگانه ای داشته باشند. برای مثال انبوه یک شی ریز در کنار هم جمع بشود و وقتی از دور ملاحظه شود یک شی مستقل در نظر می‌آید. در ادامه روایت نیز اشاره به قطرات دریا شده که موید این فرض می‌باشد. خلاصتا بشر نمی‌داند و نمی‌فهمد متعدد یا واحد است، حدود و ثغوری دارد یا ن، وجود آنها جداست یا خیر. به هر حال این اتفاق عظیمی است و نظم ظاهری عالم را از بین می‌برد.

۷. این عدم علم ها و نفهمیدن ها خود دلیل عظمت مصیبت سیدالشهداء علیه السلام است.

اگر معتقد به امامت امام صادق علیه السلام و عصمت و علم او هستیم، و اگر در علم اصول حجیت این روایات ثابت شده است پس باید تابع باشیم و مخالفت نکنیم.

۸. اما احتمال دوم در دخول دریاها که از ابعادی جهل بشریت را بیشتر و در ابعادی قابل هضم تر است، این است که در این عالم زندگانی بشریت یک دریا وجود نداشته و ندارد (از آیات دحو الارض می‌توان استفاده کرد) و اگر به امثال دریای خزر دریا گفته می‌شود اعتباری است و یا در طول زمان جداشده است.

اما عوالم هم عرضی وجود دارند که آنها نیز دریاهایی دارند. مثل عالم اجنه یا در برخی اقوال دوزخ و بهشت که همینجاست ولی در عرض است. احتمالا به مجموع این عوالم قبل مرگ دنیا گفته می‌شود. در آخر همین روایت نیز فرمودند (مَخَافَة عَلَى اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ) یعنی دنیایی هست و بخشی از آن الارض است. حرف الف و لام در (الارض) عهد ذهنی مخاطب و این زمین است و عطف خاص بر عام دنیا شده است. (در روایتی از نهج البلاغه نیز حضرت در مذمت دنیا می‌گویند دنیای شما که یا منظور همین مطلب است یا منظور دنیای بی خدایی شماست)

۲۴. عزاداری بر سیدالشهداء به طور واضح در مخلوقات و کائنات من جمله دریاها وجود دارد. از مجموعه روایات و بررسی انفرادی هر روایت عظمت مصیبت سیدالشهداء علیه السلام و اهمیت کثیره بکاء و عزاداری بر امام حسین قابل برداشت بوده فلذا مستحب موکد است.

هرگونه مخالفت و منع و طرد و بی احترامی به این عمل جایز نیست مگر آنکه واجب و یا حرام قطعی دیگری را به صورت قطعی تحت الشعاع قرار داده باشد که افراط و تفریط در همه چیز ممکن است.

در این صورت دخول دریاها بر هم قطعا موجب فاجعه خواهد شد. در واقع عوالم مختلف تا ابد دچار هرج و مرج می‌شوند. شاید به جهت عدالت خدا نسبت به رعایت آیندگان صالح و یا ظهور منجی و غیره این اتفاق را خداوند جلو گیری کردند. اگه دریاها درهم داخل شوند چون بخشی از عالم خود هستند یعنی عوالم هر عرض با تمام ویژگی و افراد و موجودات قابل انتقال به یکدیگر هستند. اگر موجودات مختاری در عوالم دیگر مثل اجنه وجود داشته باشد آنها با اختیار می‌توانستند وارد این عالم شوند. طبیعتا عوالم و مخلوقاتشان متناسب هم توسط خداوند خلق شده اند. برای مثال اجنه که دارای قدرت های خاصی هستند به راحتی بشریت را نابود و یا بر او سلطه پیدا می‌کردند که غیر از مشکلات عقلی هرج و مرج و احتمال ظلم، بشریت که دارای افضلیت در خلقت هستند و می‌توانند به درجه خلیفة اللهی برسند و به عبارتی برای همین هدف و عبودیت خلق شده اند، نابود می‌شود.

البته احتمال وجود موجودات ضعیف تر از انسان نیز هست که ممکن بود انسان های طاغی و ظالم بر آنها غالب شود.

۹. خلاصتا انتفاق و دخول دریاها امری عظیم که به خاطر امر عظیم دیگری به نام سید الشهداء است که موجب امر عظیم دیگری به نام بکاء شده و باید بشود.

۱۰. در روایت امام صادق علیه السلام تصریح شده که ( وَ مَا مِنْهَا قَطْرَةٌ إِلاَّ بِهَا مَلَكٌٌ مُوَكَّل) یعنی هیچ یک از قطرات دریاها نیست مگر آنکه بر تک تک آنها فرشته به عنوان موکل و محافظ ملزم به مراقبت است.

۱۱. از وظیفه ملائکه که در ادامه روایت آمده است معلوم می‌شود که تک تک قطرات دریا عزادار هستند.

۱۲. ابتدای این بخش از روایت صحبت از دریاها بود، اما در ادامه صحبت حضرت در خصوص قطرات است. شاید اگر فهم بشریت می‌رسید حضرت نهایتا می‌گفتند که همه یاخته ها و یا اشیا ریز تر از آن گریه کردند.

۱۳‌. این عبارت حضرت استدراک و رجوع از اصل گریه دریا نیست. چرا که کما در بدن انسان مفروض است که از اجتماع موجوداتی، وجود دیگری خلق شده است که البته در انسان روح دمیده شده ولکن اصل این فرض محال نیست. پس هم دریاها هم قطرات دریاها هم احتمالا ذرات ریزتر همه عزادار حضرت هستند و عرض شد اصل عزاداری اصل بکاء را اثبات می‌کند.

۱۴‌. اگر فقط دریاهای این عالم را در نظر گرفته شود و تعداد غیر قابل هضم قطرات آن و موکلین آنها در نظر گرفته شود عظمت مصیبت سیدالشهداء کمی قابل فهم خواهد شد.

۱۵. دریاها به نحوی حسینیه و عزاخانه است. گناه در دریاها در حکم قبح گناه در میان روضه است.

۱۶. توجه داده می‌شود که موکلین تماما خود گریان هستند که در مباحث قبل مطرح شد.

۱۷. در روایت آمده است (فَإِذَا سَمِعَ اَلْمَلَكُ صَوْتَهَا أَطْفَأَ نَارَهَا بِأَجْنِحَتِه). اگر منظور از (الملک) جنس باشد یعنی تمام این ملائکه ای که ذکر شد ضمیر مفرد مونث غائب احتمالا به قطرات یا جنس قطره دریا رجوع داده می‌شود. در این صورت یعنی همه قطرات باهم عزادار هستند که خود عظمت نشان می‌دهد. از طرفی ملائکه نیز جمعی باید اینها را آرام کنند که این نیز عظمتی نشان میدهد. شاید بتوان با تعمیم استنباط کرد که تامین امنیت جلسات عزا نیز صحیح و ممدوح است و منافاتی با عزاداری ندارد.

اما اگر منظور از (الملک) تنها یک فرشته باشد ضمیر مفرد مونث غائب به یک قطره رجوع داده شده است. در این صورت فهمیده می‌شود که هر قطره چه قدرتی در این عالم دارد. چه رحمی خدا به بشریت کرده که هر قطره می‌تواند عالم را مختل کند و شاید در علوم هسته نیز استفاده بشود. در اینصورت شدت عظمت عزاداری قطره نیز فهمیده می‌شود.

۱۸. قطرات با صدا عزاداری می‌کنند. یا اینکه صوت کلمه ای برای فهم بشریت است. در اینصورت معنای دقیقی ندارد. به عبارتی شاید بتوان گفت که وقتی بروز از خود نشان می‌دهد.

۱۹. از این روایت اختیار دریا و یا امر الهی به دریا فهمیده می‌شود.

۲۰. (أَطْفَأَ نَارَهَا بِأَجْنِحَتِه) ویژگی بال ملائکه یا ملک چیست را نمی‌دانیم. لکن نار قطره یا قطرات هم از روی خشم و هم از روی عشق و محبت و هم از ترکیب این دو می‌تواند باشد. می‌تواند نیز ترکیب نباشد و یکی بر دیگری مقدم باشد که علی ای نحو کان اهمیت و عظمت مصیبت سیدالشهداء و عزاداری آنها که لازمه اش است فهمیده می‌شود.

۲۱‌. محبت و عشق به تبری و خشم منجر می‌شود.

۲۲. شاید بتوان فهمید که طغیان های کنونی دریا امثال زلزله های دریا و سونامی به آن جهت است که دریاها و قطرات از مدیریت ملائکه خارج شده اند کما اینکه در دوزخ نیز این اتفاق افتاد.

۲۳. شاید بتوان استنباط کرد که نوعی از عذاب الهی آن است که خداوند سلب امر از موکلین می‌کند و آنها تا حدودی عزاداری اصلی خود را به نمایش می‌گذارند.[17]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از جهت عزاداری کوهها
... وَ إِنَّ اَلْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ اِنْتَثَرَتْ ...[18]

ترجمه: ....كوهها تكه تكه شده و پراكنده گشتند...[19]

از جهت گریه انداختن غیر بشر
مورد اول:
... فَلاَ تَزَالُ اَلْمَلاَئِكَةُ مُشْفِقِينَ يَبْكُونَهُ لِبُكَائِهَا ... [20]

ترجمه: ... پيوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گريستن درياها مى‌گريند...[21]

حقیر: فرشتگان معصوم هستند و اثبات میشوند نه تنها به بر امام حسین جایز است بلکه به خاطر گریه ی گریه کننده ای بر سیدالشهدا نیز گریه جایز است نه به خاطر حضرت زیرا از عبارت مشفقین و لام جاره فهمیده میشود ولیکن اگر منظور این است که بحار باعث گریه ملائک بر جناب سیدالشهدا شده است ابکا دیگران نیز ثابت میشود و معلوم میشوند نه تنها بکا از قدیم بوده بلکه ابکا نیز بوده است خلاصه دریاها به دلیلی در طول مظلومیت سیدالشهدا ملائکه را به گریه انداختند

مورد دوم:
... وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ اَلَّذِينَ عِنْدَ قَبْرِهِ لَيَبْكُونَ فَيَبْكِي لِبُكَائِهِمْ كُلُّ مَنْ فِي اَلْهَوَاءِ وَ اَلسَّمَاءِ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ  ...[22]

ترجمه:  فرشتگانى كه نزد قبر آن حضرت هستند جملگى مى‌گريند و از گريۀ ايشان تمام فرشتگان در آسمان و زمين گريه مى‌كنند[23]

حقیر: ملائکه کل موجودات اسمانی و هوائی را به گریه انداختن

عنوان قبل: از جهت ابکا حتی در غیر بشر

خلاصتا: وقتی موجودات دیگر یکدیگر را به گریه میاندازند و باعث میشوند انها عزاداری کنند فلذا این عزاداری و گریه به طریق اولی بر اشرف مخلوقات ضروری و مهم است

از جهت برتری چشم و اشک سیدالشهدا علیه السلام
.... وَ مَا مِنْ عَيْنٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ وَ لاَ عَبْرَةٍ مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ وَ دَمَعَتْ عَلَيْهِ .... [24]

ترجمه: .. هيچ چشم و اشكى نزد خدا محبوب‌تر از چشم و اشگى نيست كه بگريد و بر آن حضرت جارى گردد ...[25]

حقیر: در این روایت معصوم علیه السلام میفرمایند که خداوند نه فرد بلکه چشمی که اشکی از ان جاری شود و ان قطره اشک را دوست دارد. دوست داشتن اشک هم مقید به اشک زمان و مکان خاصی نشده فلذا به راحتی ضرورت بکا و اهمیت ان فهمیده میشود

از جهت گریه نکردن سه چیز پلید
... بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ إِلاَّ ثَلاَثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا هَذِهِ اَلثَّلاَثَةُ أَشْيَاءَ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ اَلْبَصْرَةُ وَ لاَ دِمَشْقُ وَ لاَ آلُ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ ذَكَرَ اَلْحَدِيثَ .[26]

ترجمه: ... بر آن حضرت گريستند مگر سه چيز كه بر آن مظلوم گريه نكردند عرض كردم: فدايت شوم آن سه چيز كدام بودند؟ حضرت فرمودند: بصره و دمشق و آل عثمان بن عفّان بودند كه به آن سرور نگريستند[27]

حقیر: حضرت میفرمایند همه چیز بر حضرت گریه کردند حتی موجودات دوزخی الا سه چیز که قطعا در مقام ذم هستند زیرا از سومین مورد میتوان این را فهمید

جا داره روی این سه مورد کار بشه


 

باب معصومین
از جهت عظمتی وصف ناپذیر نزد معصوم
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ - وَ وَصِيَّتَهُمْ مَلَكَ اَلْمَوْتِ بِكَ وَ مَا يَلْقَوْنَكَ بِهِ مِنَ اَلْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَكُ اَلْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَيْكَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَكَ مِنَ اَلْأُمِّ اَلشَّفِيقَةِ عَلَى وَلَدِهَا قَالَ ثُمَّ اِسْتَعْبَرَ وَ اِسْتَعْبَرْتُ مَعَهُ - فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى خَلْقِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ خَصَّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ بِالرَّحْمَةِ ...[28]

ترجمه: ... توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد كه ملك الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتى كه به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چيزى است و خواهى ديد كه ملك الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان‌تر و رحيم‌تر خواهد بود . مسمع مى‌گويد: سپس حضرت گريستند و اشگهاى مباركشان جارى شد و من نيز با آن جناب اشگ ريختم، پس از آن حضرت فرمودند: « اَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ اَلَّذِي فَضَّلَنا عَلىٰ خلقه بالرّحمة و خصّنا اهل البيت بالرّحمة»...[29]

حقیر: حضرت بعد از بیان فضایل گریه و فضایل خودشان اشک میریزند و این اشک بنظر شوقا است و مسمع را نیز به گریه میاندازد  فلذا نشان میدهد که چقدر این عنایتی که خداوند به اهل جزع میدهد عظیم است اشک شوق از حضرت جاری میشود و در این زمینه مسمع را نیز به گریه می اندازد و حضرت شروع به حمد وسپاس خداوند میکنند

اَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ اَلَّذِي فَضَّلَنا عَلىٰ خلقه بالرّحمة و خصّنا اهل البيت بالرّحمة میشه زیر تیتر دراورد؟

از جهت قرب به حضرت در این عالم
... فَيَرْجِعُونَ إِلَى أَزْوَاجِهِمْ بِمَقَالاَتِهِمْ فَيَزْدَادُونَ إِلَيْهِمْ شَوْقاً إِذَا هُمْ خَبَّرُوهُمْ بِمَا هُمْ فِيهِ مِنَ اَلْكَرَامَةِ وَ قُرْبِهِمْ مِنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَيَقُولُونَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي كَفَانَا اَلْفَزَعَ اَلْأَكْبَرَ وَ أَهْوَالَ اَلْقِيَامَةِ وَ نَجَّانَا مِمَّا كُنَّا نَخَافُ ...[30]

... و پس از اين گفتار به نزد آنها بازگشته و وقتى همسرانشان به آنها خبر مى‌دهند كه در نزديكى حضرت حسين عليه السّلام مى‌باشند شوقشان زياد گشته و از شعف دل مى‌گويند: حمد مى‌كنيم حق تعالى را كه ما را از فزع اكبر و وحشت‌هاى قيامت در امان داشت و از آنچه هراس داشتيم نجات داد...[31]

حقیر: این روایت در خصوص قرب به حضرت در عالم بالاست ولی قطعا کسی اگر در دنیا قریب نباشد درانجا نیزنخواهد قریب بود همانطور که در روایات امده هر کسی در اخرت با امام و با محبوب خود محشور میشود فلذا تلازم طرفینی برقراراست

از جهت بدون درنگ گریه کردن در مقابل معصوم
قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَنْشَدْتُهُ مَرْثِيَةَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَلَمَّا اِنْتَهَيْتُ إِلَى هَذَا اَلْمَوْضِعِ     لَبَلِيَّةٌ تَسْقُوا حُسَيْناً     بِمِسْقَاةِ اَلثَّرَى غَيْرُ اَلتُّرَابِ      فَصَاحَتْ بَاكِيَةٌ مِنْ وَرَاءِ اَلسِّتْرِ وَا أَبَتَاهْ[32]

ترجمه: از عبد اللّٰه بن غالب نقل كرده كه وى گفت: بر حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام داخل شده پس شعرى در مرثيه حضرت امام حسين عليه السّلام خواندم و وقتى به اين بيت منتهى شدم: به خدا قسم مصيبتى بود كه آن مصيبت حسين عليه السّلام را در آب‌خورگاه زمينى مرطوب نه خشك سيراب نمود پس مخدّره‌اى كه در پشت پرده مى‌گريست با صداى بلند فرياد زد: وا أبتاه!!![33]

حقیر: امام معصوم با شنیدن مرثیه صیحه میزد و گریه میکند

از جهت گریه طولانی معصومین و خواص
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ : كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أُحَدِّثُهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ اِبْنُهُ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً وَ ضَمَّهُ وَ قَبَّلَهُ وَ قَالَ حَقَّرَ اَللَّهُ مَنْ حَقَّرَكُمْ وَ اِنْتَقَمَ مِمَّنْ وَتَرَكُمْ وَ خَذَلَ اَللَّهُ مَنْ خَذَلَكُمْ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ قَتَلَكُمْ وَ كَانَ اَللَّهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً فَقَدْ طَالَ بُكَاءُ اَلنِّسَاءِ وَ بُكَاءُ اَلْأَنْبِيَاءِ - وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَدَاءِ وَ مَلاَئِكَةِ اَلسَّمَاءِ ثُمَّ بَكَى ...[34]

ترجمه: از ابو بصير نقل كرده كه وى گفت: محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بوده و براى آن جناب سخن مى‌گفتم در اين هنگام يكى از فرزندان حضرت داخل شد. امام عليه السّلام به او فرمودند: بارك اللّٰه و او را به سينه خود چسبانده و وى را بوسيده و فرمودند: خدا ذليل كند كسانى را كه شما را ذليل كنند و انتقام كشد از آنان كه به شما ظلم كنند، و خوار كند افرادى را كه شما را خوار كنند، و لعنت كند اشخاصى را كه شما را مى‌كشند و خدا ولى و حافظ‍‌ و ناصر شما باشد، زنان و انبياء و صديقين و شهداء و فرشتگان آسمان بسيار بر شما گريستند، سپس آن حضرت گريسته...[35]

حقیر: به نظر منظور از ابنه امام کاظم علیه السلام باشد با این مقدمه باید گفت که این روایت اشاره به شدت ظلم  به اهل بیت علیهم السلام میکند که حضرت بلافاصله بعد از دیدن فرزندشان اعلام بغض از دشمنانشان میکند  بعد درادامه میفرماید که گریه ان چند دسته طولانی شد فلذا به چند نکته اشاره میشود 1. ممکن است عبارت فقد طال دعا باشد (؟) که در اینصورت حضرت از خداوند میخواهد که گریه ها  طولانی بشود اگر نیست و برای ان نهایتی نفرمودند 2. اگر این فرمایش دعا نباشد دو نکته باید عرض شود اولا اینکه حضرت نهایتی نفرمودند (مگر به جهت ماضی بودن) و استبعداد و مانعی ندارد که ادامه پیدا کند زیرا حدی نفرمودند ثانیا برای شهدا و.. و فرشتکان که زمان معنا ندارد فلذا انها هم اکنون نیز ممکنا در حال بکا هستند

خاص بودن نسا از جهت کثیر و شدید البکا بودن ایشان است

از جهت عدم اکتفا معصوم به گریه خواص
... فَقَدْ طَالَ بُكَاءُ اَلنِّسَاءِ وَ بُكَاءُ اَلْأَنْبِيَاءِ - وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَدَاءِ وَ مَلاَئِكَةِ اَلسَّمَاءِ ثُمَّ بَكَى ...[36]

ترجمه: ... زنان و انبياء و صديقين و شهداء و فرشتگان آسمان بسيار بر شما گريستند، سپس آن حضرت گريسته...[37]

حقیر: این گروه هایی که حضرت فرمودند به نوعی خاص هستند و انها نیز برای امام حسین علیه السلام شدید گریه کردند ولی امام معصوم به ان اکتفا نکردند فلذا از انجایی که ایمه الگو هستند تاسی و تبعیت از انها واجب است کما اینکه تبعیت در طهارت و صلاه واجب است.

از جهت گریه معصوم قبل شهادت
... يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ لَتَبْكِيهِ وَ تَشْهَقُ ...[38]

ترجمه: ... اى ابو بصير: فاطمه عليها السّلام بر آن حضرت گريست و زجّه زده …[39]

از جهت گریه دایمی معصوم
توضیح: شاید فقد طال بکا النسا قرینه خلاف باشد بررسی شود

... يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ لَتَبْكِيهِ وَ تَشْهَقُ ...[40]

ترجمه: ... اى ابو بصير: فاطمه عليها السّلام بر آن حضرت گريست ­(میگرید­) و زجّه زده(میزند)...[41]

حقیر: این روایت از لسان مبارک امام صادق علیه السلام در خصوص صدیقه شهیده علیها السلام است. حضرت در این روایت از فعل مضارع استفاده میکنند که دلالت بر استمرار میکند (منبع)  فلذا یعنی حتی الان نیز حضرت زهرا سلام الله علیها درحال گریه هستند نعم شاید برای برخی عزاداری بعد از مردن متصور نباشد (توضیح) اما اقلا حضرت پیوسته در زمان حیات طیبه خود با اینکه قبل از شهادت سبط اکبر بود گریه میکردند

 

از جهت تصریح به گریه در هر لحظه
قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : ... مَا زِلْنَا فِي عَبْرَةٍ بَعْدَهُ .... [42]

ترجمه: پیوسته بعد از شهادت آن حضرت چشمان، اشك آلود بود[43]

حقیر: این عبارت دلالت بر ضرورت عزا به صورت ابدی دارد اشاره شد که عزا اعم از بکا است و از حداقلیاتعزا احتراق قلب است که منجر به بکا مشود نهایتا یا حد اقل بکاست

از جهت گریه شدید معصوم در هنگام یاد حضرت
... وَ كَانَ جَدِّي إِذَا ذَكَرَهُ بَكَى حَتَّى تَمْلَأَ عَيْنَاهُ لِحْيَتَهُ وَ حَتَّى يَبْكِيَ لِبُكَائِهِ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآهُ ...[44]

ترجمه: هر گاه جدّم ياد آن حضرت را مى‌نمود محاسنش از اشك خيس مى‌گشت بطورى كه هر كس آن جناب را مى‌ديد به حالش ترحّم نموده و از گريه‌اش به گريه مى‌افتاد[45]

حقیر: تصریح روایت هست که یاد حضرت سیدالشهدا علیه السلام امام سجاد علیه السلام گریه میکردند

اهمیت بکا اینجا معلوم میشود نیازی به روضه و شعر نبوده بلافاصله حضرت گریه میکردند به صورتی که بر محاسن حضرت جاری میشده و مردم هم به گریه می افتادند

از جهت به گریه انداختن
... وَ كَانَ جَدِّي إِذَا ذَكَرَهُ بَكَى حَتَّى تَمْلَأَ عَيْنَاهُ لِحْيَتَهُ وَ حَتَّى يَبْكِيَ لِبُكَائِهِ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآهُ ...[46]

ترجمه: هر گاه جدّم ياد آن حضرت را مى‌نمود محاسنش از اشك خيس مى‌گشت بطورى كه هر كس آن جناب را مى‌ديد به حالش ترحّم نموده و از گريه‌اش به گريه مى‌افتاد [47]

حقیر: به حدی باید این گریه شدید باشد که دشمنان نیز از روی دلرحمی به گریه بیفتند. فلذا قطعا دلالت بر اهمیت میکند

از جهت کمک کردن به معصوم
... وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ ...[48]

.... و آن بانو را يارى مى‌كند ...[49]

حقیر: گریه کمک به حضرت زهرا سلام الله علیهاست و نصرت حجه خدا چگونه واجب نباشد؟ تنها راه هدایت ما نصرت معصوم است که در واقع نصرت خودمان است

از جهت از خود بیخود شدن معصوم
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ : كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أُحَدِّثُهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ اِبْنُهُ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً وَ ضَمَّهُ وَ قَبَّلَهُ وَ قَالَ حَقَّرَ اَللَّهُ مَنْ حَقَّرَكُمْ وَ اِنْتَقَمَ مِمَّنْ وَتَرَكُمْ وَ خَذَلَ اَللَّهُ مَنْ خَذَلَكُمْ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ قَتَلَكُمْ وَ كَانَ اَللَّهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً فَقَدْ طَالَ بُكَاءُ اَلنِّسَاءِ وَ بُكَاءُ اَلْأَنْبِيَاءِ - وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَدَاءِ وَ مَلاَئِكَةِ اَلسَّمَاءِ ثُمَّ بَكَى وَ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَى وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ أَتَانِي مَا لاَ أَمْلِكُهُ بِمَا أَتَى إِلَى أَبِيهِمْ وَ إِلَيْهِمْ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ لَتَبْكِيهِ وَ تَشْهَقُ فَتَزْفِرُ جَهَنَّمُ زَفْرَةً لَوْ لاَ أَنَّ اَلْخَزَنَةَ يَسْمَعُونَ بُكَاءَهَا وَ قَدِ اِسْتَعَدُّوا لِذَلِكَ مَخَافَةَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا عُنُقٌ - أَوْ يَشْرُدَ دُخَانُهَا فَيُحْرِقَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ فَيَحْفَظُونَهَا [فَيَكْبَحُونَهَا] مَا دَامَتْ بَاكِيَةً وَ يَزْجُرُونَهَا وَ يُوثِقُونَ مِنْ أَبْوَابِهَا مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ فَلاَ تَسْكُنُ حَتَّى يَسْكُنَ صَوْتُ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءَ وَ إِنَّ اَلْبِحَارَ تَكَادُ أَنْ تَنْفَتِقَ فَيَدْخُلَ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ مَا مِنْهَا قَطْرَةٌ إِلاَّ بِهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ فَإِذَا سَمِعَ اَلْمَلَكُ صَوْتَهَا أَطْفَأَ نَارَهَا بِأَجْنِحَتِهِ وَ حَبَسَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ مَخَافَةً عَلَى اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ فَلاَ تَزَالُ اَلْمَلاَئِكَةُ مُشْفِقِينَ يَبْكُونَهُ لِبُكَائِهَا وَ يَدْعُونَ اَللَّهَ وَ يَتَضَرَّعُونَ إِلَيْهِ وَ يَتَضَرَّعُ أَهْلُ اَلْعَرْشِ وَ مَنْ حَوْلَهُ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتٌ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ بِالتَّقْدِيسِ لِلَّهِ مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ لَوْ أَنَّ صَوْتاً مِنْ أَصْوَاتِهِمْ يَصِلُ إِلَى اَلْأَرْضِ لَصَعِقَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ وَ تَقَطَّعَتِ اَلْجِبَالُ وَ زُلْزِلَتِ اَلْأَرْضُ بِأَهْلِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ عَظِيمٌ قَالَ غَيْرُهُ أَعْظَمُ مِنْهُ مَا لَمْ تَسْمَعْهُ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ فِيمَنْ يُسْعِدُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَبَكَيْتُ حِينَ قَالَهَا فَمَا قَدَرْتُ عَلَى اَلْمَنْطِقِ وَ مَا قَدَرَ عَلَى كَلاَمِي مِنَ اَلْبُكَاءِ ثُمَّ قَامَ إِلَى اَلْمُصَلَّى يَدْعُو - فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ عَلَى تِلْكَ اَلْحَالِ فَمَا اِنْتَفَعْتُ بِطَعَامٍ وَ مَا جَاءَنِي اَلنَّوْمُ وَ أَصْبَحْتُ صَائِماً وَجِلاً حَتَّى أَتَيْتُهُ فَلَمَّا رَأَيْتُهُ قَدْ سَكَنَ سَكَنْتُ وَ حَمِدْتُ اَللَّهَ حَيْثُ لَمْ تَنْزِلْ بِي عُقُوبَةٌ .[50]

ترجمه: از ابو بصير نقل كرده كه وى گفت: محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بوده و براى آن جناب سخن مى‌گفتم در اين هنگام يكى از فرزندان حضرت داخل شد. امام عليه السّلام به او فرمودند: بارك اللّٰه و او را به سينه خود چسبانده و وى را بوسيده و فرمودند: خدا ذليل كند كسانى را كه شما را ذليل كنند و انتقام كشد از آنان كه به شما ظلم كنند، و خوار كند افرادى را كه شما را خوار كنند، و لعنت كند اشخاصى را كه شما را مى‌كشند و خدا ولى و حافظ‍‌ و ناصر شما باشد، زنان و انبياء و صديقين و شهداء و فرشتگان آسمان بسيار بر شما گريستند، سپس آن حضرت گريسته و فرمودند: اى ابو بصير هر گاه به بچه‌هاى حضرت حسين عليه السّلام مى‌نگرم به واسطه مصيبت و ظلمى كه به پدرشان و خودشان شده حالتى به من دست مى‌دهد كه قابل كنترل نيست. اى ابو بصير: فاطمه عليها السّلام بر آن حضرت گريست و زجّه زده و به دنبال آن جهنّم فريادى كشيد و جيغى زد كه فرشتگان حافظ‍‌ و نگهبان بر آن، صداى گريه دوزخ را شنيدند و سريع آماده شدند آن را كنترل كنند زيرا خوف آن بود كه از درون دوزخ آتش زبانه كشد يا دود آن بيرون رفته و اهل زمين را بسوزاند لذا تا مادامى كه دوزخ گريان و نالان است فرشتگان حافظ‍‌ آن را مهار كرده و به جهت خوف و هراسى كه بر اهل زمين دارند آن را محافظت نموده و درب‌هاى آن را محكم بسته‌اند ولى در عين حال دوزخ ساكت و آرام نمى‌شود مگر صداى فاطمه عليها السّلام آرام گردد.اى ابو بصير درياها نزديك بود شكاف برداشته در نتيجه برخى در بعضى ديگر داخل شوند و قطره‌اى از آب درياها نيست مگر آنكه فرشته‌اى بر آن موكّل است، لذا هر گاه فرشته موكّل بانك دريا و خروش آن را بشنود با زدن بالش خروش و طغيان را خاموش و ساكت مى‌كند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر يك ديگر داخل و وارد شوند و اين نيست مگر بخاطر خوف و هراس بر دنيا و آنچه در آن و كسانى كه بر روى زمين مى‌باشند و پيوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گريستن درياها مى‌گريند و خدا را خوانده و به جانبش تضرّع و زارى نموده و اهل عرش و اطراف آن نيز جملگى در تضرّع و ناله مى‌باشند. صداهاى فرشتگان بلند است كه به خاطر خوف و هراس بر اهل زمين همواره حق تعالى را تقديس و تنزيه مى‌نمايند و اگر احيانا صداى آنها به زمين برسد اهل زمين به فرياد آمده و كوهها قطعه قطعه شده و زمين اهلش را مى‌لرزاند. ابو بصير مى‌گويد: محضر مبارك امام عليه السّلام عرضه داشتم: فدايت شوم اين امر بسيار عظيم و بزرگ است! حضرت فرمودند: از اين عظيم‌تر غير آن، يعنى خبرى كه نشنيده‌اى مى‌باشد. سپس فرمودند: اى ابو بصير! دوست ندارى در زمره كسانى باشى كه حضرت فاطمه عليها السّلام را كمك مى‌كنند؟ ابو بصير مى‌گويد: وقتى امام عليه السّلام اين كلام را فرمودند بطورى كه گريه به من دست داد كه قادر بر سخن گفتن نبودم و چنان بغض گلويم را مى‌فشرد كه توانايى بر تكلّم نداشتم. سپس حضرت بپا خواسته و به نمازخانه تشريف برده و به خواندن دعا پرداختند. پس از مجلس حضرت با چنين حالى بر خاسته و بيرون آمدم پس نه طعام خوردم و نه خوابيدم و صبح روز بعد را با حالى ترسان روزه گرفته تا آنكه محضر مباركش دوباره مشرّف شدم پس وقتى آن جناب را ساكن و آرام ديدم من نيز آرام گرفتم و از اينكه عقوبت و بلائى بر من نازل نشده حق تعالى را حمد و ستايش نمودم.[51]


 

باب اثرات اخروی
از جهت رسیدن به خود امام حسین علیه السلام
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  ... وَ مَا بَكَى أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِينَا إِلاَّ رَحِمَهُ اَللَّهُ - قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ اَلدَّمْعَةُ مِنْ عَيْنِهِ ...[52]

ترجمه: ... توجّه داشته باش احدى بخاطر ترحم بما و بجهت مصائبى كه بر ما وارد شده گريه نمى‌كند مگر آنكه قبل از آمدن اشگ از چشمش حقتعالى او را رحمت خواهد نمود ...[53]

حقیر: طبق روایات ما رحمت واسعه خداوند تبارک و تعالی و باب رحمت خداوند متعال امام حسین عله السلام است

امام صادق علیه السلام فرمودند خداوند قبل اینکه اشک گریه کن از دیدگانش خارج شود خداوند او را رحمت میکند شاید بتوان ابنگونه گفت خداوند متعال خود امام را به او میدهد. یعنی به عبارتی به عشق حضرت گریه میکند و در لحظه به وصالش میرسد حال کسی که به امام حسین برسد ممکن است که امام زمانش او را تنها بگذارد

از جهت لذت زیارت معصومین عندالموت
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ...أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ ...[54]

ترجمه: ... توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد ....[55]

حقیر: در این بخش روایت میفرمایند عند الموت اهل بیت علیهم السلام را خواهی دید ولی از وصیتی که به ملک الموت میکنند بنظر چند لحظه قبل است

اگر انسان فقط به جهت زیارت اهل بکا باشد تا در چند لحظه قبل مرگ حضرات را زیارت نماید واقعا عاقلانه است. علاوه بر اجرها و ثواب هایی که برای زیارت نقل شده است و اثراتی که این زیارت در موت فرد و ان عالم دارد چه چیزی بهتر از اینکه لحظه اخر به جای شیاطین و دنیا ونفس بندگان صالح خدا را ببیند و ایمان فرد از بین نروند وایضا ثواب زیارتی این فرد دارد ثواب زیارت خود معصومین علیهم السلام است نه فقط حرم ها یا مراقد شریف ایشان

از جهت زیارت معصومین
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ...أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ ...[56]

ترجمه: ... توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد ....[57]

حقیر: در این بخش روایت میفرمایند عند الموت اهل بیت علیهم السلام را خواهی دید ولی از وصیتی که به ملک الموت میکنند بنظر چند لحظه قبل است

اگر انسان فقط به جهت زیارت اهل بکا باشد تا در چند لحظه قبل مرگ حضرات را زیارت نماید واقعا عاقلانه است. علاوه بر اجرها و ثواب هایی که برای زیارت نقل شده است و اثراتی که این زیارت در موت فرد و ان عالم دارد چه چیزی بهتر از اینکه لحظه اخر به جای شیاطین و دنیا ونفس بندگان صالح خدا را ببیند و ایمان فرد از بین نروند وایضا ثواب زیارتی این فرد دارد ثواب زیارت خود معصومین علیهم السلام است نه فقط حرم ها یا مراقد شریف ایشان. خلاصه یبار هم که شده امام خود دردنبا را زیارت میکنی

از جهت عاقبت بخیری قطعی
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ...أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ ...[58]

ترجمه: ... توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد ....[59]

حقیر: این زیارت در لحظات اخر نشان دهنده عاقبت بخیری قطعی است که ادامه روایت نیز اشاراتی به ان شده است. از انجایی که اهمیت عاقبت بخیری مومن بدیهی بنظر میرسد اگر کسی بخواهد از سکرات موت و یا عاقبت بخیری خود مطمئن شود راه بکا را اهل بیت علیهم السلام نشان داده اند.

علقبت بخیری همان مومن از دنیا رفتن است

از جهت راحت جان دادن
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ - وَ وَصِيَّتَهُمْ مَلَكَ اَلْمَوْتِ بِكَ وَ مَا يَلْقَوْنَكَ بِهِ مِنَ اَلْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَكُ اَلْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَيْكَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَكَ مِنَ اَلْأُمِّ اَلشَّفِيقَةِ عَلَى وَلَدِهَا ...[60]

ترجمه (قسم اخر): ... توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد كه ملك الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتى كه به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چيزى است و خواهى ديد كه ملك الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان‌تر و رحيم‌تر خواهد بود ...[61]

حقیر: در روایات وارد شده امام معصوم از والدین فرد مهربانتر هستند حال وقتی ملک الموت از مادر برای فرد مهربانتر شود یعنی به عبارتی شبیه به امام میشود و با صفت امام فرد را قبض روح میکند. در واقع ملک الموت فردیست که در یک زمینه اقلا شباهت به امام دارد

ملک الموت چیست؟ وصیت معنای سفارش یا چیز دیگری است؟

از جهت رسیدن به بهترین بشارت
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ - وَ وَصِيَّتَهُمْ مَلَكَ اَلْمَوْتِ بِكَ وَ مَا يَلْقَوْنَكَ بِهِ مِنَ اَلْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَكُ اَلْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَيْكَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَكَ مِنَ اَلْأُمِّ اَلشَّفِيقَةِ عَلَى وَلَدِهَا ...[62]

ترجمه: ... توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد كه ملك الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتى كه به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چيزى است و خواهى ديد كه ملك الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان‌تر و رحيم‌تر خواهد بود ...[63]

حقیر: اگر این افضلیت به نسبت خود زیارت یا وصیتهم علیهم السلام باشد که ارزش والایی دارد لکن افضلیت قیدی ندارد فلذا به معنا افضل شیء میباشد و درک این مطلب برای اهالی دنیا بعید است. در الله اکبر نیز علمای صرف گفتند منظور الله اکبر من ان یوصف است منبع

از جهت رحمت قطعی حتی برای اغیار
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  ... وَ مَا بَكَى أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِينَا إِلاَّ رَحِمَهُ اَللَّهُ - قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ اَلدَّمْعَةُ مِنْ عَيْنِهِ ...[64]

ترجمه: ... توجّه داشته باش احدى بخاطر ترحم بما و بجهت مصائبى كه بر ما وارد شده گريه نمى‌كند مگر آنكه قبل از آمدن اشگ از چشمش حقتعالى او را رحمت خواهد نمود ...[65]

حقیر: در خصوصیت شمولیت دشمنان اهل بیت علیهم السلام سه حالت امکان پذیر است

شامل این دعای معصوم نشوند زیرا حداقل شرط هدایت و عاقبت بخیری قبول ولایت معصومین علیهم السلام است البته باید فرد عالم یا جاهل مقصر باشد والا ممکن است اسما بر دین و مذهب دیگری باشد اما در اخرت شیعه محشور شود.

و حالت دوم این است که شامل دعای معصوم بشوند به صورتی که این گریه موجب هدایت اولیه انها و نهایتا باعث عاقبت بخیری شود

و حالت سوم این است که خداوند فقط اجر دنیوی به انها بدهد و البته تداخل این اقسام ممکن است

فلذا از اطلاق این روایت میتوان برداشت هایی کرد که حتی دشمنان ایشان با گریه بر سیدالشهدا علیه السلام مورد رحمت قرار بگیرند

از جهت رهایی قطعی از جهنم
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  ... وَ مَا بَكَى أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِينَا إِلاَّ رَحِمَهُ اَللَّهُ - قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ اَلدَّمْعَةُ مِنْ عَيْنِهِ فَإِذَا سَالَتْ دُمُوعُهُ عَلَى خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّى لاَ يُوجَدَ لَهَا حَرٌّ ...[66]

ترجمه: ... توجّه داشته باش احدى بخاطر ترحم بما و بجهت مصائبى كه بر ما وارد شده گريه نمى‌كند مگر آنكه قبل از آمدن اشگ از چشمش حقتعالى او را رحمت خواهد نمود و وقتى اشگ‌ها بر گونه‌هايش جارى گشت در صورتى كه يك قطره از آنها در جهنّم بيفتد حرارت و آتش آن را خاموش و آرام مى‌كند كه ديگر براى آن حرارتى پيدا نمى‌شود...[67]

حقیر: انچه که از رحمت فهمیده میشود حداقل بخشش اخروی هست و بخشش دنیوی نیست زیرا دنیا دار ابتلائات است. در فقره قبل حضرت فرمودند داوند گریه کننده را رحمت میکند قبل خروج اشگ حال در این فقره میفرمایند که این قطره اگر بر جهنم بیفتد کل حرارت تمام جهنم را خاموش میکند پس میتوان فهمید یا این فقره در تکمیل و توضیح فقره قبل است وتقریبا عبارت دیگر برای همان رحمت است یا اشاره میکند که خداوند چنین قدرتی به او میدهد که اگر بعدا مرتکب خطایی شد و توبه کرد و شرایط توبه را داشت  و خلاصه پشیمان شد اصلا نگران ان دنیا نباشد چرا با همان اشگ های خود میتوند ان را خاموش کند ویا اشاره دارد به اینکه نه تنها خدا او را رحمت میکند بلکه چنین قدرتی دارد که میتواند تمام جنت را خاموش سازد

از جهت رسیدن به نشاط وصف ناپذیر
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  ... وَ إِنَّ اَلْمُوجَعَ لَنَا قَلْبُهُ لَيَفْرَحُ يَوْمَ يَرَانَا عِنْدَ مَوْتِهِ فَرْحَةً لاَ تَزَالُ تِلْكَ اَلْفَرْحَةُ فِي قَلْبِهِ ...[68]

ترجمه: ... دانسته باش كسى كه به خاطر ما قلبش دردناك شود در روزى كه موت و مرگش فرا برسد و ما را مشاهده نمايد سرور و نشاطى برايش پيدا شود كه پيوسته اين سرور در او بوده ...[69]

حقیر: همانطور که از قبل روایت مشخ است این گریه است که موجب میشود که قلب دردناک شود و نهایتا این مقاماتی  که هرگز ما ان را درک نخواهیم کرد.

از جهت رسیدن به حوض کوثر
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  ... حَتَّى يَرِدَ عَلَيْنَا اَلْحَوْضَ وَ إِنَّ اَلْكَوْثَرَ لَيَفْرَحُ بِمُحِبِّنَا إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيُذِيقُهُ مِنْ ضُرُوبِ اَلطَّعَامِ مَا لاَ يَشْتَهِي أَنْ يَصْدُرَ عَنْهُ - أَمَا إِنَّكَ يَا اِبْنَ كِرْدِينٍ مِمَّنْ تَرْوَى مِنْهُ وَ مَا مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ لَنَا إِلاَّ نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إِلَى اَلْكَوْثَرِ - وَ سُقِيَتْ مِنْهُ مَنْ أَحَبَّنَا وَ إِنَّ اَلشَّارِبَ مِنْهُ لَيُعْطَى مِنَ اَللَّذَّةِ وَ اَلطَّعْمِ وَ اَلشَّهْوَةِ لَهُ أَكْثَرَ مِمَّا يُعْطَاهُ مَنْ هُوَ دُونَهُ فِي حُبِّنَا وَ إِنَّ عَلَى اَلْكَوْثَرِ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ فِي يَدِهِ عَصًا مِنْ عَوْسَجٍ يَحْطِمُ بِهَا أَعْدَاءَنَا فَيَقُولُ اَلرَّجُلُ مِنْهُمْ إِنِّي أَشْهَدُ اَلشَّهَادَتَيْنِ فَيَقُولُ اِنْطَلِقْ إِلَى إِمَامِكَ فُلاَنٍ - فَاسْأَلْهُ أَنْ يَشْفَعَ لَكَ فَيَقُولُ تَبَرَّأَ مِنِّي إِمَامِيَ اَلَّذِي تَذْكُرُهُ فَيَقُولُ اِرْجِعْ إِلَى وَرَائِكَ فَقُلْ لِلَّذِي كُنْتَ تَتَوَلاَّهُ وَ تُقَدِّمُهُ عَلَى اَلْخَلْقِ فَاسْأَلْهُ إِذَا كَانَ خَيْرَ اَلْخَلْقِ عِنْدَكَ أَنْ يَشْفَعَ لَكَ - فَإِنَّ خَيْرَ اَلْخَلْقِ مَنْ يَشْفَعُ [حَقِيقٌ أَنْ لاَ يُرَدَّ إِذَا شَفَعَ] فَيَقُولُ إِنِّي أَهْلِكُ عَطَشاً فَيَقُولُ لَهُ زَادَكَ اَللَّهُ ظَمَأً وَ زَادَكَ اَللَّهُ عَطَشاً...[70]

ترجمه: ... تا در كنار حوض بر ما وارد گردد و هنگامى كه محبّ‌ و دوست‌دار ما اهل بيت بر حوض كوثر وارد شود سرور و فرح خاصّى در كوثر پيدا شود به حدّى كه انواع و اقسام اطعمه‌اى را به او چشانده كه وى مايل نيست طعم آن غذاها زائد گردد اى مسمع: كسى كه از آن حوض يك جرعه بياشامد هرگز بعد از آن تشنه نشده و ابدا طلب آب نكند.سپس حضرت اوصاف آب كوثر را چنين توصيف فرمودند: الف: طبع آن در سردى و خنكى مانند كافور بوده. ب: بوى آن همچون بوى مشك بوده. ج: طعمش نظير طعم زنجبيل مى‌باشد. د: شيرين‌تر از عسل. ه‍‌: نرم‌تر و لطيف‌تر از سر شير. و: صاف‌تر از اشگ چشم. ز: پاك‌تر از عنبر. ح: از تسنيم كه چاهى است در بهشت خارج مى‌گردد. ط‍‌: در جوى‌هاى بهشت عبور مى‌كند. ى: از روى ريگ‌هاى بهشتى كه درّ و ياقوت هستند جارى مى‌باشد. ل: كاسه‌هائى در آن است كه عدد آنها از ستارگان آسمان بيشتر مى‌باشد. ل: بوى خوش آن از مسافتى كه بايد آن را ظرف هزار سال پيمود به مشام مى‌آيد. م: كاسه‌هاى درون آن از زر و سيم و انواع و اقسام جواهر قيمتى است. ن: از آن هر بوى خوش و نسيم معطّرى به صورت شارب مى‌وزد تا جايى كه شارب مى‌گويد: كاش من را در همين جا به حال خود بگذارند، حاضر نيستم اينجا را به جاى ديگرى تبديل كرده و آن را تغيير دهم. پس از آن حضرت به مسمع بن عبد الملك كردين بصيرى فرمودند:اى كردين توجّه داشته باش تو از كسانى هستى كه از آب آن حوض مى‌آشامى. و نيست چشمى كه براى ما بگريد مگر آنكه از نعمت نظر نمودن به آب كوثر بهره‌مند شده و از آن سيراب مى‌گردد. دوستداران ما كه از آب كوثر مى‌آشامند پس از نوشيدن از آن لذّتى كه برده و طعمى كه چشيده و شهوتى كه در آن‌ها پديد آمده به مراتب بيشتر از لذّت و طعم و شهوتى است كه به ديگران يعنى كسانى كه در مرتبه پائين‌تر از حبّ‌ ما هستند اعطاء مى‌گردد. بر بالاى حوض كوثر امير المؤمنين عليه السّلام ايستاده و در دست مباركشان عصائى از گياه عوسج بوده كه با آن دشمنان ما را منكوب و مضروب مى‌سازند، يكى از آن دشمنان محضر مباركش عرض مى‌كند: من شهادتين مى‌گويم. حضرت مى‌فرمايد: نزد امام خود «فلانى» برو پس از او بخواه كه تو را شفاعت كند. آن شخص مى‌گويد: امام من كه نامش را برديد از من تبرّى مى‌جويد. حضرت مى‌فرمايند: به پشت خود بر گردد و از كسى كه دوستش مى‌داشتى و بر خلائق مقدّمش مى‌نمودى طلب شفاعت كن زيرا بهترين خلق نزد تو بايد شفاعت را بكند چه آنكه بهترين مخلوقات كسى است كه شفيع ديگران باشد. آن شخص مى‌گويد: از تشنگى مردم. حضرت به او مى‌فرمايند: خداوند تو را تشنه‌تر كرده و عطشت را زياد كند.  ...[71]

 

 

 

 

 

 

از جهت نابودی گناهان کبیره
... فَإِنَّ اَلْبُكَاءَ يَحُطُّ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ ... [72]

ترجمه: ... گريه بر حسين عليه السّلام گناهان بزرگ را از بين مى‌برد ...[73]

حقیر: گناهان در مقابل خداوند همه کبیره هستند ولیکن باز هم بعضی از انها به نسبت بقیه بزرگتر هستند. حال اینکه انها معاصی چقدر پستی دارد الله اعلمو چقدر خداوند متعال به شک بر سیدالشهداا علیه السلام عظمت داده باز هم الله اعلم

از جهت بخشش گناهان
عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ اَلذُّبَابِ غَفَرَ اَللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ اَلْبَحْرِ[74]

ترجمه خودم: کسی که نزدش یاد شویم و از چشمانش اشگ بیاید هرچند اندازه بال مگس و حشره باشد خداوند گناهانش را می امرزد  ولو اندازه کف روی دریاها باشد

عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : مَنْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ [اَلذُّبَابِ] غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ اَلْبَحْرِ.[75]

ترجمه: از فضيل بن يسار، از حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: كسى كه نام ما نزد او برده شود و از چشمانش اشگ بيايد اگر چه به قدر بال پشه باشد گناهانش آمرزيده شود و لو به اندازه روى درياها باشد.[76]

مثل تیتر قبلی نبست؟

تیتر بهتر؟

از جهت سرور در محشر
... وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُحْشَرُ إِلاَّ وَ عَيْنَاهُ بَاكِيَةٌ إِلاَّ اَلْبَاكِينَ عَلَى جَدِّيَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنَّهُ يُحْشَرُ وَ عَيْنُهُ قَرِيرَةٌ وَ اَلْبِشَارَةُ تِلْقَاهُ وَ اَلسُّرُورُ بَيِّنٌ عَلَى وَجْهِهِ وَ اَلْخَلْقُ فِي اَلْفَزَعِ وَ هُمْ آمِنُونَ وَ اَلْخَلْقُ يُعْرَضُونَ  ...[77]

ترجمه: ... و هيچ بنده‌اى نيست كه روز قيامت محشور شود مگر آنكه چشمانش گريان است غير از گريه‌كنندگان بر جدّم حضرت حسين بن على عليهما السّلام چه آنكه ايشان در حالى كه چشمانى روشن و باز دارند محشور مى‌گردند و آثار سرور و شادى در صورتشان نمايان مى‌باشد، مردم در فزع و ناراحتى بوده ولى ايشان از هر غم و محنتى در امان هستند، مردم متفرق و پراكنده و مضطرب بوده ...[78]

از جهت درک بهشتی خاص
... وَ هُمْ حُدَّاثُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ تَحْتَ اَلْعَرْشِ وَ فِي ظِلِّ اَلْعَرْشِ لاَ يَخَافُونَ سُوءَ يَوْمِ اَلْحِسَابِ يُقَالُ لَهُمُ اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ فَيَأْبَوْنَ- وَ يَخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِيثَهُ وَ إِنَّ اَلْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَيْهِمْ أَنَّا قَدِ اِشْتَقْنَاكُمْ مَعَ اَلْوِلْدَانِ اَلْمُخَلَّدِينَ فَمَا يَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَيْهِمْ لِمَا يَرَوْنَ فِي مَجْلِسِهِمْ مِنَ اَلسُّرُورِ وَ اَلْكَرَامَةِ ...[79]

ترجمه: ... ايشان در زير عرش و سايۀ آن به ياد حسين عليه السّلام بوده و در بارۀ آن جناب به گفتن حديث مشغولند، از ناملايمات و ناراحتيهاى روز حساب هيچ خوف و هراسى ندارند. به ايشان گفته مى‌شود: داخل بهشت شويد ولى آنها از ورود به بهشت امتناع نموده و مجلس ذكر حسين عليه السّلام را اختيار مى‌كنند، فرشتگان و حور العين به آنها پيغام مى‌دهند كه ما با ولدان مخلّد مشتاق شما هستيم ولى ايشان از فرط‍‌ سرور و نشاطى كه در مجلسشان دارند سرشان را بالا نكرده و به آنها نمى‌نگرند ...[80]

حقیر: مطمینا بهشت با نور ولایت اهل بیت معنا پیدا میکند. در عالم بالا که واقعیات همه روشن است وقتی به بندگانی گفته میشود به بهشت وارد شوید و وارد نمیشوند و محضر ارباب میماند (یا به ترجمه زیر مشغول ذکر حدیث میشوند) یعنی بهشت واقعی انجاست و یا اقلا از برترین مراتب بهشت انجاست. انجا بهشتیست که حتی در قران به ظاهر نیامده شاید به انجهت باشد که توان درک او برای همه مقدور نیست. بهشتی است که فقط باکین بر اما م علیه السلام در انجا وارد میشوند فلذا اگر نبی و وصی هم اهل گریه بر سیدالشهدا نبوده باشد راهی در ان بهشت ندارند نعمت واقعی محبت و عشق به حسین بن علی علیهما السلام است چرا که دعوتنامه خصوصی از بهشت و حور العین اینقدری نزد انان ارزش ندارد که حتی سر بلند کنند و لحظه ای غافل شوند اللهم اجعلنا منهم اللهم اجعنا من الناظرین لشرب الحسین الماء...

زیر عنون قبلی: از جهت ورود به بهشت واقعی

از جهت ورود ویژه به بهشت
... يُقَالُ لَهُمُ اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ فَيَأْبَوْنَ .... وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ لَتَأْتِيهِمْ بِالرِّسَالَةِ مِنْ أَزْوَاجِهِمْ وَ مِنْ خُدَّامِهِمْ عَلَى مَا أُعْطُوا مِنَ اَلْكَرَامَةِ فَيَقُولُونَ نَأْتِيكُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ... [81]

ترجمه: ... به ايشان گفته مى‌شود: داخل بهشت شويد ولى آنها از ورود به بهشت امتناع نموده و مجلس ذكر حسين عليه السّلام را اختيار مى‌كنند ... فرشتگان از طرف همسرهاى ايشان در بهشت و نگهبانان بر ايشان پيغام آورده كه چه كرامت و عطايائى به آنها اعطاء شده. ايشان در جواب مى‌گويند: ان شاء اللّٰه نزد شما خواهيم آمد...[82]

حقیر: در ابتدای روایت که به انها میگویند ولی انها حتی توجهی نمیکنند ولی در این بخش روایت با رساله ای که به ظاهر از طرف ازواج و خدامشان است و با تشریفات خاصی میاید بلافاصله قبول میکنند که ان شا الله قرینه است که ازواج از طرف خداوند هستند و احتمال دوم انکه  شاید حضرت در مجلس حاضر بودند و از انجا رفتن یا متوجه میشوند که حضرت وارد جنه شدند که ادامه روایت ازواجشان به انها میگویند که نزدیک حضرت هستند الخ شاید قرینه ای بر این مطلب باشد احتمال اول به نحو دیگری تقویت میشود که من ازواجهم و من خدامهم متعلق به ملائکه باشد

عنوان قبل: از جهت ورود به بهشت فقط با دعوتنامه ویژه

از جهت قرب به خود حضرت در بهشت
... فَيَرْجِعُونَ إِلَى أَزْوَاجِهِمْ بِمَقَالاَتِهِمْ فَيَزْدَادُونَ إِلَيْهِمْ شَوْقاً إِذَا هُمْ خَبَّرُوهُمْ بِمَا هُمْ فِيهِ مِنَ اَلْكَرَامَةِ وَ قُرْبِهِمْ مِنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَيَقُولُونَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي كَفَانَا اَلْفَزَعَ اَلْأَكْبَرَ وَ أَهْوَالَ اَلْقِيَامَةِ وَ نَجَّانَا مِمَّا كُنَّا نَخَافُ ...[83]

... و پس از اين گفتار به نزد آنها بازگشته و وقتى همسرانشان به آنها خبر مى‌دهند كه در نزديكى حضرت حسين عليه السّلام مى‌باشند شوقشان زياد گشته و از شعف دل مى‌گويند: حمد مى‌كنيم حق تعالى را كه ما را از فزع اكبر و وحشت‌هاى قيامت در امان داشت و از آنچه هراس داشتيم نجات داد...[84]

از جهت شافع و دوست و حامی داشتن در محشر
... وَ إِنَّ أَعْدَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ مَسْحُوبٍ بِنَاصِيَتِهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ مِنْ قَائِلٍ فَمٰا لَنٰا مِنْ شٰافِعِينَ `وَ لاٰ صَدِيقٍ حَمِيمٍ  وَ إِنَّهُمْ لَيَرَوْنَ مَنْزِلَهُمْ وَ مَا يَقْدِرُونَ أَنْ يَدْنُوا إِلَيْهِمْ وَ لاَ يَصِلُونَ إِلَيْهِمْ  ....[85]

ترجمه: ... دشمنان ايشان در آخرت دو گروه هستند: الف: كسانى كه موى جلو سر ايشان را فرشتگان عذاب گرفته و آنها را روى زمين كشان كشان به طرف جهنم مى‌برند. ب: آنان كه از روى حسرت مى‌گويند:« فَمٰا لَنٰا مِنْ‌ شٰافِعِينَ‌ `وَ لاٰ صَدِيقٍ‌ حَمِيمٍ‌  ». نه شفيعى داريم و نه دوستى كه از ما حمايت كند.دشمنان ايشان مقام و منزل آنها را ديده ولى نمى‌توانند نزديك ايشان شوند ...[86]

حقیر: در این روایت تصریح شده که ارامش و امنیت و لذت برای حداث الحسین علیهم السلام است و دشمنان ایشان لعنه الله علیهم انها را نگاه میکنند و به خاطر نداشتن شفیع و دوست و حامی حسرت میخورند. فلذا هر انسانی برای رسیدن به این مقام باید به تنها نسخه ان که بکا است عمل کند

میتوان از تفسیر این ایه نیز بهره برد

از جهت رسیدن به مقام تطبیق حالات درونی با معصوم
... قَالَ رَحِمَ اَللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ اَلَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَزَعِ لَنَا وَ اَلَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا ...

ترجمه: ... حضرت فرمودند: خدا رحمت كند اشگ‌هاى تو را (يعنى خدا بواسطه اين اشگ‌ها تو را رحمت نمايد)،بدان قطعا تو از كسانى محسوب مى‌شوى كه به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گرديده و بجهت خوف ما خائف بوده و هنگام مأمون بودن ما در امان هستند، ...

حقیر: با گریه بر سید الشهدا میتوان به مقام کسانی رسید که  فرح ، شادی، ترس و امنیتش بر محور اهل بیت علیهم السلام است یعنی انها در الگو قرار دادن اهل بیت علیهم السلام موفق بودند که موجب سعادت است. یعنی تنها نذاشتن اولیا الهی این چهار حالت درونی از حالات کثیر الوقوع درونی و حالات غالبی هر فرد هستند که مدیریت الهی انها به شدت در زندگی موثر است نکته حائز اهمیت ان است که با گریه بر سیدالشهدا به تمام معصوم علیهم السلام میرسد

به عبارت دیگر میتوان با گریه انداختن اهل تسنن برای سیدالشهدا انها را به سمت شیعه 14 امامی متمایل کرد.

از جهت رسیدن به معصومین
... وَ مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلاَّ وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ ...

ترجمه: هیچ گريه‌كننده‌اى نيست كه بر آن جناب بگريد مگر آنكه گريه‌اش به حضرت فاطمه عليها السّلام رسيده .... و نيز گريه‌اش به حضرت رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم رسيده

حقیر: گریه بر سیدالشهدا علیه السلام به قدری اهمیت دارد که هر گریه ای به ان معصومین میرسد

حال شاید با بررسی بتوان گفت انچیزی که میرسد باکی است

از جهت رسیدن به مقام اهل جزع
میتوان شامل بشارات اورد

... قَالَ رَحِمَ اَللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ اَلَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَزَعِ لَنَا وَ اَلَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا...[87]

ترجمه: ... حضرت فرمودند: خدا رحمت كند اشگ‌هاى تو را (يعنى خدا بواسطه اين اشگ‌ها تو را رحمت نمايد)،بدان قطعا تو از كسا نى محسوب مى‌شوى كه به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گرديده و بجهت خوف ما خائف بوده و هنگام مأمون بودن ما در امان هستند، ...[88]

حقیر: گریه مقدمه جزع و جزع موجب رسیدن به مقام اهل جزع برای اهل بیت علیهم السلام است که ما درکی از عظمت او نداریم مگر اینکه معصوم به ان بشارت داده است

از جهت رسیدن به ثوابی وصف ناپذیر
قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ لَهُ: وَ مَنْ ذُكِرَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ [عَيْنَيْهِ] مِنَ اَلدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ اَلْجَنَّةِ .[89]

ترجمه: حضرت ابو عبد اللّه عليه السّلام در ضمن حديث طولانى فرمودند: كسى كه يادى از حضرت حسين بن على عليهما السّلام نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشك خارج شود اجر او بر خدا است و حقتعالى به كمتر از بهشت براى او راضى نيست[90]

 


 

از جهت اجر داشتن در بین انواع گریه
عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْبُكَاءَ وَ اَلْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِي كُلِّ مَا جَزِعَ - مَا خَلاَ اَلْبُكَاءَ وَ اَلْجَزَعَ عَلَى اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنَّهُ فِيهِ مَأْجُورٌ[91]

ترجمه: از حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام، وى گفت: از حضرت امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى‌فرمودند: براى بنده جزع نمودن و گريستن در تمام امور مكروه و ناپسند است مگر گريستن و جزع كردن بر حسين بن علىّ‌ عليهما السّلام زيرا شخص در اين گريستن مأمور و مثاب مى‌باشد.[92]

شاید باید در باب احکام قرار داده شود

 


 

باب احکام شرعی
توضیح: از این روایات میتوان برخی احکام را استخراج کرد

از جهت تنها استثنا بودن از کراهت بکا
توضیح: توجه بر اساس برخی از نظرات اصولیین کراهت اعم از کراهت به معنای الاخص و حرمت است

عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْبُكَاءَ وَ اَلْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِي كُلِّ مَا جَزِعَ - مَا خَلاَ اَلْبُكَاءَ وَ اَلْجَزَعَ عَلَى اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنَّهُ فِيهِ مَأْجُورٌ. [93]

ترجمه: از حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام، وى گفت: از حضرت امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى‌فرمودند: براى بنده جزع نمودن و گريستن در تمام امور مكروه و ناپسند است مگر گريستن و جزع كردن بر حسين بن علىّ‌ عليهما السّلام زيرا شخص در اين گريستن مأمور و مثاب مى‌باشد[94]

عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ: كُلُّ اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُكَاءِ عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ[95]

ترجمه: به مشکل خوردم

وَ قَالَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): ... كُلُّ اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُكَاءِ عَلَى اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) [96]

ترجمه: امام صادق عليه السّلام فرمود: ... هر بى‌تابى و گريستنى جز بى‌تابى و گريه بر حسين مكروه و ناخوشايند است.[97]

حقیر: فقط بکا و جزع بر امام حسین علیه السلام جایز است و مابقی مکروه است و این دلالت بر اهمیت و ضرورت دارد

از جهت جواز گریه ترحمی بر گریه کننده ها
توضیح: وقتی برای شارع مقدس این نوع گریه مهم است و منعی نکرده بلکه خود اینگونه مخلوقات را خلق کرده دلالت بر اهمیت و ضرورت گریه بر خود سیدالشهدا میکند

... فَلاَ تَزَالُ اَلْمَلاَئِكَةُ مُشْفِقِينَ يَبْكُونَهُ لِبُكَائِهَا ...[98]

... پيوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گريستن درياها مى‌گريند...[99]

حقیر: فرشتگان معصوم هستند و اثبات میشوند نه تنها به بر امام حسین جایز است بلکه به خاطر گریه ی گریه کننده ای بر سیدالشهدا نیز گریه جایز است نه به خاطر حضرت زیرا از عبارت مشفقین و لام جاره فهمیده میشود که انها از روی شوق بوده ولیکن اگر منظور این است که بحار باعث گریه ملائک بر جناب سیدالشهدا شده است به گریه دراوردن دیگران نیز ثابت میشود و معلوم میشود نه تنها بکا از قدیم بوده بلکه ابکا نیز بوده است

از جهت انجام وظیفه
... وَ أَدَّى حَقَّنَا ...[100]

ترجمه: ... و بدين وسيله حقّ‌ ما را ادا كرده ....[101]

از جهت تنها بکا در حد شدیدترین حالت
... إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا ...[102]

ترجمه: ... روز شهادت امام حسين عليه السّلام غم به دل نشاند و اشك ما را جارى كرد...[103]

حقیر: شدیدترین حالت بکا زخمی شدن پلک هاست که حقیقتا از تصور امثال حقیر به دور است.

از جهت گریه و عزاداری در تقیه
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلْتُ لاَ أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا اَلْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ اَلقَبَائِلِ مِنَ اَلنُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ اَلطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي ...[104]

ترجمه: وى گفت: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام به من فرمودند: اى مسمع تو از اهل عراق هستى، آيا به زيارت قبر حسين عليه السّلام مى‌روى‌؟ عرض كردم: خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته اين خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبى‌ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان گزارش كنند. در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد لذا احتياط‍‌ كرده و به زيارت آن حضرت نمى‌روم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مى‌كنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيت‌هائى كه به حضرتش روا داشتند؟ عرض كردم: بلى. حضرت فرمودند: آيا به جزع و فزع مى‌آئى‌؟ عرض كردم: بلى به خدا قسم و بخاطر ياد كردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مى‌شوم كه اهل و عيالم اثر آن را در من مشاهده مى‌كنند و چنان حالم دگرگون مى‌شود كه از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و بوضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مى‌گردد...[105]

حقیر: با اینکه او در شدیدترین حالات تقیه بوده است حتی در غیر از محرم حضرت از او شددت عزاداری و گریه را توقع دارند و دلالت بر ضرورت میکند

از جهت شدت بکا و عزاداری در حد منع از غذا
توضیح: منظور از امتنع چیست

عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلْتُ لاَ أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا اَلْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ اَلقَبَائِلِ مِنَ اَلنُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ اَلطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي ...[106]

ترجمه: وى گفت: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام به من فرمودند: اى مسمع تو از اهل عراق هستى، آيا به زيارت قبر حسين عليه السّلام مى‌روى‌؟ عرض كردم: خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته اين خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبى‌ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان گزارش كنند. در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد لذا احتياط‍‌ كرده و به زيارت آن حضرت نمى‌روم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مى‌كنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيت‌هائى كه به حضرتش روا داشتند؟ عرض كردم: بلى. حضرت فرمودند: آيا به جزع و فزع مى‌آئى‌؟ عرض كردم: بلى به خدا قسم و بخاطر ياد كردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مى‌شوم كه اهل و عيالم اثر آن را در من مشاهده مى‌كنند و چنان حالم دگرگون مى‌شود كه از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و بوضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مى‌گردد...[107]

حقیر: اگر منظور از امتنع فعل لازم باشد یعنی اینقدرگریه و عزاداری میکنم که از شدتش نمیتوانم غذا بخورم و یا منظور ان است که خودم خودم را منع از غذا میکنم به دلیل عزاداری و یاد حضرت که در هر صورت امام او را تایید کرده و مستقیما دلالت بر ضرورت میکند و همچنین هر دو احتمال در این زمان هم نسبت به مردمی که عزیزی از دست میدهند پیدا میشود


 


 

باب ویژگی ها
بخش اول (منحصر به فرد)
از جهت تنها بکا ابدی
قَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ اَلنِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ اُنْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اَللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ أَوْرَثْتِنَا] اَلْكَرْبَ [وَ] اَلْبَلاَءَ إِلَى يَوْمِ اَلاِنْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ اَلْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ اَلْبَاكُونَ فَإِنَّ اَلْبُكَاءَ يَحُطُّ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ اَلْمُحَرَّمِ لاَ يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ اَلْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُتِلَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .[108]

ترجمه: مام رضا عليه السّلام فرمود:محرم ماهى بود كه مردم عصر جاهليت جنگ در آن را بر خود حرام مى‌شمردند پس حرمت ما را شكستند و فرزندان و زنان ما را به اسارت درآوردند و آتش به خيمه‌ها افكندند.و آن‌چه به دستشان رسيد،غارت بردند و درباره ما جانب حرمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نگاه نداشتند.روز شهادت امام حسين عليه السّلام غم به دل نشاند و اشك ما را جارى كرد و عزيز اهل بيت را در سرزمين كربلا بى‌مقدار ساخت و ما را در كام رنج و اندوه انداخت.بايد تا روز رستاخيز در سوگ حسين عليه السّلام اشك ريخت.گريه بر حسين عليه السّلام گناهان بزرگ را از بين مى‌برد.آنگاه فرمود:روش پدرم در ماه محرم اين بود كه هرگز نمى‌خنديد و پيوسته اندوهگين بود تا روز عاشورا.آنگاه كه عاشورا مى‌شد،روز غم و گريستن پدرم بود.كه مى‌فرمود:در اين‌روز حسين عليه السّلام شهيد شد.[109]

حقیر: ضرر معتنابه که به نظرحرام است در عزا و گریه امام حسین علیه السلام نه تنها جایز است بلکه تا ابد باید خون گریه کرد و این نشان از اهمیت و ضرورت دارد

ایضا شاید بتوان گفت اذل مربوط به آبروست و آبرو که برود در ضرب المثل ها گفته میشود که دبگر قابل جبران نیست

از جهت تنها بکا به دور از هر خنده ای
... إِذَا دَخَلَ شَهْرُ اَلْمُحَرَّمِ لاَ يُرَى ضَاحِكاً ...[110]

ترجمه: آنگاه فرمود:... روش پدرم در ماه محرم اين بود كه هرگز نمى‌خنديد و پيوسته اندوهگين بود تا روز عاشورا...[111]

از جهت روز مخصوص بکا
توضیح: البته باید بررسی شود که ایا منظور از یوم روز است یا روزگار ولی به هرحال طبیعتا وزی که بکا و حزن و اندوه در ان باشد قطعا به روزهای دیگر نیز سرایت میکند

قَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : ... حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُتِلَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .[112]

ترجمه با کمی قبل: آنگاه فرمود:روش پدرم در ماه محرم اين بود كه هرگز نمى‌خنديد و پيوسته اندوهگين بود تا روز عاشورا.آنگاه كه عاشورا مى‌شد،روز غم و گريستن پدرم بود.كه مى‌فرمود:در اين‌روز حسين عليه السّلام شهيد شد[113]

حقیر: روزی که روز گریه و عزا دایمی است این نشان از اهمیت دارد زیرا باید مومن همیشه شادی در چهره داشته باشد و به ظاهر از نظر فهم عقلی شادی اولویت بر غم دارد فلذا لالت بر اهمیت دارد

بخش دوم
از جهت حالت عزا
قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: ... وَ مَا اِخْتَضَبَتْ مِنَّا اِمْرَأَةٌ وَ لاَ اِدَّهَنَتْ وَ لاَ اِكْتَحَلَتْ - وَ لاَ رَجَّلَتْ حَتَّى أَتَانَا رَأْسُ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ ...[114]

ترجمه: هيچ زنى از ما اهل بيت خضاب نكرد و روغن به خود نماليد و سرمه نكشيد و موهايش را شانه نزد تا وقتى كه سر عبيد اللّٰه بن زياد را به نزد ما فرستادند[115]

حقیر: نه تنها به بکا اکتفا نکردن بلکه حالات ظاهری و قلبی نیز باید واقعا به شمایل عزادار باشد و این دلالت بر ضرورت میکند زیرا شدیدتر از گریه خاصتا است

از جهت از خود بیخود شدن
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ : كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أُحَدِّثُهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ اِبْنُهُ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً وَ ضَمَّهُ وَ قَبَّلَهُ وَ قَالَ حَقَّرَ اَللَّهُ مَنْ حَقَّرَكُمْ وَ اِنْتَقَمَ مِمَّنْ وَتَرَكُمْ وَ خَذَلَ اَللَّهُ مَنْ خَذَلَكُمْ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ قَتَلَكُمْ وَ كَانَ اَللَّهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً فَقَدْ طَالَ بُكَاءُ اَلنِّسَاءِ وَ بُكَاءُ اَلْأَنْبِيَاءِ - وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَدَاءِ وَ مَلاَئِكَةِ اَلسَّمَاءِ ثُمَّ بَكَى وَ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَى وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ أَتَانِي مَا لاَ أَمْلِكُهُ بِمَا أَتَى إِلَى أَبِيهِمْ وَ إِلَيْهِمْ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ لَتَبْكِيهِ وَ تَشْهَقُ فَتَزْفِرُ جَهَنَّمُ زَفْرَةً لَوْ لاَ أَنَّ اَلْخَزَنَةَ يَسْمَعُونَ بُكَاءَهَا وَ قَدِ اِسْتَعَدُّوا لِذَلِكَ مَخَافَةَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا عُنُقٌ - أَوْ يَشْرُدَ دُخَانُهَا فَيُحْرِقَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ فَيَحْفَظُونَهَا [فَيَكْبَحُونَهَا] مَا دَامَتْ بَاكِيَةً وَ يَزْجُرُونَهَا وَ يُوثِقُونَ مِنْ أَبْوَابِهَا مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ فَلاَ تَسْكُنُ حَتَّى يَسْكُنَ صَوْتُ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءَ وَ إِنَّ اَلْبِحَارَ تَكَادُ أَنْ تَنْفَتِقَ فَيَدْخُلَ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ مَا مِنْهَا قَطْرَةٌ إِلاَّ بِهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ فَإِذَا سَمِعَ اَلْمَلَكُ صَوْتَهَا أَطْفَأَ نَارَهَا بِأَجْنِحَتِهِ وَ حَبَسَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ مَخَافَةً عَلَى اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ فَلاَ تَزَالُ اَلْمَلاَئِكَةُ مُشْفِقِينَ يَبْكُونَهُ لِبُكَائِهَا وَ يَدْعُونَ اَللَّهَ وَ يَتَضَرَّعُونَ إِلَيْهِ وَ يَتَضَرَّعُ أَهْلُ اَلْعَرْشِ وَ مَنْ حَوْلَهُ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتٌ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ بِالتَّقْدِيسِ لِلَّهِ مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ لَوْ أَنَّ صَوْتاً مِنْ أَصْوَاتِهِمْ يَصِلُ إِلَى اَلْأَرْضِ لَصَعِقَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ وَ تَقَطَّعَتِ اَلْجِبَالُ وَ زُلْزِلَتِ اَلْأَرْضُ بِأَهْلِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ عَظِيمٌ قَالَ غَيْرُهُ أَعْظَمُ مِنْهُ مَا لَمْ تَسْمَعْهُ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ فِيمَنْ يُسْعِدُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَبَكَيْتُ حِينَ قَالَهَا فَمَا قَدَرْتُ عَلَى اَلْمَنْطِقِ وَ مَا قَدَرَ عَلَى كَلاَمِي مِنَ اَلْبُكَاءِ ثُمَّ قَامَ إِلَى اَلْمُصَلَّى يَدْعُو - فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ عَلَى تِلْكَ اَلْحَالِ فَمَا اِنْتَفَعْتُ بِطَعَامٍ وَ مَا جَاءَنِي اَلنَّوْمُ وَ أَصْبَحْتُ صَائِماً وَجِلاً حَتَّى أَتَيْتُهُ فَلَمَّا رَأَيْتُهُ قَدْ سَكَنَ سَكَنْتُ وَ حَمِدْتُ اَللَّهَ حَيْثُ لَمْ تَنْزِلْ بِي عُقُوبَةٌ .[116]

ترجمه: از ابو بصير نقل كرده كه وى گفت: محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بوده و براى آن جناب سخن مى‌گفتم در اين هنگام يكى از فرزندان حضرت داخل شد. امام عليه السّلام به او فرمودند: بارك اللّٰه و او را به سينه خود چسبانده و وى را بوسيده و فرمودند: خدا ذليل كند كسانى را كه شما را ذليل كنند و انتقام كشد از آنان كه به شما ظلم كنند، و خوار كند افرادى را كه شما را خوار كنند، و لعنت كند اشخاصى را كه شما را مى‌كشند و خدا ولى و حافظ‍‌ و ناصر شما باشد، زنان و انبياء و صديقين و شهداء و فرشتگان آسمان بسيار بر شما گريستند، سپس آن حضرت گريسته و فرمودند: اى ابو بصير هر گاه به بچه‌هاى حضرت حسين عليه السّلام مى‌نگرم به واسطه مصيبت و ظلمى كه به پدرشان و خودشان شده حالتى به من دست مى‌دهد كه قابل كنترل نيست. اى ابو بصير: فاطمه عليها السّلام بر آن حضرت گريست و زجّه زده و به دنبال آن جهنّم فريادى كشيد و جيغى زد كه فرشتگان حافظ‍‌ و نگهبان بر آن، صداى گريه دوزخ را شنيدند و سريع آماده شدند آن را كنترل كنند زيرا خوف آن بود كه از درون دوزخ آتش زبانه كشد يا دود آن بيرون رفته و اهل زمين را بسوزاند لذا تا مادامى كه دوزخ گريان و نالان است فرشتگان حافظ‍‌ آن را مهار كرده و به جهت خوف و هراسى كه بر اهل زمين دارند آن را محافظت نموده و درب‌هاى آن را محكم بسته‌اند ولى در عين حال دوزخ ساكت و آرام نمى‌شود مگر صداى فاطمه عليها السّلام آرام گردد.اى ابو بصير درياها نزديك بود شكاف برداشته در نتيجه برخى در بعضى ديگر داخل شوند و قطره‌اى از آب درياها نيست مگر آنكه فرشته‌اى بر آن موكّل است، لذا هر گاه فرشته موكّل بانك دريا و خروش آن را بشنود با زدن بالش خروش و طغيان را خاموش و ساكت مى‌كند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر يك ديگر داخل و وارد شوند و اين نيست مگر بخاطر خوف و هراس بر دنيا و آنچه در آن و كسانى كه بر روى زمين مى‌باشند و پيوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گريستن درياها مى‌گريند و خدا را خوانده و به جانبش تضرّع و زارى نموده و اهل عرش و اطراف آن نيز جملگى در تضرّع و ناله مى‌باشند. صداهاى فرشتگان بلند است كه به خاطر خوف و هراس بر اهل زمين همواره حق تعالى را تقديس و تنزيه مى‌نمايند و اگر احيانا صداى آنها به زمين برسد اهل زمين به فرياد آمده و كوهها قطعه قطعه شده و زمين اهلش را مى‌لرزاند. ابو بصير مى‌گويد: محضر مبارك امام عليه السّلام عرضه داشتم: فدايت شوم اين امر بسيار عظيم و بزرگ است! حضرت فرمودند: از اين عظيم‌تر غير آن، يعنى خبرى كه نشنيده‌اى مى‌باشد. سپس فرمودند: اى ابو بصير! دوست ندارى در زمره كسانى باشى كه حضرت فاطمه عليها السّلام را كمك مى‌كنند؟ ابو بصير مى‌گويد: وقتى امام عليه السّلام اين كلام را فرمودند بطورى كه گريه به من دست داد كه قادر بر سخن گفتن نبودم و چنان بغض گلويم را مى‌فشرد كه توانايى بر تكلّم نداشتم. سپس حضرت بپا خواسته و به نمازخانه تشريف برده و به خواندن دعا پرداختند. پس از مجلس حضرت با چنين حالى بر خاسته و بيرون آمدم پس نه طعام خوردم و نه خوابيدم و صبح روز بعد را با حالى ترسان روزه گرفته تا آنكه محضر مباركش دوباره مشرّف شدم پس وقتى آن جناب را ساكن و آرام ديدم من نيز آرام گرفتم و از اينكه عقوبت و بلائى بر من نازل نشده حق تعالى را حمد و ستايش نمودم.[117]

از جهت شدت عزاداری و بکا در حد بروز بر چهره
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلْتُ لاَ أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا اَلْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ اَلقَبَائِلِ مِنَ اَلنُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ اَلطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي ...[118]

ترجمه: وى گفت: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام به من فرمودند: اى مسمع تو از اهل عراق هستى، آيا به زيارت قبر حسين عليه السّلام مى‌روى‌؟ عرض كردم: خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته اين خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبى‌ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان گزارش كنند. در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد لذا احتياط‍‌ كرده و به زيارت آن حضرت نمى‌روم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مى‌كنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيت‌هائى كه به حضرتش روا داشتند؟ عرض كردم: بلى. حضرت فرمودند: آيا به جزع و فزع مى‌آئى‌؟ عرض كردم: بلى به خدا قسم و بخاطر ياد كردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مى‌شوم كه اهل و عيالم اثر آن را در من مشاهده مى‌كنند و چنان حالم دگرگون مى‌شود كه از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و بوضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مى‌گردد...[119]

از جهت شدت بکا و عزاداری حتی در خانه
عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلْتُ لاَ أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا اَلْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ اَلقَبَائِلِ مِنَ اَلنُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ اَلطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي ...[120]

ترجمه: وى گفت: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام به من فرمودند: اى مسمع تو از اهل عراق هستى، آيا به زيارت قبر حسين عليه السّلام مى‌روى‌؟ عرض كردم: خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته اين خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبى‌ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان گزارش كنند. در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد لذا احتياط‍‌ كرده و به زيارت آن حضرت نمى‌روم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مى‌كنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيت‌هائى كه به حضرتش روا داشتند؟ عرض كردم: بلى. حضرت فرمودند: آيا به جزع و فزع مى‌آئى‌؟ عرض كردم: بلى به خدا قسم و بخاطر ياد كردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مى‌شوم كه اهل و عيالم اثر آن را در من مشاهده مى‌كنند و چنان حالم دگرگون مى‌شود كه از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و بوضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مى‌گردد...[121]

حقیر: اینکه حضرت تشویق میکنند حتی تنهایی حتی در خانه حتی در تقیه سخت عزاداری داشته باشید نشان از اهمیت ان دارد.حضرت فعل مسمع که جوری گریه میکند که اثرات حزن در چهره او حاضر میشود را تایید میکند یعنی اهمیت که باید این ضرورت به نسل های بعد برسد. گریه زمان و مکان خاصی ندارد

از جهت کم بودن اشگ
مورد اول:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ اَلذُّبَابِ غَفَرَ اَللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ اَلْبَحْرِ[122]

ترجمه خودم: کسی که نزدش یاد شویم و از چشمانش اشگ بیاید هرچند اندازه بال مگس و حشره باشد خداوند گناهانش را می امرزد  ولو اندازه کف روی دریاها باشد

مورد دوم:

عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : مَنْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ [اَلذُّبَابِ] غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ اَلْبَحْرِ.[123]

ترجمه: از فضيل بن يسار، از حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: كسى كه نام ما نزد او برده شود و از چشمانش اشگ بيايد اگر چه به قدر بال پشه باشد گناهانش آمرزيده شود و لو به اندازه روى درياها باشد.[124]

 

بخش سوم
از جهت جانشین زیارت بودن
توجه: اهمیت و فواید و ضروریات زیارت سیدالشهدا علیه السلام مفروض است

عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلْتُ لاَ أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا اَلْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ اَلقَبَائِلِ مِنَ اَلنُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ ....[125]

 ترجمه: وى گفت: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام به من فرمودند: اى مسمع تو از اهل عراق هستى، آيا به زيارت قبر حسين عليه السّلام مى‌روى‌؟ عرض كردم: خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته اين خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبى‌ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان گزارش كنند. در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد لذا احتياط‍‌ كرده و به زيارت آن حضرت نمى‌روم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مى‌كنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيت‌هائى كه به حضرتش روا داشتند؟ عرض كردم: بلى. ...[126]

حقیر: کان به نظر میرسد که یا بکاء و عزاداری وظیفه ای هم عرض زیارت بوده بلکه مهمتر است زیرا عزاداری و گریه در شدید ترین حالات تقیه ممکن است

از جهت مساوی بودن یاد حضرت با گریه
توجه: معنای دقیق جزع

عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلْتُ لاَ أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا اَلْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ اَلقَبَائِلِ مِنَ اَلنُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ اَلطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي ...[127]

ترجمه: وى گفت: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام به من فرمودند: اى مسمع تو از اهل عراق هستى، آيا به زيارت قبر حسين عليه السّلام مى‌روى‌؟ عرض كردم: خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته اين خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبى‌ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان گزارش كنند. در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد لذا احتياط‍‌ كرده و به زيارت آن حضرت نمى‌روم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مى‌كنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيت‌هائى كه به حضرتش روا داشتند؟ عرض كردم: بلى. حضرت فرمودند: آيا به جزع و فزع مى‌آئى‌؟ عرض كردم: بلى به خدا قسم و بخاطر ياد كردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مى‌شوم كه اهل و عيالم اثر آن را در من مشاهده مى‌كنند و چنان حالم دگرگون مى‌شود كه از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و بوضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مى‌گردد...[128]

حقیر: جزع از شدیدترین حالات بکاء و عزاداری است حضرت میفرمایند ایا مصائب را یاد میکنی و بعد میفرمایند ایا جزع میکنی یعنی ذکر مصیبت مساوی با شدید ترین حالت بکا  است فلذانه تنها بکا ضرورت دارد بلکه شدیدترین حالت های بکا ضرورت دینی و تکوینی دارد

از جهت جزع و استعبر باید تفاوت ها و معنای دقیق یافت شود

از جهت شامل دعای معصوم شدن
ممکنه در باب معصوم جای بدمش؟

... قَالَ رَحِمَ اَللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ اَلَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَزَعِ لَنَا وَ اَلَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا...[129]

ترجمه: ... حضرت فرمودند: خدا رحمت كند اشگ‌هاى تو را (يعنى خدا بواسطه اين اشگ‌ها تو را رحمت نمايد)،بدان قطعا تو از كسانى محسوب مى‌شوى كه به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گرديده و بجهت خوف ما خائف بوده و هنگام مأمون بودن ما در امان هستند، ...[130]

حقیر: بعید است حضرت برای گریه های او و مومنین دیر فرقی قایل شوند زیرا ویژگی منحصر به فردی نفرمودند فقط فرمودند خدا اشگ های تو را رحمت کند پس هر کس اشگ بریزد شامل دعای معصوم است

حال احتمال زیاد منظور حضرت از این دعا مورد رحمت واقع شدن شخص باکی به وسیله اشگ است ولی ممکن است منظور یه نورانیت و وجود خاصی اشگ داشته باشد که او مورد رحمت واقع شود که ظاهر این را میگوید فکرشود

از جهت رسیدن به معصومین 2
... وَ مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلاَّ وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ ...

ترجمه: هیچ گريه‌كننده‌اى نيست كه بر آن جناب بگريد مگر آنكه گريه‌اش به حضرت فاطمه عليها السّلام رسيده .... و نيز گريه‌اش به حضرت رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم رسيده

حقیر: این وصال دو احتمال دارد احتمال اول که غالبا برداشت میشود این است که گریه بر سیدالشهدا علیه السلام به قدری اهمیت دارد که هر گریه ای به ان معصومین میرسد اما احمال دوم ان است که انچیزی که به وصال حضرا فاطمع میرسد خود باکی است

حال شاید با بررسی بتوان گفت انچیزی که میرسد باکی است

جای دیگه هم استفاده شده

ببین دقیقا کجا باید استفاده بشن
بدون تیتر 2
 قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ لَهُ: وَ مَنْ ذُكِرَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ [عَيْنَيْهِ] مِنَ اَلدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ اَلْجَنَّةِ .[131]

ترجمه: حضرت ابو عبد اللّه عليه السّلام در ضمن حديث طولانى فرمودند: كسى كه يادى از حضرت حسين بن على عليهما السّلام نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشك خارج شود اجر او بر خدا است و حقتعالى به كمتر از بهشت براى او راضى نيست[132]

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یازهرا مادر جان مدد

موضوع: بررسی روایی گریه بر سیدالشهدا علیه السلام از منظر روایات شیعه

توضیحات
رنگ قرمز متن یعنی زیر تیتر بر اساس ان بخش است و رنگ جگری یعنی درجه استفاده زیر تیتر به نسبت قرمز کمتر است. رنگ سبز پررنگ جای فکر دارد شاید به خاطر ترجمه یا غیر. رنگ سبز کم رنگ نیز شدت سوالی بودن ان برای استفاده از تیتر دیگر کمتر است. این دو رنگ به نسب کمک  به زیر عنوان یا به عنوان دیگر است. رنگ زرد باید بررسی شود. این نوع استفاده ترکیبی به منای ان است که نکته خوبی در ذهنم بود که فراموش کردم.

اگر حقیر را ریز نوشتم یعنی شاید خیلی استفاده نشه

نکات: قدیمی ترین منبع و ترجمه و تیتر وزیر تیتر

ضرورت میتواند به معنای فلسفی یا به معنای اهمیت شدید باشد

هر روایتی که دلالت بر بکا بر سیدالشهدا دارد در این بخش استفاده میشود و میتوان ضرورت یا اقلا جواز را استنباظ کرد خلاصه روایات نمیفرمایند بکا میتواند نباشه بلکه تلاش بر بیشتر و شدید تر شدن این بکا بوده است

ی

سند کامل

ادعا: از مجموعه روایات بکاء بر سیدالشهدا چند برداشت می شود که از مرتبه نازل به اعلی بیان می شود.

اول: اباحه. فلذا اگر عده در کنار وظایف و واجبات فردی و اجتماعی به این امر بیشتر از عرف بپردازند نباید توسط مومنین مذمت و طرد شوند.

دو: استحباب. این برداشت به راحتی قابل برداشت است.

سوم: استحباب موکده. اگر افراد منصفانه به مجموعه روایات بکاء توجه کنند متوجه اهمیت این امر نزد شارع خواهند شد.

چهارم: وجوب این امر

پنجم: ضرورت این مهم. وقتی اهمیت این امر نزد امامان علیهم السلام و خلقت تکوینی مخلوقات توجه می شود؛ به نظر می رسد که اگر امام معصوم به این عمل و تبلیغ و نشر آن نپردازد تکوین از نظم خارج شده و اقلا هدایت گری ممکن نخواهد بود. هدایت گری که واضح است. برای ادعای تکوین هم قرینه خلقت موجودات هست که گویا حداقل در میان انسان ها باید یک نفر به بکا حضرت به تمامه بپردازد. بله عقل انسان به همه مسائل با برهان نمی رسد و برهان به همه جا راه ندارد.

ششم: ضرورت اقامه بکاء بر سیدالشهدا درجوامع بشری بالاخص در جوامع شیعی

از جهت ضرورت فردی و اجتماعی و تکوینی


پیشنهادات

کامل الزیارات

ثواب الاعمال

عیون الاخبار

مدینة المعاجز

امالی طوسی

امالی صدوق

بحار الانوار

عوالم العلوم

 

وسائل مظفری

نجاة الخافقین

نورالعین فی فضائل زیارت الحسین

مسیل العبراة

جواهر الکلام

 

حرف اخر

اصل بکا ثابت شده است و حدی برای او تعیین نشده و از طرفی امام حسین علیه السلام از بهترین مخلوقات بوده فلذا هرکسی باید در حد نهایت خود و در نظر گرفتن دیگر شرایطش اهل گریه باشد

البته باید به وظایف شرعیه خود نیز اهمیت لازم و کافی را بدهد نه اینکه فقط با گریه بخواهد به تمام مقامات برسد

 


[1] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... لَمَّا مَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ اَلسَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ ... بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه ۸۰

ترجمه: از حسين بن ثوير نقل كرده كه وى گفت: من و يونس بن ظبيان و مفضّل بن عمر و ابو سلمه سرّاج محضر حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام نشسته بوديم و يونس كه از همه ما مسن‌تر بود سخن مى‌گفت و حديث طولانى را ذكر كرد سپس امام صادق عليه السّلام فرمودند: هنگامى كه حضرت ابا عبد اللّٰه الحسين عليه السّلام شهيد شدند آسمان‌ها و طبقات هفت‌گانه زمين و آنچه در آنها و بين آنها بود ... بر آن حضرت گريستند مگر سه چيز كه بر آن مظلوم گريه نكردند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۵۵

[2] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... لَمَّا مَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ اَلسَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَا يَنْقَلِبُ فِي اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا... بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه ۸۰

ترجمه: از حسين بن ثوير نقل كرده كه وى گفت: من و يونس بن ظبيان و مفضّل بن عمر و ابو سلمه سرّاج محضر حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام نشسته بوديم و يونس كه از همه ما مسن‌تر بود سخن مى‌گفت و حديث طولانى را ذكر كرد سپس امام صادق عليه السّلام فرمودند: هنگامى كه حضرت ابا عبد اللّٰه الحسين عليه السّلام شهيد شدند آسمان‌ها و طبقات هفت‌گانه زمين و آنچه در آنها و بين آنها بود و تمام جنبنده‌گان در بهشت و دوزخ ... بر آن حضرت گريستند مگر سه چيز كه بر آن مظلوم گريه نكردند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۵۵

 

[3] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... لَمَّا مَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ اَلسَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ ... وَ مَا يُرَى وَ مَا لاَ يُرَى وَ بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه ۸۰

ترجمه: از حسين بن ثوير نقل كرده كه وى گفت: من و يونس بن ظبيان و مفضّل بن عمر و ابو سلمه سرّاج محضر حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام نشسته بوديم و يونس كه از همه ما مسن‌تر بود سخن مى‌گفت و حديث طولانى را ذكر كرد سپس امام صادق عليه السّلام فرمودند: هنگامى كه حضرت ابا عبد اللّٰه الحسين عليه السّلام شهيد شدند آسمان‌ها و طبقات هفت‌گانه زمين و آنچه در آنها و بين آنها بود ... و كليّه موجودات مرئى و نامرئى بر آن حضرت گريستند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۵۵

[4] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا زُرَارَةُ إِنَّ اَلسَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ اَلْأَرْضَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ اَلشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَ اَلْحُمْرَةِ وَ إِنَّ اَلْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ اِنْتَثَرَتْ وَ إِنَّ اَلْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰ 

ترجمه: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام فرمودند: اى زراره آسمان تا چهل روز بر حسين بن على عليهما السّلام خون باريد و زمين تا چهل روز تار و تاريك بود و خورشيد تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود و كوهها تكه تكه شده و پراكنده گشتند و درياها روان گرديده و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت گريستند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

 

[5] عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُئ... وَ مَا بَكَى لَنَا مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ أَكْثَرُ وَ مَا رَقَأَتْ دُمُوعُ اَلْمَلاَئِكَةِ مُنْذُ قُتِلْنَا الخ کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

ترجمه: ... و موجودى بيشتر از فرشتگان بر ما گريه نكرده است، ايشان اشك‌هايشان لا ينقطع جارى بوده و هرگز قطع نمى‌شود الخ کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

 

[6] ... وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ اَلَّذِينَ عِنْدَ قَبْرِهِ لَيَبْكُونَ فَيَبْكِي لِبُكَائِهِمْ كُلُّ مَنْ فِي اَلْهَوَاءِ وَ اَلسَّمَاءِ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

ترجمه: ... فرشتگانى كه نزد قبر آن حضرت هستند جملگى مى‌گريند و از گريۀ ايشان تمام فرشتگان در آسمان و زمين گريه مى‌كنند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

 

[7] ... وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ اَلَّذِينَ عِنْدَ قَبْرِهِ لَيَبْكُونَ فَيَبْكِي لِبُكَائِهِمْ كُلُّ مَنْ فِي اَلْهَوَاءِ وَ اَلسَّمَاءِ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

ترجمه: ... فرشتگانى كه نزد قبر آن حضرت هستند جملگى مى‌گريند و از گريۀ ايشان تمام فرشتگان در آسمان و زمين گريه مى‌كنند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

 

[8] عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  ... وَ مَا بَكَى لَنَا مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ أَكْثَرُ وَ مَا رَقَأَتْ دُمُوعُ اَلْمَلاَئِكَةِ مُنْذُ قُتِلْنَا الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

ترجمه: ... و موجودى بيشتر از فرشتگان بر ما گريه نكرده است، ايشان اشك‌هايشان لا ينقطع جارى بوده و هرگز قطع نمى‌شود الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

 

[9] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : لَمْ تَبْكِ اَلسَّمَاءُ إِلاَّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ . کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه ۹۰

ترجمه: از حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام نقل كرده كه آن جناب فرمودند: آسمان بر احدى نگريسته است مگر بر حضرت حسين بن على عليهما السّلام و يحيى بن زكريا عليهم السّلام. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۹۰

 

[10] فِي خَبَرِ اِبْنِ شَبِيبٍ عَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُ بَكَتِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام  ,  جلد۴۵  ,  صفحه۲۰۱ ترجمه: از امام رضا نقل شده: اسمان های هفتگانه و زمین ها برای شهادت امام حسین گریه کردند.

[11] عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... يَا مِسْمَعُ إِنَّ اَلْأَرْضَ وَ اَلسَّمَاءَ لَتَبْكِي مُنْذُ قُتِلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ رَحْمَةً لَنَا الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

ترجمه: ... اى مسمع از هنگامى كه امير المؤمنين عليه السّلام شهيد شدند زمين و آسمان بر ما ترحم نموده و مى‌گريند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

 

[12] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا زُرَارَةُ ... لَقَدْ خَرَجَتْ نَفْسُهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَزَفَرَتْ جَهَنَّمُ زَفْرَةً كَادَتِ اَلْأَرْضُ تَنْشَقُّ لِزَفْرَتِهَا الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

ترجمه: حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام فرمودند: اى زراره ... هنگامى كه روح مطهّر آن حضرت از كالبد شريفش خارج شد دوزخ فرياد و بانگى زد كه نزديك بود از صداى آن زمين منشق شود الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

 

[13] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا زُرَارَةُ ... لقد عَتَتْ عَلَى اَلْخُزَّانِ غَيْرَ مَرَّةٍ حَتَّى أَتَاهَا جَبْرَئِيلُ فَضَرَبَهَا بِجَنَاحِهِ فَسَكَنَتْ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

ترجمه:  حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام فرمودند: اى زراره ... مع ذلك چند مرتبه بر نگهبانان طغيان كرده تا بالأخره جبرئيل در آنجا حاضر شد و بالش را بر آن زد تا ساكت گرديد الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

 

[14] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا زُرَارَةُ ... حَتَّى أَتَاهَا  جَبْرَئِيلُ  فَضَرَبَهَا  بِجَنَاحِهِ  فَسَكَنَتْ وَ إِنَّهَا لَتَبْكِيهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ إِنَّهَا لَتَتَلَظَّى عَلَى قَاتِلِهِ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

ترجمه:  حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام فرمودند: اى زراره ... ولى در عين حال از آن تاريخ به بعد بر حضرتش گريه و ندبه كرده و پيوسته بر قاتلين او زبانه مى‌كشد الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

 

[15] قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا زُرَارَةُ ... لَوْ لاَ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ لَنَقَضَتِ اَلْأَرْضَ وَ أَكْفَأَتْ بِمَا عَلَيْهَا وَ مَا تَكْثُرُ اَلزَّلاَزِلُ إِلاَّ عِنْدَ اِقْتِرَابِ اَلسَّاعَةِ الخ. کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

ترجمه:  حضرت ابو عبد اللّٰه عليه السّلام فرمودند: اى زراره ... اگر حجّت‌هاى خدا روى زمين نمى‌بودند آن را واژگون مكرد و لرزش‌هاى زمين و زلزله‌ها زياد نمى‌شود مگر صرفا در وقت قيامت الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

 

[16] قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ ... فَلاَ تَزَالُ اَلْمَلاَئِكَةُ مُشْفِقِينَ يَبْكُونَهُ لِبُكَائِهَا الخ. كامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۲

 ترجمه: امامرصادق علیه السلام فرمودند ای ابابصیر... پيوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گريستن درياها مى‌گريند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[17] قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ ... إِنَّ اَلْبِحَارَ تَكَادُ أَنْ تَنْفَتِقَ فَيَدْخُلَ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ مَا مِنْهَا قَطْرَةٌ إِلاَّ بِهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ فَإِذَا سَمِعَ اَلْمَلَكُ صَوْتَهَا أَطْفَأَ نَارَهَا بِأَجْنِحَتِهِ وَ حَبَسَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ مَخَافَةً عَلَى اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ الخ. کامل الزیارات ج1 ص82

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمودند اى ابو بصير ... درياها نزديك بود شكاف برداشته در نتيجه برخى در بعضى ديگر داخل شوند و قطره‌اى از آب درياها نيست مگر آنكه فرشته‌اى بر آن موكّل است، لذا هر گاه فرشته موكّل بانك دريا و خروش آن را بشنود با زدن بالش خروش و طغيان را خاموش و ساكت مى‌كند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر يك ديگر داخل و وارد شوند و اين نيست مگر بخاطر خوف و هراس بر دنيا و آنچه در آن و كسانى كه بر روى زمين مى‌باشند الخ. کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[18] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[19] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[20] کامل الزیارات ج1 ص82

[21] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[22] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[23] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[24] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[25] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[26] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[27] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۵۵

[28] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[29] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[30] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[31] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[32] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۵

[33] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۴۱

[34] كامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۲

[35] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[36] كامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۲

[37] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[38] كامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۲

[39] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[40] كامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۲

[41] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[42]   کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[43] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[44] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[45]   کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[46] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[47] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[48] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[49]  کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[50] كامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۲

[51] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[52] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[53] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[54] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[55] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[56] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[57] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[58] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[59] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[60] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[61] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[62] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[63] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[64] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[65] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[66] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[67] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[68] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[69] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[70] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[71] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[72] الأمالی (للصدوق)  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۲۸

[73] الأمالی (للصدوق) / ترجمه هدایتی ;  ج ۱  ص ۲۲۱

[74]   المحاسن  ,  جلد۱  ,  صفحه۶۳

[75] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۳

[76] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۵

[77] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[78]   کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[79] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[80]    کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[81] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[82] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[83] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[84] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[85] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[86] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[87] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[88] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[89]   کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۰

[90] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۲۴

[91] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۰

[92] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۲۳

[93] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۰

[94] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۲۳

[95] تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة  ,  جلد۳  ,  صفحه۲۸۲

[96] الأمالي (للطوسی)  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۶۱

[97] أمالی شیخ طوسی / ترجمه حسن زاده ;  ج ۱  ص ۳۵۱

[98] کامل الزیارات ج1 ص82

[99] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[100] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰

[101]  کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[102] الأمالی (للصدوق)  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۲۸

[103] الأمالی (للصدوق) / ترجمه هدایتی ;  ج ۱  ص ۲۲۱

[104] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[105] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[106] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[107] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[108] الأمالی (للصدوق)  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۲۸

[109] الأمالی (للصدوق) / ترجمه هدایتی ;  ج ۱  ص ۲۲۱

[110] الأمالی (للصدوق)  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۲۸

[111] الأمالی (للصدوق) / ترجمه هدایتی ;  ج ۱  ص ۲۲۱

[112] الأمالی (للصدوق)  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۲۸

[113] الأمالی (للصدوق) / ترجمه هدایتی ;  ج ۱  ص ۲۲۱

[114] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۰ 

[115]کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۰

[116] كامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۸۲

[117] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۲۶۳

[118] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[119] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[120] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[121] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[122]   المحاسن  ,  جلد۱  ,  صفحه۶۳

[123] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۳

[124] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۵

[125] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[126] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[127] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[128] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[129] کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۱

[130] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۳۳

[131]   کامل الزيارات  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۰۰

[132] کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی ;  ج ۱  ص ۳۲۴

ارسال سوال