انتخاب زبان
ما را دنبال کنید...
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم
ورودی سال ۱۳۹۳
ورودی سال ۱۳۹۴
ورودی سال ۱۳۹۵
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)
ورودی سال ۱۳۹۷
ورودی سال ۱۳۹۸
ورودی سال ۱۳۹۹
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)
ورودی سال ۱۴۰۱
■ سایر نویسندگان (۳۲۲)

جدیدترین مقالات

مقالات تصادفی

مقالات پربازدید

حیات طیبه طلبگی پیشرفته ترین روش یادگیری و حفظ در جهان

 

 

 

حیات طیبه طلبگی

پیشرفته ترین روش یادگیری و حفظ در جهان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مهدی دهبان

 

 

 

فهرست مطالب

پیشخوان

مدیریت زمان

برنامه ریزی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیشخوان

از قدیم به ما گفتند: «طلبه نباید چشمش از خط جدا شود» البته این جمله در جبهه و جنگ هم کاربرد دارد و هم در حوزه و حجره. یک از اساتید می فرمودند: «طلبه باید معتاد به مطالعه باشد». اگر روزی مطالعه نکند احساس کمبود در خود احساس کند. هیچ وقت به مادر بچه مرده کسی گریه کردن یاد نمی دهد . و کسی او را تشویق به گریه کردن هم نمی کند. تشنه خود به دنبال آب می رود.

 « فارابی مثال می زند به بیماری بولیموس . بیماری بلیموس ، بیماری است كه به دستگاه گوارش عارض می شود و جهاز هاضمه از اشتها باز می ماند و غذا نمی خواهد. وقتی جهاز هاضمه غذا نخواست ، همه ؤاعضا و جوارح به تحلیل می روند و شخص ضعیف و نحیف می شود. زیرا جهاز هاضمه كه مطبخ بدن است ، باید صحیح باشد و غذا بخواهد، تا غذا به سایر اعضا و جوارح برسد. این فرد باید خودش را به طبیب برساند كه بیماری او را رفع كند. حرف جناب فارابی این است : همان طور كه جهازهاضمه و دستگاه گوارش بیماری بولیموس می گیرد و از اشتهای غذای مادی باز می ماند، برای انسان سالك الی الله بیماری پیش می آید و می گوید: مرا بس است این فرد باید برود پیش یك طبیب روحانی ، معلم روحانی تا معالجه اش كند. قناعت در علم پسندیده نیست . »  (http://hablellah.mihanblog.com/post/page/5)

آنهايي كه موفق‌اند كم نمي‌خوابند بلكه از بيداري بيشتر استفاده مي‌كنند.

«علاقه‏ى مرحوم آيت الله حق شناس به مطالعه، تحقيق و تدريس تا اين سالهاى اخير- كه سن و سالى از ايشان گذشته بود- همواره رو به تزايد بود. لذا بارها مى‏فرمودند: يكى از اساتيدم بعد از رسيدن به درجه‏ى اجتهاد از من پرسيده بود كه حالت شما نسبت به درس خواندن، اكنون كه به اين مرحله رسيده‏ايد چيست؟ و من جواب دادم كه: اشتياق من به اين دروس مانند كسى است كه تازه وارد حوزه‏ى علميه شده باشد.

غرض اينكه، انگيزه و شور و اشتياق ايشان به تحصيل علم در طول زمان رو به خمودى نرفته بود. در حالى كه در بسيارى از اهل علم ديده مى‏شود كه با انگيزه‏ى فراوانى وارد حوزه مى‏شوند؛ ولى متأسفانه به مرور زمان اين حالت را از دست مى‏دهند. فلذا بارها از حضرت آيت‏الله‏العظمى بروجردى (ره) نقل مى‏فرمودند كه‏ بايد تمام وجودت را به علم بدهى، تا علم يك قدرى از خودش را به تو بدهد!

و مكرر مى‏فرمودند: وظيفه‏ى ما اين است كه اين درسها را بخوانيم چون مورد رضايت حضرت ولى‏عصر (عج) است.

فلذا بسيار به اين نكته اشاره مى‏فرمودند كه وقتى يك نفر از من پرسيد: هدف شما از اين كه طلبه‏ شدى و لباس روحانيت را پوشيده‏اى چيست؟ گفتم: مى‏خواهم عَلَم امام‏زمان‏ (عج) را بلند بكنم.» (رهنماى سلوك، ص: 16)

اگر در حوزه علمیه جلسه درس به «کلاس املا» تبدیل شود و استادان فقط در حال تهیه جزوه و خاندن از روی آنند. و شاگردان یکسره در حال نوشتن املا هستند.

اگر در حوزه‌ تب مباحثه بعد درس سرد شود و در حال فراموشی است

 در حوزه‌ای که حضور در درس جنبه «تفنن» پیدا کرده و گاه جلسات چند صد نفری، با چند ده نفر تشکیل می‌شود.

اگر که طلبه، با «شک و تردید» به سراغ کتابهای درسی می‌رود، و بدون رغبت و نشاط لازم به مطالعه می‌پردازد.

 اگر اصل تحصیل ، «کار جنبی» به حساب می‌آید، چگونه می‌توان به «تحصیلات عمیق» و «اجتهاد» امیدوار بود؟

 البته در حوزه نیروهای فراوانی وجود دارند که با جدیت به تحصیل مشغول‌اند و هیاهوی مراکز آموزشی یا تخصصی یا اشتغالات روزمره، تاثیری بر آنها ندارد، ولی آفت‌های فوق، حتی اگر در بخش کمی از حوزه، تاثیر کرده باشد، جای نگرانی جدی دارد و برای رفع آن باید دست به کار شد.

شيطان هر كاري مي‌كند كه طلبه‌ها درس نخوانند و عالم نشوند، چون اگر طلبه عالم شود همه را نجات مي‌دهد. زيربناي تفكر شيطان و وسوسه‌هاي او را تشخيص مي‌دهد. پس اگر طلبه درس نخواند شيطان به آرزويش رسيده است و اين اول راه انحراف طلبه است و اگر نتواند خود طلبه را گول بزند كه درس نخواند كس ديگري را گول مي‌زند كه مانع درس خواندن طلبه شود.

 

در این نوشتار می خواهیم در باره روش تحصیل سنتی حوزه که پیشرفته ترین روش مرور و یادگیری است بپردازیم . سرفصلهایی که اگر خوب روی آنها کار شود بدل و جایگزین ندارند. مراکز علمی به این روشها روی آورده اند . کافی است برنامه مراکز آموزشی آکادمیک و نظرات اساتید آن را جویا شوید . تصدیق خواهید نمود که همین برنامه های سنتی حوزه را با بیانات و اصطلاحات جدید به عنوان جدید ترین و پیشرفته ترین روشها آموزش می دهند.

کشف واقعیت نیاز به یک وضوح وافری دارد که فقط در علوم الهی وجود دارد و این در حوزه آموخته خواهد شد پس آمدیم در نظام طلبگی تا نظرات خداوند را بدانیم.

نباید دلبخواهی درس خواند (من دوست دارم اینطور درس بخوانم) حس استقلال طلبی اینجا به خطا می رود.در اینجا به دنبال درگیری با دیگران و فخر فروشی نباشیم، پیگیر اثبات خود و تخریب بقیه نباشیم.

برخورد با طلبه های دیگر باید بر اساس بندگی باشد نه اربابی، عبد محوری باشد نه آقایی محوری.

گاهی به طلبه ها می گویند: این همه ادبیات می خوانید ولی بلد نیستید عربی حرف بزنید!؟ ما در حوزه علمیه زبان عربی قرآن و روایات و متون اصیل را فرا می گیریم.

ما در حوزه دنبال مهارت حل مساله را یاد می گیریم، پس هر مطلبی را یاد گرفتید بلافاصله بگویید:این قرار است چه مشکلی را حل کند؟

در حوزه باید دید کلان نسبت به اتصال موضوعات و مسائل  را پیدا کنیم.

سوالاتی که باید از خود بپرسیم و جواب بدهیم مثلا حوزه چیست و طلبگی چیست ؟ چه کار می کنید؟ چگونه پول در می آورید؟

یادگیری و تربیت باید توآمان باشد اصلا اگر معارف و آموزه ها به مرحله عمل نرسیده یعنی تصور کاملی وجود ندارد.

 

 

سرفصل های هر علم در فرایند فراگیری :

چند سالی است روش جدیدی برای حفظ در جامعه رواج پیدا کرده است و درآمد های کلانی برای برخی به همراه داشته است که به جی 5 یا جعبه ی لایتنر معروف است.

اما نکته ی مهمتر اینکه امثال این روشها میراث علماء حوزه است ،که امروزه اروپا از بخشی از آن به عنوان برگ برنده استفاده می کند.

براي ياد گرفتن يك علم از يك كتاب يا چند كتاب در حوزه علميه سرفصلهايي وجود دارد كه پيشرفته‌ترين سرفصل‌هاي موجود در جهان شناخته شده است ابتدا آنها را نام مي‌بريم و سپس به طور مختصر توضيح مي‌دهيم:

1.                       پيش مطالعه

2.                       حضور در مجلس درس

3.                       جزوه و یادداشت برداری

4.                       مباحثه

5.                       تطبیق

6.                       حفظ و مرور

7.                       خلاصه نویسی و چارت

8.                       ارزيابي

9.                       ملکه شدن

10.                  إشباع

11.                  فلسفه علم

هر کدام از این مراحل باید از طریق خاص و صحیح خود پیش برود و الّا نتیجه ی لازم حاصل نخواهد شد که ما در این تحقیق اشاره در خوری خواهیم کرد.

در ضمن در پایان یعنی در فصل دوازدهم مراحل حیطه شناختی را مطرح می کنیم زیرا این سرفصل ها هر کدام مقداری از آن حیطه ها را برای ما حاصل می کند.

در این تحقیق ما به دو عنوان «تدریس» و «تحقیق» جداگانه نپرداختیم ، زیرا ؛ تدریس روش تحصیل عامه طلاب نیست بلکه برخی با استعداد علمی و مهارتی به آن راه می یابند آنهم در پایه های بالاتر و نه از ابتدا.

تحقیق نیز نوعی تولید علم محسوب می شود و بیش از فرآیند یادگیری است . اگرچه در مرتبه بالاتر از تحصیل است . همچنان که تدریس هم در مرتبه بالاتر از تحصیل می باشد .

به نظر می رسد قبل از اینکه روش تحصیلی پیشرفته حوزوی را بیان بنماییم باید اذعان کنیم که اجراء این روشها نیاز به مدیریت بر زمان دارد و بخش عمده ای از مدیریت زمان برنا مه ریزی است بنابراین ما دو بخش مقدماتی برای روش تحصیل نهادیم . مدیریت زمان و برنامه ریزی .

البته نا گفته پیداست کسی می تواند برنامه را اجرا کند که اهل تنبلی نباشد و الّا همیشه وقت کم می آورد حتی برای خوابیدن !!

ضد مفهوم تنبلی مفهوم نشاط است، اگر نشاط روان را لبریز نمود آن وقتست که کسالت از وجود انسان رخت می بندد .

ما در مجلد بعدی مبحث تنبلی و نشاط را مطرح نموده ایم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدیریت زمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بدان که برای رسیدن به مدیریت زمان خویش باید شرافت آن را بدانی و بدانی که خداوند تبارک و تعالی براین نعمت خویش قسم یاد نموده (وَالعصر ـ اِنَّ الانسانَ لفی خُسر) و بر گوش جان بسپار سخن آن عالم فرزانه را که فرمودند «زندگی ما نشان می دهد که برای وقت ارزش قائل نیستیم، زیرا هنگامی که وقتی از خود یا دیگران تلف می کنیم، ذهن ما خطور نمی کند که سرمایه از خود یا دیگران تلف کرده ایم (حکمت ها و اندرزها/ ج2/ 195 ) ویکی از سؤالات روز جزا سؤال از عمر شماست.


وقت گوهری گرانبهاست که در گرانی و ارزش هیچ چیز به پای آن نمی رسد.اگر چه مدت عمر انسان در این دنیا محدود و در مقایسه با «ابدیت» اندك است، اما اگر انسان قدر آنرا بشناسد و از لحظه لحظه آن به خوبی استفاده كند تردیدی نیست كه توشه ابدیت را می تواند از آن برگیرد.
وقت چون ظرفی است كه انسان در آن ظرف زمانی خود را می سازد و سرنوشت ابدی خویش را رقم می زند.

انگیزه دانش پژوهی انسان باید در مصرف این اوقات سخت وسواس و حساس باشد، زیرا از لحظه لحظه آن پرسش می شود و ضایع كردن اوقات ستمی عظیم بر شخص است.
امام صادق (ع) فرموده است:
«از جمله پندهای لقمان حكیم به فرزندش این بود كه: فرزند دلبندم! برخی از روزها، سالها و لحظه های روزت را به كسب دانش بپرداز، زیرا هیچ ضایع كردنی چو تضییع این امر نیست.» (امالی طوسی /66)
در بسیاری از روایات «مغبون»‌ حقیقی كسی شمرده شده كه اوقات گرانقدر عمر خویش را بیهوده از دست بدهد.
علی (ع) فرموده است:

« مغبون (زیان كننده) كسی است كه عمر گرانش را به چیزی بخس و بی ارزش بفروشد و مغبوط و نیك فرجام كسی است كه عمرش را در فرمانبرداری از خداوندش سپری كند»  (غرر ج2 / 525)
نیز امام حسین (ع) فرموده است:
«مغبون كسی است كه به دنیا سرگرم شود و سودهای اخروی از كف او بیرون گردد» (امالی مجلس 23 / 117)
در میان اوقات عمر انسان، هیچ دوره ای گرانقدرتر از دوره جوانی نیست.
قدرت جسم و پاكی روح و شور طراوت جوانی از نعمتهای بزرگ خدادادی هستند كه با گذشت زمان یكی پس از دیگری از دست می روند و دیگر جبران عدم بهره گیری از آن در ایام كهولت بسی سخت و گاه ناشدنی است.

اگر كسي ساعت ما را دزديد عصباني شده و او را تحويل مامور مي‏دهيم، ولي اگر كسي ساعتي از عمر ما را تلف كرد نه تنها عصباني نمي شويم، بلكه خوشحال مي شويم.
سعدی حكیم شیراز در این باره چنین سروده است:
جوانا ره طاعت امروز گیر                         

كه فردا نیاید جوانی ز پیر
فراغ دلت هست ونیروی تن                    

چو میدان فراخ است، گویی بزن
قضا روزگاری ز من در ربود                       

كه هر روزش از پی، شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم                      

بدانستم اكنون كه در باختم
به غفلت بدادم ز دست آب پاك                

چه چاره كنون جز تیمم به خاك
چه شیبت درآمد به روی شباب                

شبت روز شد دیده بركن ز خواب
كنون كوش كآب از كمر درگذشت          

نه وقتی كه سیلابت از سر گذشت
مكن عمر ضایع به افسوس و حیف           

كه فرصت عزیز است و الوقت سیف
«جوینده علم باید فرصت های خوب زندگانی راغنیمت شمرد. و در دوران آسودگی خیال و آسایش خاطر و نشاط و شادابی و جوانی و قدرت بدنی و بیداری و هوشیاری ذهن و سلامت حواس و عدم تراكم اشتغالات و فقدان عارضه های مختلف زندگانی به تحصیل علم پرداخته و فرصتهای خوب این دوره ها را از دست ندهد. به خصوص باید پیش از آنكه حایز مقام و منصبی والا گردد و قبل از آنكه به علم و فضل مشهور و نامدار شود در اغتنام فرصتهای دوران جوانی و نیرومندی برای تحصیل علم و اندوختن دانش ساعی و كوشا باشد، زیرا به محض آنكه انسان دارای مقام و منزلتی در جامعه شد و به علم و دانش نامور گردید نه تنها این امر میان این شخص و درك كمالات معنوی و علمی او بزرگ ترین مانع و فاصله را ایجاد می كند بلكه چنین وضعی عامل پرتوان و انگیزه ای نیرومند و كامل خواهد بود كه نقصان و ركود علمی و اختلال را در چنین فردی به بار می آورد» (منیة المرید/ 235)
ناگفته نماند، كسب دانش وقت خاصی ندارد و حتی در پیری و كهنسالی هم نباید از طلب علم بازماند اما تردید نیست كه بهترین زمان برای كسب علم دوران كودكی و نهایتاً جوانی است.
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:

«طلب دانش از كوچكی چون نقش بر سنگ است» (بحار ج1 / 224)
از این رو جوانان به خاطر آمادگی پذیرش و شور و استعداد شگفت آنان باید بیش از هر كس دیگر قدر وقت را بدانند و از این دوران عزیز به خوبی بهره ببرند.
رسول الله (ص) می فرماید:
«هر شب فرشته ای از ساحت قدس الهی فرود می آید و ندا سر می دهد كه: ای جوانان بیست ساله تلاش و كوشش كنید» (مستدرک الوسائل ج12/ 157)
ناگفته پیداست كه مقصود حدیث تنها افراد بیست ساله نیست، بلكه منظور تمام جوانان است.
آنچه كه كمر انسان را می شكند این است كه وقت باز نمی گردد. مانند تیری است كه از كمان رها شود و بازنگردد و یا مانند آبی است كه از جویبار می گذرد و باز نمی گردد.
گمان نمی رود كه حسرتی جانكاه تر از حسرت یك پیر بر عمر از دست رفته تصور شود. علی (ع) می فرماید:
«سخت ترین غصه ها از دست رفتن فرصت هاست»(غرر ج2 / 441) نیز فرموده است: «فرصتها چون ابر می گذرند، بكوش كه در راه خیر از آنها بهره گیری واگرنه پشیمان می شوی» (غرر ج2 / 441( در جای دیگر انسان فرزند زمان دانسته شده است  (همان، ج 1، ص 122) دانشجوی عزیز هر نفسی كه می كشی دمی از عمر تو می گذرد و یا به عبارت بهتر قدمی به جانب مرگ نزدیك می شوی، (همان، ج 6، ص 170) پس از گذر زمان غافل مشو و تا گرفتار پیری و ناتوانی نشده ای به خاطر خدا و سعادت ابدی خود به كسب دانش و ایمان بپرداز.
البته این سخنان همه در حالت طبیعی است و اگر نه هیچ ضمانتی نكرده اند كه ما به پیری می رسیم و چه بسا جوانان رعنا كه روی در نقاب خاك كشیده اند و هیچ گاه گمان چنین روزی نمی كردند. پس گذشته از جوانی و پیری باید قدر هر لحظه را شناخت،‌زیرا به درستی نمی دانیم كه آیا فردایی می آید و ما هستیم یا خیر. پیامبر اكرم (ص) به ابوذر چنین سفارش می كند:

«ای ابوذر! از فردا فردا گفتن پرهیز كن، تو امروز زنده ای و از فردا بی خبری و امروز چنان كن كه اگر فردایی نداشتی از ضایع كردن امروز پشیمان نگردی، هرگاه به صبح رسیدی امیدی به رسیدن شام مدار و در شام امیدی به رسیدن بامداد نداشته باش.» (مکارم الاخلاق/ 459)
نیز از آن حضرت درباره «عُمر» پرسیدند فرمود:

«در روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمی دارد مگر آنكه از وی بپرسند: عمرش را در چه اموری صرف كرده، جوانی را در چه چیز به پیری رسانده، مالش را در كجا صرف نموده، امام و رهبرش چه كسی بوده است» (تحف العقول / 56)

وَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ أَوَّلُ مَا يُظْهِرُ الْقَائِمُ ع مِنَ الْعَدْلِ أَنْ يُنَادِيَ مُنَادِيهِ أَنْ‏ يُسَلِّمَ‏ أَصْحَابُ‏ النَّافِلَةِ لِأَصْحَابِ‏ الْفَرِيضَةِ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ وَ الطَّوَافَ بِالْبَيْتِ‏.من لا يحضره الفقيه ؛ ج‏2 ؛ ص525

اولین نمود عدالت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن است كه بانگ زده می‌شود، حج‌گزاران و طواف كنندگان مستحبی، جای طواف و حجرالاسود را به انجام دهندگان حج واجب وا گذارند.
هرچند حدیث، مورد خاصی را یادآور شده، می‌توان از آن، قاعده‌ی كلی و گسترده را به دست آورد، كه در حكومت مهدوی، هرگز كارهای لازم و واجب، فدای مستحب‌ها نخواهد شد، و تا زمانی كه ظرفیت‌ها برای تحقق ضرورت‌ها پر نشده و نیازهای برتر جامعه زایل نگردیده، سیستم حكومتی خود را درگیر كم‌اهمیت‌ها نمی‌كند، اصلی كه اگر مورد توجه جدیِ حاكمان و زمامداران اجتماعی قرار بگیرد بسیاری از ناموزونی‌ها در گستره‌ی اجتماعی وجود نخواهد داشت.

محمد بن مکی معروف به  شهيد اول، (786 ه‍ ق) ‌‌معدود من الخسران إن صرف الزمان في المباح و إن قل، لأنه ينقص من الثواب، و يخفض من الدرجات، و ناهيك خسرانا بأن يتعجل ما يفنى، و يخسر زيادة نعيم يبقى. القواعد و الفوائد؛ ج‌1، ص: 119

از جمله خسارت ها و زیان ها این است که طمان را در امور مباح و حلال صرف کنی هر چند کم باشد، زیرا آن از ثواب کم می کند و درجات را پایین می آورد، این جلوی تو را می گیرد بخاطر ضرر و به سمت تو چیزهای زودگذر می آید و نعمت ها از بین می رود.

 قَالَ علي (ع): الْمُومِنُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ‏ نهج‏البلاغه، حكمت 333.

مومن وقتش پر است.

 قال علي (ع): للمتقي ثلاث علامات إخلاص العمل و قصر الامل و اغتنام المهل‏ غررالحكم، ص 274.

انسان با تقوا سه علامت دارد: اخلاص در عمل، آرزوی کوتاه و غنیمت دانستن فرصت.

قال علي (ع): لو صح العقل لاغتنم كل امرئ مهلة غرر الحكم، ص 159.

اگر عقل سالم باشد، هر مردی فرصتهایش را مغتنم می شمارد.

قال النبي (ص): إن أهل الجنة لا يندمون علي شي‏ء من أمور الدنيا إلا علي ساعة مرت بهم في الدنيا لم يذكروا الله تعالي فيها إرشادالقلوب، ج 1، ص 52.

اهل بهشت افسوس هیچ چیز را از امور دنیا نمی خورند مگر ساعتی که در دنیا گذشت و خدا را یاد نکردند.

قَالالسَّجادٌ (ع): وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ" غَضَبُكَ عَلَيَّ." صحيفه سجاديه، دعاي 20.

عمرم را طولانی کن که در طاعت تو صرف شود، و اگر عمرم چراگاه شیطان است مرا قبض روح کن قبل از اینکه مورد غضبت قرار گیرم یا غضبت بر من استوار شود.

وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا قصص/ 77.

نصیبت را از دنیا فراموش نکن.

قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): لا تَنْسَ صِحَّتَكَ وَ قُوَّتَكَ وَ فَرَاغَكَ وَ شَبَابَكَ وَ نَشَاطَكَ أَنْ تَطْلُبَ بِهَا الاخِرَةَ أمالي صدوق، ص 228.

سلامتی ات و قوتت و فراغت و جوانی ات و نشاطت را فراموش نکن که آخرات را با آنها طلب کنی.

وقت‏شناسي كار انبيا است:

قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): لا يعرف قدر ما بقي من عمره إلا نبي أو صديق‏ غررالحكم، ص 159.

قدر بقیه عمر را فقط انبیاء و صدیقین می فهمند.

قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ‏ نهج‏البلاغه، حكمت 21.

فرصت می گذرد همانگونه ابرها می گذرند.

قال رسول الله (ص): يا أبا ذر، كن علي عمرك أشح منك علي درهمك و دينارك. أمالي طوسي، ص 527.

ای اباذر! بر عمرت حریص تر باش از حرصت بر درهم و دینارت.

قَال امِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ‏ غرر، ص 473.

بالاترین غصه ها از دست رفتن فرصت هاست.

قَال امِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): إن عمرك عدد أنفاسك و عليها رقيب تحصيها غررالحكم، ص 158.

عمرت به اندازه نفسهایت است، مراقبی برایش وجود دارد که آنها را می شمارد.

شهادت دادن زمان: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَالَ مَا مِنْ يَوْمٍ يَأْتِي عَلَي ابْنِ آدَمَ إِلا قَالَ لَهُ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَكَ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِنَّكَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَهَا أَبَداً كافي، ج 2، ص 523.

هیچ روزی بر بنی آدم نمی آید مگر اینکهآن روز به او می گوید: ای پسر آدم! من روز جدیدی هستم، من بر تو گواهم. پس حرف نیکو بزن و کار خیر انجام بده که برایت روز قیامت شهادت دهم. تو دیگر مرا نخواهی دید.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يَا أَبَاذَرٍّ اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ وَ فَرَاغَكَ قَبْلَ شُغْلِكَ وَ حَيَاتَكَ قَبْلَ مَوْتِكَ‏ أمالي طوسي، ص 525.

ای اباذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز مغتنم بدار! جوانیت قبل پیریت، سلامتیت قبل مریضیت، بی نیازیت قبل فقریت، فراغت قبل مشغول شدنت، زنده بودنت قبل از مرگت.

قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): كن مشغولا بما أنت عنه مسئول‏ غررالحكم، ص 159.

مشغول چیزی باش که از آن بازخواست می شوی.

قَال امِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): لا تَكُنْ خَازِناً لِغَيْرِكَ‏ نهج‏البلاغه، نامه 31.

خازن دیگری نباش!

قَال السَّجادٌ (ع): وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ‏ صحيفه سجاديه، دعاي 20.

ایام عمرم را طوری خالی کن که در آن چیزی بگذرد که مرا برایش آفریدی.

قَال امِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): إن أوقاتك أجزاء عمرك فلا تنفد لك وقتا إلا فيما ينجيك [في غير ما ينجيك‏] غررالحكم، ص 243

اوقات تو جزء عمرت هست، وقتی را نابود نکن مگر در چیزی که نجاتت دهد.

 

قَال امِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): ألا إن الايام ثلاثة يوم مضي لا ترجوه و يوم بقي لا بد منه و يوم يأتي لا تأمنه فالامس موعظة و اليوم غنيمة و غد لا تدري من‏ أهله‏ تحف‏العقول، ص 220.

آگاه باش ایام سه روز است، روزی گذشت که امیدی به آن نیست، روزی باقی است که چاره ای از آن نیست، و روزی که می آید که اطمینانی به آن نیست، دیروز گذشت و امروز غنیمت است و فردا را نمی دانی هستی یا نه؟

قَال امِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): فِي وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ الْحُسَيْنِ (ع) يَا بُنَيَّ الْعَافِيَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الصَّمْتِ إِلا بِذِكْرِ اللَّهِ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا فِي تَرْكِ مُجَالَسَةِ السُّفَهَاءِ بحارالانوار، ج 71، ص 198.

ای پسرم! عافیت ده جزء دارد نه جزء آن در سکوت است مگر سخن گفتن به یاد خدا و یک جزء در ترک هم نشینی با سفیهان است.

8. علل تضييع وقت‏

1 تسويف يا امروز و فردا كردن:

قال السجاد (ع): فقد أفنيت بالتسويف و الامال عمري‏ بحارالانوار، ج 95، ص 87.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يا أبا ذر إياك و التسويف بعملك فإنك بيومك و لست بما بعده‏ مكارم‏الاخلاق، ص 458.

قال الباقر (ع): إياك و التسويف فإنه بحر يغرق فيه الهلكي‏ تحف‏العقول، ص 284.

قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): كم من مسوف بالعمل حتي هجم عليه الاجل‏ غررالحكم، ص 157.

قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ بِإِقَامَتِهِمْ عَلَي الامَانِيِّ وَ التَّسْوِيفِ حَتَّي أَتَاهُمْ أَمْرُ اللَّهِ بَغْتَةً وَ هُمْ غَافِلُونَ‏ كافي، ج 2، ص 136.

4- انتخاب غير اهم: قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم‏ غررالحكم، ص 477.

5- فكر گذشته‏ها سبب تضييع امروز است: قد روي عن النبي (ص): أن الله يبغض الصحيح الفارغ لا في شغل الدنيا و لا في شغل الاخرة شرح‏نهج‏البلاغه ابن ابي‏الحديد، ج 17، ص 146.

6- بيكاري: قَالامِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَي اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ مستدرك‏الوسائل، ج 6، ص 340.

گاهی حتی مطالعه هم به جهت تضییع عمر صورت می گیرد! مثلا اگر مطالعه کند براي اينكه خودش را مشغول كند و فكر نكند يا مطالعه در حال خواب و ... يا مطالعه مطالبي كه كارائي ندارد يا مطالعه با شكم پر يا مطالعه بدون يادداشت‏.
در پایان به علل «تضییع وقت» می پردازیم و چند سبب را به صورت گذرا ذكر می كنیم:
1- غفلت از مرگ
كسی كه از مرگ غافل است و خبر ندارد كه ضمانتی در زنده ماندن او نیست همیشه فردا و فردا می كند و همه كارها را به آینده موكول می نماید. این امر باعث می شود كه قدر و قیمت وقت را نشناسد و در آینده - اگر زنده باشد - حسرت جانكاه تضییع آن را بچشد. البته ممكن است كه مرگ چنین شخصی به زودی فرا رسد و میان او و خواسته ها و آرزوهایش برای همیشه فاصله اندازد. با یك نگاه اجمالی به اطراف خود اشخاص بسیاری را می بینیم كه در عین جوانی، قدرتمندی، سلامت و ... مرگ،‌ آنان را در ربود و به سرای دیگر افكند. پیامبر اكرم (ص) فرموده است:
«چه بسیارند كسانی كه روز خود را به پایان نمی برند و چه بسیارند كسانی كه منتظر فردایی هستند كه هیچگاه بدان نمی رسند» (امالی ج2 / 139)
و علی (ع) فرموده است:
«آنكه مراقب اجل خود باشد فرصتها را غنیمت شمارد.» (غرر ج5 / 295)

2- اشتغال به كارهای غیر مهم
انسان و به ویژه طالب علم باید در انجام كارها «اولویت» را حفظ كند، یعنی هر كاری را با توجه به كثرت اهمیت آن انجام دهد. از طرفی در این دنیا آنقدر كار مهم و اساسی هست كه انسان به كارهای كم فایده نپردازد. مثلا در زمان تحصیل به قدری كتابهای مهم هست كه دانشجو نباید وقت خود را صرف كتابهای كم محتوا كند، علی (ع) فرموده است:
«هركه به كار غیرمهم بپردازد از كار مهم باز می ماند» (همان، ج 5، ص 330)
این سخن بسیار عمیق و پرمعناست و سزاوار اندیشه و تأمل فراوان است.
3- بی نظمی و عدم توجه به استعداد
دانشجو باید برای تمام كارهای علمی و غیر علمی خود و خرد و كلان آن، برنامه بریزد و همه چیزش حساب شده باشد.
گاه كسی از استعداد و توانایی و علاقه و ... برخوردار است اما به خاطر نبود برنامه در زندگی او هیچگاه موفق نمی شود. بی شك برنامه ریزی درست و واقعی مهم ترین عامل جلوگیری ازهدر رفتن وقت است.
«استعداد» نیز امر مهم است. طالب علم باید با توجه به استعداد و توانایی خود اقدام به عملی كند. گاه دانشجویی وقت گران خود را بر روی یك رشته، یك كتاب و ... صرف می كند اما به خاطر ناهمگونی استعداد او از عهده آن بر نمی آید و عمرش را ضایع می گرداند. پس برنامه ریزی «واقع گرایانه» و توجه به استعداد از عوامل بهره گیری درست از وقت به شمار می روند.
4- عدم مراقبت از جسم و جان
اگر دانشجویی در خوردن، خوابیدن، برخورد با دیگران، و هر رفتار شخصی دیگر موازین درست و متعادل را رعایت نكند به ناچار در او نارسایی روحی یا جسمی پدید می آید.
مثلاً اگر پرخوری كند، یا غذای ناسالم بخورد تن او بیمار می شود و باید وقت زیادی را صرف دارو و درمان كند و ای بسا از درس خود باز ماند. یا اگر به جانب روان خود اهمیت ندهد همین گونه در سختی می افتد. كوتاه سخن اینكه دانشجو اید در تمام حركات و سكنات خود به احكام اسلامی كه به تمام زوایای زندگی انسان توجه دارد اهمیت بدهد تا از جسم و جانی سالم بهره مند شود و فرصتهای ارزشمند را تضییع ننماید. مراعات اولویت و ضرورت، هم در انتخابِ موضوعِ مورد مطالعه لازم است (چون موضوعات فراوانی است كه همه خوب و مفید است) هم در انتخابِ كتاب‎های معتبر و غنی درباره هر یك از موضوعات. بدون این نكته،‌ چه بسا عمر و فرصت در مطالعه آثار كم فایده و غیر معتبر سپری خواهد شد و وقتی هشیار می‎شویم كه فرصت‎ها گذشته و بسیاری از كتاب‎های سودمند و لازم، مطالعه نشده است. به تعبیر حضرت علی ـ علیه السلام ـ : هر كس به كار غیر مهم بپردازد، كار مهم‎تر را ضایع و تباه می‎سازد « مَنِ اشتَغَلَ بِغَیرِ المُهِمِّ ضَیَّعَ الأَهَمَّ » (غرر الحكم، ج 5، ص 330).


و اما راه رسیدن، مدیریت زمان بر 3 گام استوار است:

 

گام نخست: تعدیل مزاج

در تعدیل مزاج باید مرکب خویش را از حیث خورد و خوراک؛ به اعتدال بکشانید و به اندازه بخوانید و بدانید:

«اگر در زمان خواب نخوابید در زمان بیداری می خوابید.»

و بدانید یک ساعت خواب قبل از ساعت 12 شب مساوی با 4 ساعت خواب غیره است و در هنگام خواب آداب شرعیه را هم رعایت کنید.

و بدانید در خوراک هیچ گاه تا نیم ساعت بعد از غذا تناول کردن، مطالعه نفرمایید. و دائم سیر بودن، تشنگی علمی شما را کور می کند. غذاهای سرد و گرم، شور و شیرین را با هم نخورید و برای اطلاع بیشتر به کتب طبی رجوع کنید.

و برای تعدیل مزاج فکری باید سلامت بیداری فکر را بدانید که در جدول پایین نگاشته شده است: (یعنی بهترین زمان استفاده از ذهن را براي كارهاي علمي نگه داريد. ساعت‌های کارایی پایین باید به کارهای فیزیکی و بدنی مثل حجره تمیز کردن و جوراب شستن و حمام کردن و ... بپردازید عدم دقت به این جدول شمار را دچار کمبود وقت می‌کند زیاد از ذهن کار می‌کشید نه نفع می‌برید نه توان ادامه‌ دادن برایتان می‌ماند!)

و بدانید اضطرابات را باید از خود دور نمایید و با فراق بال مطالعه بپردازید.

 و گام دوم: دوری از راهزن های زمان

شما باید دزدهای زمان خود را بشناسید یا از بین شان ببرید یا آن ها را تقلیل دهید و دزدهای زمان عبارتنداز:

1.            تلفن

2.            ملاقات کنندگان

3.            جلسات

4.            کار زیاد

5.            عدم اولویت بندی

6.            عدم نظم در میز مطالعه

7.            ارتباطات ناقص با دیگران

8.            عدم قدرت «نه» گفتن

9.            عدم داشتن هدف

10.          عدم انضباط شخصی که در انضباط شخصی باید دانست:

سَوفَ سَوف نبایستی کرد:

«و إمضِ لِکلِّ یوم عمله فإنّ لِکلّ یوم ما فیه»

در هر روزی کار همان روز را انجام بده زیرا برای هر روزی؛ کاری مخصوص بدان است. (نهج البلاغه ـ نامه 53 ـ 1022)

شتاب زدگی

«ایّاک و العجلة بالامور قبل اوانها»

برحذر باش از شتاب زدگی در کارها، بیش از رسیدن وقتشان. (اصول کافی ـ ج5 ـ85)

موفق ترین افراد در بهترین زمان ها بهترین کارها را انجام می دهند (یعنی کارهای فکری) در پَست ترین زمان ها کارهایی فیزیکی را انجام می دهند.

ابتدای هر روز لیستی از کارهایتان را به صورت ترتیب و اولویت بندی بنویسید و همراه خود دفترچه ای داشته باشید و در هر ربع کارهایی را که کرده اید بنویسید و در آخر شب محاسبه کنید که چقدر از کارهایتان مفید و چه مقدار از کارهایتان غیر مفید بوده است و در آخر هفته ارزیابی کلی بر کارهایتان داشته باشید.

اما اوقات آن در شبانه روز؛ شهید ثانی می فرمایند: «اوقات شبانه روزی خود را به ترتیبی که تحصیل می کند تقسیم کند زیرا این عمل موجب ازدیاد دانش می باشد و باقیمانده عمر را غنیمت شمرده و به رایگان از دست ندهد چه آن که گذشته عمر بهایی ندارد. بنابراین بهترین اوقات برای حفظ دروس سحرهاست و برای مذاکره بامدادان. از جهت نوشتن وسط روز و برای مطالعه شبها و باقیمانده روز. آنچه گفته اند و از بوته آزمایش بی غش بیرون آمده همان است که حفظ درس شبانه سودمندتر است یادگیری روزانه و هنگام گرسنگی نافع تر از زمان سیری است». (منية‌المريد/آداب محصل ـ 202)

گام سوم برنامه ریزی است که می آید.

 

 

 

برنامه ریزی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اهمیت و تعریف برنامه ریزی

راز موفقیت بسیاری از افراد موفق، استفاده بهینه و کارآمد از لحظات و فرصت های بسیار محدود زندگی است، چنان که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:

الفرصةّ تمرُّ مَرَّ الحساب فانتهزوا فُرَصَ الخیر

فرصت ها همچون ابر در حرکت اند پس فرصت های نیکو را دریابید. (وسائل ج16 ص84)

برنامه ریزی، پیش بینی ترکیب خاص، میان فعالیت ها برای کوتاه کردن راه و بهره بردن بیشتر از سرمایه ها در رسیدن به هدفی مشخص است. برنامه ریزی پلی است بین وضع موجود و وضع مطلوب. برنامه ریزی، آینده را به زمان حال می آورد لذا برای دست یافتن به هدف باید قبل از تلاش فیزیکی تلاش ذهنی (برنامه ریزی) انجام شود. در اهمیت برنامه ریزی همین نکته کفایت می کند که کسی که برنامه داشته باشد هر چند صد در صد به آن عمل نکند از آن که برنامه ریزی ندارد موفق تر است.

شرایط برنامه ریزی

1.            جامعیت

2.            هماهنگی و توازن و تناسب تقریبی

3.            تنوع

4.            زمان بندی

5.            پوشش کامل نسبت به تمام اوقات

6.            اعتماد به برنامه

7.            التزام عملی

 

 

 

طریقه برنامه ریزی

1.            اهداف را مشخص نمودن و غایات را روی کاغذ نوشتن (انواع اهداف، هدف از طلبگی، هدف از اجتهاد، هدف از هر پایه، هدف از هر درس، هدف از هرکتاب و ...)

2.            راه کار رسیدن به هدف و وسایلی که به اهداف نزدیک می کند لیست برداری شده و یادداشت شود.

3.            تقسیم بندی برنامه ها به صورت کلی توضیح داده می شود.

4.            برای تقویت برنامه ریزی به عنوان مقدمه نکات زیر دقت شود:

الف) تمام توانایی را روی مسأله مورد نظر متمرکز کنیم.

ب) شرایط موجود را دقیقاً ارزیابی کنیم.                                      

ج) هنگام تفکر اجازه ندهیم مسأله ای ذهنمان را مشغول کند. 

د) بهترین راه حل را برای موضوعات و مشکلات با توجه به امکانات و توانایی های خود انتخاب کنیم.        

ﮬ) سود و زیان هر راه حل را بدست آوریم.

و) مسائل اضطراری و پیش بینی نشده را در نیز در برنامه داشته باشیم.

ز) زمان های مختلف سال را در نظر داشته باشیم ومناسب با آن برنامه ریزی کنیم. مانند: ایام محرم ـ ماه رمضان و . . .

ح) مکتوب کردن برنامه ریزی

فواید مکتوب کردن برنامه ریزی:

1.            افزایش تمرکز فکری، انسجام برنامه ریزی و تنظیم موفق آن

2.            حفظ و جلوگیری از فراموشی

3.            قابلیت مراجعه بعدی، ارزیابی و تجدید نظر

4.            قابلیت انتقال به دیگران

5.            افزایش ضمانت اجرا و التزام عملی

6.            پیشگیری شود که کارهای تقسیم شده و برنامه ریزی شده را تا اتمام کامل اداره کنیم و انجام دهیم.

7.            ارزیابی فعالیت های انجام شده با آن چه که برنامه ریزی شده بوده است.

 مزایای برنامه ریزی:

1.            احتمال رسیدن به هدف را بیشتر می کند.

2.            تمرکز بر روی اهداف ایجاد می کند.

3.            باعث هماهنگی بیشتر می شود.

4.            باعث استفاده صحیح از زمان می گردد.

5.            از استرس (فشار عصبی) جلوگیری می کند و باعث آرامش می گردد.

6.            10 % از زمان که شما قبل از شروع به کار برای برنامه ریزی و سازماندهی به کارتان صرف می کنید باعث می شود 90 % از زمان شما برای انجام کار ذخیره شود. باید این اصل را برای ثابت کردن به خودمان هم که شده یکبار امتحان کنیم.(برایان تریسی)

برای افزایش توان خود در کامیابی و موفقیت نسبت به برنامه نکات زیر را در نظر داشته باشیم:

1.            با اهل خبره حتماً مشورت کنیم.

2.            فعالانه برای عمل تصمیم بگیریم، نه منفعلانه.

3.            هیچ موفقیتی بدون تلاش بدست نمی آید.

4.            مسئولیت شکست ها و رفتارهای نامناسب خود را بپذیریم.

5.            چیزی به نام شکست وجود ندارد (اگر به نتیجه نرسیدیم باید بررسی نموده و علت آن را در نوع برنامه ریزی و یا نحوه عملکرد خود پیدا کنیم.)

6.            در صورت عمل نمودن یا ننمودن به برنامه ها برای خود مجازات و تشویق درنظر بگیریم.

7.            یقیناً با یک مرتبه برنامه ریزی، نتیجه مطلوب حاصل نمی گردد لذا از برنامه ریزی چند باره ناامید نگشته و همین طور ادامه داده تا به حد مطلوب دست پیدا کنیم.

 

موانع کاربردی شدن برنامه:

1.            عدم اطلاعات کافی

2.            توجه یک بعدی به برنامه ها

3.            وابستگی بیش از حد برنامه ها به یکدیگر (این امر باعث می شود که اگر یک برنامه یا یک مرحله از برنامه شکست بخورد سایر برنامه ها نیز با شکست مواجه شود.)

4.            مردد بودن در اجرای برنامه ای که رویش فکر شده و قطعی.

5.            عدم انعطاف در برنامه ریزی (در برنامه ریزی یک اصل وجود دارد: ثبات در عین انعطاف) یعنی برنامه میکانیکی نباشد بلکه انسانی باشد.

6.            احساساتی عمل کردن و غیر منطقی بودن.

7.            تضاد در برنامه ها و عدم سنخیت آنها با زمان.

8.            انتخاب دوستان نامناسب و بدون برنامه.

9.            به تعویق انداختن تصمیم

10.          نداشتن انگیزه

11.          احساس بیماری و خستگی

12.          رفتار غیر متعارف و غیر منطقی

13.          عدم اولویت گذاری: اگر کارها درست اولویت بندی نشود در موضوعات جزئی و بی اهمیت وقت بسیار صرف می کنیم و نمی توانیم به قدر کافی برای وظایف عمده و حساس وقت بگذاریم.

14.          عدم تقسیم انرژی: بسیاری از افراد در ساعات آغازین صبح، چنان انرژی مصرف می کنند که ساعات باقیمانده برنامه ریزیشان تحت تأثیر خستگی مفرط و طاقت فرسا تلف می شود.

15.          مشغولیات بی مورد از جمله: استفاده بیش از حد از تلفن و ملاقات های بی دلیل. امیرالمؤمنین (ع): و من اشتعل بما لمایعینه فاته مایعینه (غرر الحکم ج 5، ص312)

16.          تعارفات بیش از حد و فقدان شهامت نه گفتن نابودگر فرصتها به شمار می آید.

17.          نوع نگرش به زمان: زمان را روز و هفته و ماه نبینیم بلکه ثانیه و آن ببینیم.

18.          خود محوری: باید در انجام کارها از تفویض اختیار و یاری همکاران بهره برد.

19.          گاهی لازم است دقت و ظرافت کار را کمتر در نظر بگیریم تا آن فعالیت عملی شود و این عین تدبیر است، تدبیر نباید به وسواس منتهی شود.

20.          تضییع وقت (قال الصادق (ع): لیس فی الدنیا شیء  أعزّ من قبلک و وقتک ... /لئالی الاخبار ج 1، ص 16)

و از جمله علل آن عبارت است از:

الف: تأخیر و تسویف (قال علی(ع): من أخَّرَ الفرصه عن وقتها فلیَکن عَلی ثقه من فوتها، هر که مناسبی را از دست دهد، باید مطمئن باشد که آن وقت دیگر به دست نمی آید/ غرر الحکم ج 3 ، ص 37)

ب) خواب بیش از اندازه (قال الکاظم (ع): إنَّ الله لیبغض العبد النوم/ من لایحضره الفقیه ج 3، ص 103)

«برنامه مطالعه:

اهمیت تنظیم برنامه اشتباه اغلب محصلان ناموفق در این است كه به علت مسامحه در تنظیم «برنامه مشخص مطالعه»، از انجام دادن تكالیف مدرسه غفلت می كنند و ناگهان در می یابند كه درس ها روی هم انباشته شده است. اگر برنامه ای را، كه امكان حداكثر استفاده از وقت را به شما بدهد، از روز اول سال تحصیلی به دقت اجرا كنید، در می یابید كه به اندازه كفایت وقت برای مطالعه و هم برای سایر فعالیت های خود دارید. آنگاه نه تنها وقت كافی برای سایر فعالیت های خود خواهید یافت، بلكه در كار مطالعه و فراگیری نیز امكانات و توفیق بیشتری به دست خواهید آورد. داشتن «برنامه مشخص مطالعه» نیروی تمركز حواس را زیاد می كند. اگر عادت كنید موضوعی را هر روز و در سر ساعت معین مطالعه كنید، در می یابید كه تأمین تمركز حواس برای فراگرفتن آن موضوع كوشش بسیار كمتری لازم دارد. با تنظیم برنامه مشخص مطالعه و اجرای دقیق آن از ابتدای سال تحصیلی، می توانید از خطر «انباشتن مغز»، در آخرین دقایق پیش از امتحان اجتناب كنید. «انباشتن مغز» روش مطمئنی برای فراگیری واقعی نیست، چون درس هایی كه به طرز فشرده فرا گرفته شوند به تعجیل نیز فراموش می گردند. و به علاوه، «انباشتن مغز» احتمالاً سبب ناراحتی های هیجانی و اضطراب انگیز ذهنی نیز می شود؛ و این هیجانات بخش عمده كارآیی و آمادگی ذهنی شما را، درست در همان لحظات حساسی كه نیاز به هشیاری دارید، فلج می كند. پیش از اقدام به تنظیم برنامه مشخص مطالعه، اصول اساسی «تنظیم برنامه» را، كه در زیر ذكر می شود، به دقت بخوانید.
اصول اساسی تنظیم برنامه :


 1. برنامه باید قابل انعطاف باشد. برنامه باید چنان تنظیم گردد كه در برخورد با حوادث و اتفاقات پیش بینی نشده نیز انعطاف پذیر و قابل اجرا باشد. اگر مثلاً مجبور شدید ساعتی را كه برای مطالعه درس بخصوصی گذاشته اید، به امر پیش بینی نشده ای صرف كنید، باید به جبران آن فرصت از دست رفته، امكان داشته باشید كه آن درس را در ساعت دیگری مطالعه كنید. پس باید ساعت های «آزاد» در برنامه پیش بینی كرد و منظور نمود تا بتوان آن را به جای فرصت های از دست رفته به كار برد. البته مفهوم «ساعت آزاد» در برنامه این نیست كه در آن ساعت هیچ كاری ندارید و بلاتكلیف هستید، بلكه به احتمال زیاد باید قسمتی از وقت تفریح را فدای آن حادثه پیش بینی نشده كرد. زیرا كه در هر حال جبران كردن فرصت از دست رفته بهتر از چشم پوشیدن از آن است.
 2. برای مطالعه هر درس وقت كافی منظور كنید. وقتی كه برای مطالعه یك درس در نظر می گیرید لااقل باید دو برابر زمانی باشد كه در كلاس صرف آن درس می شود. قاعده كلی آن است كه هر ساعت درس مدرسه نیاز به دو ساعت مطالعه دارد. شاید بعضی از محصلان برای مطالعه درس بخصوصی نیازمند وقت بیشتری باشند، و یا نزدیك امتحانات لازم باشد برای تمام درس ها «نسبت دو برابر» را به طور كلی افزایش داد. و یا شاید بعضی از درس های مدرسه، مثل ورزش، در برنامه مطالعه نیازی به وقت «دو برابر»‌ نداشته باشد، و در عوض درس بخصوصی بیش از دو برابر ساعت درس نیازمند تمرین و مطالعه باشد.
 3. برنامه را متناسب با روحیه شخص خودتان تنظیم كنید. در تنظیم برنامه متوجه باشید وقتی را برای مطالعه هر درس در نظر بگیرید كه در آن وقت حداكثر آمادگی را برای آن امر داشته باشید. مثلاً اگر مطالعه منطق برای شما مشكل است، و در ضمن مناسب ترین وقتی كه شخص شما می توانید تمامی حواس و نیروی خود را در كار مطالعه صرف كنید، صبح های زود است، موقع تنظیم برنامه مواظب باشید مطالعه منطق را برای صبح بگذارید.
4. مرور هفتگی درس ها: در برنامه مطالعه خود «لااقل» هفته ای یك ساعت برای مرور كردن هر درس در نظر بگیرید. نزدیك امتحانات احتمالاً باید به ساعت های «مرور» درس ها در برنامه افزود.
 وقت مطالعه هر درس را حتی الامكان نزدیك به ساعت آن درس تعیین كنید. 5. تا آنجا كه ممكن است مطالعه هر درس را بلافاصله پس از ساعت آن درس انجام دهید. اگر میسر نیست كه برنامه مطالعه را به این ترتیب تنظیم كنید، كوشش كنید ساعت مطالعه آن درس را پیش از كلاس آن بگذارید. عادت كردن به مطالعه هر درس بلافاصله پس از كلاس آن درس اهمیتی بسزا دارد. مخصوصاً در مورد درس هایی كه به صورت سخنرانی استاد، یا مباحثه میان محصلان مطرح می شود. در واقع باید اقدام جدی به قصد فراگرفتن هر درس را وقتی انجام داد كه موضوع آن درس هنوز در ذهن زنده و «تازه» است.
 6. در بین مطالعه دو موضوع شبیه، یا مربوط به هم، درس دیگری مطالعه كنید و یا فاصله زمانی مختصری - وقفه استراحت - قایل شوید. اوقات برنامه خود را به قسمی تنظیم كنید كه مطالعه یك درس پس از درسی بیفتد كه به حداكثر امكان موضوع شان متفاوت است. مثلاً اگر تصمیم دارید در یك شب فلسفه، تاریخ اسلام و تاریخ تشیع را مطالعه كنید، بهتر است برنامه را به قسمی تنظیم كنید كه ساعت مطالعه فلسفه در میان دو درس تاریخ بیفتد. مطالعه پیوسته دو موضوعی كه مضمون شان به هم نزدیك است، و یا در زمینه یك فن هستند، متضمن این خطر است كه خیلی زودتر از دو موضوعی كه مضامین شان نامتشابه است فراموش شود. پس اگر ناگزیر از مطالعه درس های متشابه، در یك نشست می باشید، بهتر است میان هر دو درس مختصر استراحت و وقفه منظور كنید.
 7. هر جلسه مطالعه را به چند قسمت تقسیم كنید. برنامه مطالعه خود را به قسمی تنظیم كنید كه در یك نشست بیش از یك ساعت و نیم، یا حداكثر دو ساعت، صرف مطالعه یك درس نشود. پس از آن كه درسی را در زمان متناسب (نه كم و نه زیاد) با منتهای تمركز حواس مطالعه كردید، مدت كوتاهی هم استراحت كنید. یا این كه موضوع مطالعه را عوض كنید. چنانچه وقفه استراحت میسر نباشد موضوع مطالعه را به كلی تغییر دهید. هرچند كه برای تأمین «بازده» بیشتر در كار مطالعه و فراگیری، چند لحظه وقفه استراحت، یا تفریح، مطلوب تر از تغییر موضوع مطالعه است. زیرا كه فعالیت مداوم ذهن، بدون فواصل كافی استراحت، سبب ضعف و نقصان استعداد فراگیری است.
پس از آن كه اصول بالا را به دقت مطالعه كردید، شاید لازم باشد كه، پیش از نوشتن برنامه، كلیه فعالیت های اجباری را كه باید در سر ساعت های معین انجام داد یادداشت كنید. پیش نویس برنامه را بهتر است با مداد بنویسید. زیرا در این صورت تغییر دادن و دست بردن در آن آسان خواهد بود.
همچنین فعالیت های اجباری را بهتر است با «مداد قرمز» در برنامه ثبت كنید. سپس به طور دقیق مشخص كنید كه می خواهید برای هر درس چقدر وقت صرف مطالعه كنید و همچنین می خواهید چقدر وقت برای مرور هفتگی هر درس منظور كنید، وقت فعالیت های تفریحی خود را نیز در برنامه ثبت كنید. پس از آن كه پیش نویس آماده شد، یكبار دیگر اصول اساسی بالا را به دقت بخوانید تا اطمینان حاصل كنید كه برنامه شما با آن تطبیق می كند. مخصوصاً اهمیت این مطلب را فراموش نكیند كه «در قبال هر مقدار وقت كلاس باید دو برابر آن مقدار وقت صرف مطالعه، مباحثه و تكالیف دیگر هر درس كرد». سپس برنامه تنظیمی خود را به معلم یا استاد راهنمای خود نشان دهید، و چنانچه تغییر دیگری توصیه نشد، آن را در دو نسخه پاك نویس كنید. یكی برای ثبت در دفتر یادداشت روزانه و یكی برای روی میز مطالعه. » (کتاب روش تحصیل - مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول

پیش مطالعه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیش مطالعه:

پیش مطالعه و آمادگی شایسته است كه طالب علم هنگامی كه در درس استاد حاضر می شود با درس كاملاً غریب و اجنبی نباشد بلكه پیش از درس با كلیاتی از آن آشنا شده باشد. اگر دانشجو درس را برای بار نخست بشنود قدری از وقت او صرف مسایلی می گردد كه اگر آنها را پیش از درس نظری اجمالی می افكند این وقت او صرف درك صحیح درس می شد.
به نظر استاد هادوی، اهم فواید پیش از مطالعه عبارتند از:
1.كسی كه پیش مطالعه بكند بخشی از مطالب را در می یابد. این بخش در افراد مختلف، نسبت به سطح درس فرق می كند و به مرور، تأثیر پیش مطالعه افزایش می یابد؛ مثلاً اگر كسی در آغاز راه است، ممكن است در بار اول كه می خواهد این كار را انجام دهد، 20% از مطالبی را كه در جلسه درس گفته خواهد شد، دریابد و 80% مطالب را متوجه نشود. او با پیش مطالعه در می یابد كه چه قسمت هایی از متن درس را به تنهایی می فهمد و چه قسمت هایی را بدون استاد در نمی یابد، به همین جهت به هنگامی كه استاد، آن بخش ها را تدریس می كند بیشتر دقت خواهد كرد تا دریابد كه مقصود چه بوده است.
2. پیش مطالعه استخوان بندی كل مطلب را در اختیار شخص می گذارد به طوری كه اگر احیاناً بر سر درس تمركز فكری اش از هم گسیخت یا احیاناً دقایقی از حضور در درس تأخیر كرد، محور بحث از دستش خارج نشود و آن چنان نباشد كه تا آخر بحث هیچ یك از مطالب را متوجه نشود.
3.پیش مطالعه به شخص این قدرت را می دهد كه توانایی علمی خود را ارزیابی كند و دریابد كه چه مقدار از مطالب را می تواند به تنهایی و با مراجعه مستقیم به مصادر و مدارك به دست آورد و به خوبی بفهمد.
4. پیش مطالعه این قدرت را به او می دهد كه استاد را ارزیابی كند، البته این توانایی در آغاز، چندان برجسته نیست، ولی به تدریج آشكار می شود. مثلاً اگر دانشجویی در یك بحث، 20% مطالب را در می یابد، باید ببیند چند درصد دیگر را از طریق استاد می آموزد. در اوایل امر، كمیت مطالبی كه از استاد یاد می گیرد، زیاد است و مقدار مطالبی كه خود به دست می آورد، كم است. رشد علمی، زمانی تحقق می یابد كه این نسبت تغییر كند؛ یعنی میزان مطالبی كه خود شخص متوجه می شود، افزایش یابد.
اگر او، این راه را ادامه بدهد، ممكن است به جایی برسد كه درس استاد، دیگر برای او فایده ای نداشته باشد؛ یعنی‌، استاد چیزی فزون تر از آنچه او فهمیده، به اونمی دهد، یا درس او، مطالب و نكات مهم تر و اساسی تری در بر ندارد؛ حتی در بعضی از موارد ممكن است شاگرد از استاد جلوتر برود؛ یعنی شاگردی كه پیش مطالعه می كند، از استاد هم بیشتر مطلب استخراج می كند و به نكات و ظرایفی دست می یابد كه استاد از آن بی بهره است. (میقات سبز – پیش مطالعه)

يعني هر طلبه قبل از اين كه به كلاس درس برود درس را خودش بخواند، اگرچه نفهمد يا كم بفهمد. ما در پيش مطالعه نمي‌خواهيم تمام نكات را بفهمد بلكه مي‌خواهيم ذهن او با مطالب گرم شود يا به تعبيري چرخ دنده‌هاي ذهنش با چرخ‌دنده‌هاي مطلب درگير شود اين باعث مي‌شود سركلاس حواسش جمع باشد كه آن مطلب چه بود كه من نتوانستم بفهمم؟

پيش مطالعه در دروس بالاتر اهميتش فوق‌العاده مي‌شود تا جايي كه در درس خارج يك علت مهم پيشرفت همين است.

پیش مطالعه آمادگی شایسته است كه طلبه هنگامی كه دردرس استاد حاضرمی شود با درس كاملاً غریب و اجنبی نباشدبلكه پیش از درس با كلیاتی از آن آشنا شده باشد.اگر دانشجو درس را برای بار نخست بشنود قدری از وقت او صرف مسایلی می گردد كه اگرآنها راپیش ازدرس نظری اجمالی می افكند این وقت اوصرف درك صحیح درس می شد.

 

 

فواید پیش مطالعه

ü                      اهمیت مطالعه پیش از حضور در کلاس (چه درسهای مورد علاقه خود و چه درسهایی که تمایلی به آنها ندارید) این است که هرچه اطلاعات اولیه و دانسته های شما درباره یک موضوع درسی بیشتر باشد، خود به خود کشش بیشتری در شما برای فراگیری آن بوجود خواهد آمد. شاید تا به حال به این موضوع فکر کرده باشید که چرا استادان شما اینقدر به شما تاکید می کنند که پیش از ورود به کلاس ، مطالعه سطحی و اجمالی و سریعی بر آنچه که قرار است تدریس شود داشته باشید. علت این تاکید بیشتر به خاطر همین تاثیر اطلاعات اولیه است. با دانستن اطلاعات اولیه شوق یادگیری و تمرکز حواس شما در کلاس بیشتر شده و مطالب بیان شده را بهتر درک می کنید.

ü                      فهمیدن قسمتهایی ازمتن که نیاز به استاد ندارد

ü                      دقت درمطالبی که نیاز به بیان استاد دارد

ü                      درگیر شدن چرخ دنده ذهن با مطالب هرچند معظم ابحاث گنگ باشد. یعنی ما در پیش مطالعه اتداء دنبال این نیستیم که فرد کل مطلب را بفهمد اگرچه غایت ممکن است این باشد . حتی اگر چیزی متوجه نشود آنچه از پیش مطالعه یعنی درگیری ذهنی با مطلب می خواهیم حاصل شده است . این نفهمیدن کمک شایانی به فهم در جلسه درس می کند. و در ضمن این نفهمیدن با نفهمیدن بدون پیش مطالعه یکی نیست.

ü                      پیش مطالعه استخوان بندی كل مطلب را در اختیار شخص می گذارد به طوری كه اگر احیاناً بر سر درس تمركز فكری اش از هم گسیخت یا احیاناً دقایقی از حضور در درس تأخیر كرد، محور بحث از دستش خارج نشود و آن چنان نباشد كه تا آخر بحث هیچ یك از مطالب را متوجه نشود

ü                      پیش مطالعه به شخص این قدرت را می دهد كه توانایی علمی خود را ارزیابی كند و دریابد كه چه مقدار از مطالب را می تواند به تنهایی و با مراجعه مستقیم به مصادر و مدارك به دست آورد و به خوبی بفهمد

ü                      پیش مطالعه این قدرت را به او می دهد كه استاد را ارزیابی كند، البته این توانایی در آغاز، چندان برجسته نیست،در اوایل امر، كمیت مطالبی كه از استاد یاد می گیرد، زیاد است و مقدار مطالبی كه خود به دست می آورد، كم است. رشد علمی، زمانی تحقق می یابد كه این نسبت تغییر كند؛

 

اگر پیش مطالعه نکنیم:

ü                      موضوع پیش مطالعه و اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست . تعدادی از طلبه که رقم آنها متاسفانه رو به افزایش است بدون پیش مطالعه سر درس کلاس حاضر می شوند و همین امر باعث می شود که هم سطح یادگیری آنها پائین باشد و هم دانش آموزان در کلاس خسته شوند .

چرا خستگی می آورد؟

ü                      کسانی که پیش مطالعه نمی کنند در نتیجه در زمانی که استاد درس می دهد همه چیزهایی که می گوید برای متعلم تازگی دارد . و این فرد باید مطالب زیادی را در مدت زمان کمی یاد بگیرد . این باعث می شود که به سرعت خسته شده و دچار تخیل بشود و از آن زمان به بعد سطح یادگیری باز هم پائین تر بیاید .

ü                      در حالیکه اگر متعلم با پیش مطالعه درکلاس حاضر شود هم در درس مشارکت فعال می کند و هم ارتباط خوبی با استاد و صحبت های او برقرار می کند و این امر باعث افزایش یادگیری او می شود و جلوی خستگی و تخیلی شدن وی را هم می گیرد .

 

چرا طلاب پیش مطالعه نمی کنند ؟

همه ما اهمیت پیش مطالعه را می دانیم حتی اگر از طلاب بخواهیم اهمیت آن را با آب و تاب توضیح می دهند پس خود به این موضوع اهمیت نمی دهند ؟

عوامل مختلفی ممکن است در بین باشد :

عامل اصلی به نظر می رسد عدم انگیزه باشد که خود منشعب از عده ای از اسباب و علل است :

§ ممکن است بخاطر ندانستن مضرات عدم پیش مطالعه ویا ندانستن مراحل پیش مطالعه باشد که ما در این فصل همه این موارد را بیان کرده ایم .

§ یکی از عوامل شاید اهمیت ندادن عملی اساتید به این موضوع است . استاد ا فقط به گفتن این مطلب به متعلم خود اکتفا می کند ؛ و آن را به طور جدی از او نمی خواهند .

§ عامل بعدی اینکه حوزه (نه همه بلکه اکثراً) هیچ راه کار عملی برای پیش مطالعه به طلاب ارائه نمی دهند و طبیعتا تا وقتی کلان حوزه کاری را از طلبه  نخواهد ؛ وی آن را جدی نمی گیرد.

§ و مهمتر اینکه بسیاری از طلاب اصولا با روش صحیح پیش مطالعه آشنا نیستند و نمی دانند چگونه باید پیش مطالعه را انجام دهند .




مراحل پیش مطالعه:

1)مشخص کردن لغات جدیدو رجوع به لغت نامه و یادداشت معنا ی لغت در کتاب

2)یادداشت سوالات مربوط به عدم فهم مطلب و فکر برای حل آن ها (این قسمت قوه ی تفکر را پرورش میدهد)

3)یادداشت اشکالات وارده بر متن درس و تلاش برای حل آن ها (این قسمت نقادی منصفانه(منصفانه ،چون فرد تلاش برای حل مشکل میکند) را پرورش میدهد)

4)رجوع به کتب مربوطه برای تعمیق مطلب (در صورت داشتن زمان کافی)

نکته بسیار مهم:نسبت به همه کتب غیر از قرآن و روایات قطعی باید دید نقادانه داشت تا از تبعیت کورکورانه دور و مسیر عقلانیت را در پی بگیریم چون غیر از دو مورد مذکور همگی کلام غیر معصوم و قابل خدشه است(البته خدشه کردن باید همراه علمیت باشد نه از روی نفس و اطلاعات اندک)

 

 

رجوع به ترجمه و شرح از مهلک ترین سموم :

1)باعث عدم توجه و دقت به درس در کلاس میشود .

2)سوال نکردن از استاد به بهانه ی رجوع به شرح و.....و در نتیجه بی حالی در کلاس ، بی رغبتی نسبت به حضور در کلاس را در پی خواهد داشت .

3)تنبل بار آوردن ذهن و از بین رفتن قوه ی تفکر را در پی خواهد داشت

4) مطالب مادامی که در کتب است و ما هم آنها را خوانده ایم خوب هم خوانده ایم یعنی هرگاه به ما بگویند فلان مطلب را بیان کن به سرعت مراجعه کرده و مطلب را بیان می کنیم. این عقل منفصل می شود یعنی مطلب از ما جداست. این اثر رجوع به ترجمه و شرح است یعنی بعضی ها گمان می کنند ما دنبال تل انبار کردن مطالب زیاد در ذهن خود هستیم اگر هم حافظه خوبی داشته باشیم و در ذهنمان جاگیر شود به درد نمی خورد زیرا اکثر العلم مجتهد نیست بلکه ادق العلم مجتهد است یعنی کشتی گرفتن با مطلب اهمیت ویژه دارد  به قولی مطلب باید در جان بنشیند. عقل متصل یعنی حق مطلب برایمان حاضر باشد بدون مراجعه به کتب .

در ضمن شرح اگر فارسی است (اگر از مطالب غیر مربوط بسیار این شروح صرف نظر کنیم) استاد هم که فارسی صحبت می کند! پس مشکل فهم کلام استاد وجود دارد. یا استاد، استاد نیست . اگر کسی حقیقتا استاد باشد مطالب مهم شروح و بیشتر از آن را بیان می کند همراه نقادی آن مطالب .

اگر هم شرح عربی است ، متن کتاب هم عربی است پس چرا فهم شارح متن مقدس باشد ؟ خود طلبه اگر فکر کند باید به مطلب شرح و بیشتر از آن برسد. استاد همین مطالب را توضیح می دهد.

کسی ممکن است بگوید شرح را بجای استاد قرارمی دهیم :

فرقشان این است که پیش مطالعه و دقت در کلاس همراه حضور فعال و اشکال و جواب ورزش ذهنی است ذهن را رشد می دهد و تلاش ذهن و آستانه صبر او برای فهم را بالا می برد ، در حالی که رجوع به شرح ذهن را تنبل می کند هرجا در هر علمی گیر کرد می خواهد دنبال شرح برود. این تقاضا در نفسش به وجود می آید اگر کتابی (که همه کتب مرجع تقریبا اینگونه اند.) شرح نداشت ذهن رغبتی برای فهم ندارد.

این حالت اگر به وجود بیاید باید فکر اجتهاد که هیچ حتی فکر قوی شدن و فاضل شدن در حوزه را فراموش کرد.

  

پیش مطالعه برای کسانی که ذهن خوبی ندارند:
قول اول  : این افراد  پیش مطالعه  برایشان اصلا مفید نیست چه بسا چون سودی ندارد ، افسردگی  و زدگی  هم به دنبال دارد. این افراد بیشتر باید مطالعه بعد از تدریس استاد را جدی بگیرند.

قول دوم  : باید با ترفندی پیش مطالعه این افراد طوری اصلاح شود که کارایی آن به نسبت با ذهن آنها بالا باشد . چون به هیچ عنوان نمی توان از فواید فوق العاده پیش مطالعه گذشت.

راهکار پیش مطالعه برای کسانی که ذهن خوبی ندارند.
باید دانست این راهکار با تجربه ثابت شده  و روی بیش از ده طلبه ای که ذهن نسبتا کندی داشتند امتحان خود را پس داده

یک مرحله به مراحل پیش گفته در پیش مطالعه باید افزود ، وآن مرور بسیار کوتاه مبحث قبل و وصل آن به پیش مطالعه درس.

باید روی متن خوانی طلبه کار کرد یکی از عوامل عدم فهم در پیش مطالعه متن خوانی ضعیف است.

اگر طلبه از لحاظ ذهنی مشکل عمیقی دارد ،پیش مطالعه را از روی تلخیص یا ترجمه یکبار بخواند سپس وارد متن عربی شود.

نکته :

پیش مباحثه : یعنی قبل از شروع درس با هم مباحثه خود مطلب درس آینده را بررسی می کنند و بر اشکال به یکدیگر و تبادل نظر می پردازند . این تقریبا یک نوع پیش مطالعه قوی است که در روش های تحصیل درس خارج مطرح می شود . اگر توفیقی بود ما نیز بعدها مطرح می کنیم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

حضور در مجلس درس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دو معنی حضور در مجلس درس:

از مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي نقل شده است:

«اگر زغال دان زغال را در آتش بگذاري و در حال گرم شدن آن را بيرون بياوري و پس از سرد شدن دوباره اين كار را بكني و اگر تا قيامت هم اين كار را بكني آن زغال آتش نمي‌گيرد اما اگر يك بار انگشتي زغال را اينقدر در آتش بگذاري كه خوب گرم شود و آتش بگيرد وقتي آتش گرفت ديگر سرد نمي‌شود اينقدر مي‌سوزد تا خاكستر شود».

ذهن انسان هم اینطور است ؛ اگر مدام تعطیلی پیش بیاید و آدمی پی در پی سراغ مطلب برود و رها کند و چند روز تعطیل و دومرتبه سراغ درس را بگیرد این فرد ذهنش با مطلب انس نمی گیرد و گرم نمی شود.

اصلا از اساتید خود بارها شنیده ام که حضرت امام ره فرمودند:«هرکس ده سال ممحض در دروس شرکت کند، سه ماه در درس خارج گردو بازی هم کند مجتهد می شود!»

یا یکی از اساتید خارج  ما یک بار فرمودند: « حتی اگر از رسائل و مکاسب جدی و قوی تا آخر کفایه بخواند با دوسال درس خارج قوی مسلم مجتهد می شود.»

معني اول حضور به دوام سر کلاس : طلبه بدون غيبت تمام روزهاي درسي سر كلاس حاضر شود بطوري كه از آيت الله گلپايگاني نقل شده يك جلسه هم غيبت نكرده حتي يك جلسه حالشان به حدي وخيم بود كه نمي‌توانستند از جايشان بلند شوند به طلبه‌ها گفتند كه چهارگوشه رختخوابشان را بلند كرده و پشت منبر استاد بگذارند تا بي‌ادبي به استاد نشود و تا حضور سر كلاس داشته باشند .

معني دوم حضور به دوام سر کلاس : حضور به دوام يعني داخل كلاس كه طلبه نشسته حاضر باشد حواسش به استاد باشد چشم به دهان استاد دوخته و گوشش به صداي او  نیز دلش و ذهنش را آماده كند . براي فهم مطالب ديني تشنه باشد اگر هم حواسش به دليلي پرت شد دوباره حواسش را جمع كند و سعي كند تا آخر سر كلاس حضور داشته باشد.

چهار نکته حیاتی برای جلسه درس :

نکته اول : حضور سرکلاس : اصل حضور فیزیکی موضوعیت دارد . با حضور به موقع در کلاس درس و دقت نظر در مباحثی که توسط استاد ارائه می گردد، افکار بسیار بکری به ذهن خطور می کند که شاید هیچ گاه در پیش مطالعه، متوجه آن نکات نشوید.

سعی کنید با شادابی و طراوت در کلاس حاضر شوید و با دقت در مطالب درس، دانسته هایتان را عمق بیشتری ببخشید. پیش مطالعه، در این امر بسیار مؤثر است؛ چرا که فردی که پیش مطالعه می کند، از سیر مباحث آگاه است و دورنمایی از آن را در ذهن دارد. می داند استاد از کجا شروع و به کجا ختم می نماید. و آن چه را که در پیش مطالعه متوجه نشده، با توجه بیشتری می جوید.

نکته دوم : حضور قبل استاد: باعث می شود استاد در چشم انسان بزرگ جلوه کند. شما معمولا یک عالم بزرگ حرفی بزند بسیار با اهمیت دانسته یادداشت می کنید. اما اگر همان حرف را یک طلبه پایه پایین یا بچه دبیرستانی بزند شاید او را دست بیندازید!! و یک شکم سیر بخندید!!

فکر می کنید چرا این طور است ؟ چرا وقتی یک استاد ادبیات عرب قاعده ای بگوید ، برایتان خیلی مهم است ولی اگر یک طلبه پایه پایین چنین حرفی بزند شاید حتی گوش ندهید؟

زیرا آن طلبه پایه پایین پیش شما بزرگ نیست حرف خوبش هم خریدار ندارد. اگر استادی پیش شما قدر و قیمت نداشته باشد بهترین تدریس هم بکند شما گوش نمی دهید و قلبا دوست دارید کلاسش تمام شود. اگر هم گوش دهید مطالبش را مهم نمی دانید. این از ضعف احترام به استاد است . اگر کسی استاد را در قلبش بزرگ بداند خودش می تواند از او استفاده کند.

نکته سوم : خوب گوش کردن به مطالب : این کار برای خوب فهمیدن و رفع اشکالاتی که در پیش مطالعه شده بود ، لازم است .

نکته چهارم : حضور مستمر و مداوم: بدون استمرار همانطور که خواجه گفت ذهن گرم نمی شود و ثمری هم ندارد. باری به هر جهت نمی توان پیشرفت کرد.

 

اشکالات نوار درسی به جای کلاس

ممکن است اینجا اشكال شود چرا سر كلاس برويم؟ سي دي و نوار درسي را به دوام گوش مي‌دهيم:

· جو درسي ندارد: يكي از نكاتي كه به فهم مطلب كمك مي‌كند جو درسي كلاس است فضاي احترام و آمادگي انسان و ... است ولي در سي‌دي و نوار انسان چنين فضايي براي آموزش را احساس نمي‌كند هر موقع خواست قطع مي‌كند هر موقع خواست مي‌خوابد! حتی پایش را دراز می‌کند و ...

· عدم فشار: در كلاس رفتن يك فشاري از طرف مدرسه وجود دارد كه انسان غير ابتداي سال خيلي از موقع‌ها بخاطر وجود آن فشارها سر كلاس حاضر مي‌شود بقول علماء «عصمت اجباري» برايش حاصل مي‌شود ولي در سي‌دي و نوار هيچگونه فشاري دقت كنيد هيچ گونه فشاري وجود ندارد بنابراين اين را به تجربه عرض مي‌كنم خيلي از موقع‌ها چنين نوار گوش دادن‌هایی هنوز به نصف نرسيده رها مي‌شود.

 

· عدم باروري ذهن: در كلاس انسان مي‌داند اگر سوالي برايش پيش بيايد استاد جواب مي‌دهد حال اشكالات مختلف است اشكال در مطلب، در فهم صحيح، اشكال در متن، اشكال در تطبيق، اشكال به خود مصنف، و گفتن مطلب بالاتر و ... اما در سي دي و نوار چنين امكاني نيست ممكن است بگوئيد بعد از گوش دادن سي دي مي‌رود پيش يك استادي سوالهايش را مي‌پرسد من به شما مي‌گويم: چند بار اين كار را در واقعيت انجام مي‌دهد؟ هر روز؟ كدام استاد؟ در چه وقتي استاد را هماهنگ كند؟

· تضعيف روحيات او: در كلاس درس طلبه احساس طلبگي دارد استاد، درس، كلاس، احترام، فضاي حوزه و ... اما در سي دي بنابر تجربه عرض مي‌كنم خيلي‌ها ديگر احساس طلبه بودن را از دست مي‌دهند و اين ضربه سنگيني به روحيه او مي‌زند و عواقب بدي دارد از جمله ديگر ملزم به عرفيات طلبگي نمي‌شود.

· زنده زنده مي‌كند: نوار و سي دي بي‌جان‌اند و مرده ها نمي‌توانند زنده كنند اگر مي‌توانستند خودشان را زنده مي‌كردند اما اگر قرار به زنده شدن است زنده مي‌تواند زنده كند روي همين است كه علماء تاكيد مي‌كنند شبهاي احیاء ، مواليد و شهادات به مسجدها و حسينيه‌ها برويد و به تلويزيون و سي دي اكتفا نكنيد كه اين هر چند قوي‌تر باشد و آن هر چند ضعيف‌تر ولي زنده مي‌تواند شما را زنده کند. یعنی حرارتی که در جلسه است با صوت و تصویر رسانه منتقل نمی شود. در حضور است که انسان حرارت را با عمق جانش درک می کند.

· عدم دیدن: اكثر سی دی‌ها به صورت صوت موجود است دانشمندان جهان می گویند : درصد فراگیری از طریق چشم بسیار بالاتر از گوش است یعنی وقتی محصل سرکلاس به استاد نگاه می‌کند فراگیری او بسیار بالاتر است از کسی است که فقط موقع گوش دادن به سی‌دی از گوش خود کمک می‌گیرد.

 

چه وقت به سی دی و نوار رجوع کنیم؟

این بدان معنا نیست که ما به طور کامل نوار و سی‌دی و شرح و ... را تخطئه کنیم، در نبود استاد یا جایی که انسان مجبور می‌شود از باب «قحط الرجال» باید رجوع کند مثلاً اگر چند هفته‌ای یک طلبه به علت بیماری نتوانست سر درس حاضر شود  به سی‌دی یا شرح رجوع می‌کند منظور ما این است که به جای استاد در جایی که استاد یافت می‌شود سی‌دی قرار نگیرد.

 این حتی در روایات هم مورد مذمت واقع شده آنجا که از رجوع به عالمی که فقط علمش را از کتابها دریافت نموده بدون اینکه پیش استاد تعلیم دیده باشد نهی‌ شده.

 

 

چند مورد از آداب کلاس :

v                      باوضو باشد.

v                      قبل استاد سرکلاس حاضر باشد.

v                      لباس مرتب وتمیز بپوشد(حتما باجوراب باشد,آستین هابالا نباشدو...)

v                      توجه کامل به استاد داشته باشد.

v                      خمیازه نکشد.

v                      تا استاد اجازه نداده صحبت نکند .

v                      باکسی صحبت نکند.

v                      تمرکز حواس داشته باشد : تمرکز حواس در هنگام مطالعه را در بخش حفظ و مرور توضیح دادیم ولی در اینجا می خواهیم تمرکز در سر کلاس درس را توضیح دهیم :

1)                       پیش مطالعه قوی ومنظم : یکی از عوامل حواس پرتی و عدم تمرکز حضور در مجلس درس بدون پیش مطالعه است ، خود پیش مطالعه منظم اثر فوق العاده در جمع شدن حواس دارد.

2)                       یادداشت برداری: خیلی ازمشکلات عدم تمرکز حواس را احترام به کلاس واستاد حل می کند ؛ اگر طلبه قلم به دست گیرد مدام حاشیه بزند زیر مطالب مهم خط بکشد پرسش گرانه توجه کند تشنه یادگیری معارف باشد هیچ گاه دچار حواس پرتی نمی شود.

3)                       طرح سوال و دیدنقادانه : اگر پیش مطالعه قوی صورت بگیرد و در جلسه درس هم همه حواس به بیان استاد باشد حتما سوالهای قوی و نقد های چالش برانگیز خواهد نمود. نکته دیگری که به رشد طالب علم بسیار کمک می کند، سؤال به موقع می باشد. اگر چه سؤال هایتان ابتدایی باشد، اما جرأت داشته باشید و بدانید که: ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است.

فکر نکنید ممکن است مورد استهزای دیگران واقع شوید، بر فرض که چنین باشد، هدف شما دانستن است و این امری مقدس است.

بعد از مدتی آن چنان رشد علمی پیدا می کنید که سؤال های شما استاد را به تعمق بیشتری وادار می کند و چه بسا گاهی سؤالات به گونه ای باشد که مطلب استاد را دگرگون کند. البته توجه داشته باشید، مقصود این نیست که این امر از حد اعتدال خارج شود و آن چنان به دانسته های خویش مطمئن شوید که استدلال دیگران را نپذیرید. همیشه به خاطر داشته باشید که ممکن است اشتباه کنید.

4)                       نکات جنبی : برخی نکات است خود طلبه می داند اگر رعایت نکند حواسش به درس جمع نخواهد شد . مثلا اگر عینک نزند نه کتاب را می بیند نه مطالب استاد بر روی تخته را . این باعث می شود نتواند با مطلب ارتباط برقرار کند. یا اگر صندلی آخر بنیشند یا کنار فلانی بنیشیند حواسش پرت می شود. اینها و نکات دیگر مثل نیاوردن خودکار یا آوردن گوشی همراه و... را خود طلبه ها باید روی روحیاتشان دقت کرده و برطرف نمایند.

5)                       برنامه های قبلی : برنامه قبل از کلاس خیلی مهم است مثلا اگر کلاس بعد از ظهر است و ما چرت کوتاهی نداشته باشیم این به سر کلاس منتقل خواهد شد . پس باید قبل کلاس کمی استراحت کرد . یا برعکس برخی اگر خواب کوتاه قبل کلاس داشته باشند استصحابشان قوی است حالت خواب به سر کلاس منتقل می شود ، پس نباید بخوابند . یا شکم پر باعث عدم دقت می شود پس قبل کلاس پر خوری نکند ، یا برخی قبل کلاس کارهای هیجانی کنند کل کلاس ذهنشان درگیر می شود مثل مذاکره برای خریدن یک رایانه خوب یا خبر خواستگاری خویشان وخبرهای غم انگیز و...  اینها نباید پیش از کلاس درس پیگیری شود زیرا مخل به آرامش روانی برای توجه کامل به استاد است.(مخصوصا پیامهای کوتاه شبکه های اجتماعی)

6)                       عدم غیبت : چند جلسه غیبت یا غیبتهای مکرر باعث بیگانگی با درس می شود. سر رشته موضوع را از دست آدم خارج می کند . تا حد ممکن غیبت باید تقلیل پیدا کند.اگر عذر شرعی وجود داشت بینی و بین الله راهی جز غیبت نبود و انسان جواب خدا و اهل بیت را می توانست بدهد غیبت اشکال ندارد.

 زمان اشکال کردن در جلسه درس :
برای رفع اشکالاتی که بر متن درس وارد است ،بهتر است تا آخر کلاس صبر کرد  اگر استاد توضیح داد فبها المراد و الا ابتدا در مباحثه مطرح گردد تا مباحثه صرفا دوره ی مطالب استاد نباشد و اگر حل نشد از استاد سوال شود .اما سوالاتی که به خاطر عدم فهم در ذهن باقی مانده است اشکالی ندارد که سر کلاس از استاد پرسیده شود.
حسن این روش :
الف)سوالات پخته و قوی می شود.
ب)وقت کلاس و استاد بیهوده تلف نمی شود.














فصل سوم
جزوه و یادداشت بردای





















قواعد نوشتن در سر جلسه درس :
یکی از مواردی که در تحصیل همراه همیشگی ماست، نوشتن است. نوشتن در روایات هم بدان تأکید شده (برای نمونه رجوع كند به منیه المرید ذیل همین بحث نوشتن) اما نوشتن چه فوایدی به دنبال دارد. ما در ذیل به چند نمونه اشاره می کنیم:
- ماندگاری در حافظه
دانشمندان می گویند هر چقدر اعضای انسان بیشتر در یادگیری دخالت کنند آن مطلب در حافظه جاگیرتر می شود مثلاً کسی که فقط با چشم مطالعه کند با کسی که با دهان می خواند و به خواندن خود گوش هم می دهد فرق می کند. همچنین دانشمندان می گویند یکبار نوشتن برابر با 200 بار خواندن است.
- فهم عمیق
نوشتن باعث فهم عمیق یک مطلب می شود. منظور از نوشتن رونویسی نیست بلکه مطلب فهمیده شده را نوشتن است. پس چنین مطلبی با بیان خود باعث ژرف نگری و فهم عمیق خواهد شد.
- باز شدن فروعات 
یک مسئله را وقتی انسان می نویسد در حین نوشتن فروعات جدیدی برایش باز می شود. چون نوشتن یک نظم خاصی را بر می تابد که اگر کسی شروع به نوشتن کند آن نظم فروعات مطلب را کشف می کند.
- عامل کنترل تمرکز در کلاس
- فن نویسندگی
نوشتن باعث یادگرفتن فن شریف نویسندگی است که قبلاً فوائد فن نویسندگی را توضیح دادیم.
- توان جمع بندی
اگر کسی فقط بخواهد با فکر، مسایل را جلو ببرد، فکر او گاهی مطالب و مواردی را مغفول می‌گذارد و گاهی چنان آشفته می شود که او نمی تواند مسایل را کنار هم قرار داده و روی آن فکر کند. اما نوشتن آن به او این امکان را می دهد که راحت روی شقوق مسئله فکر کرده و بتواند جمع بندی کند که یکی از کارهای اصلی فکر جمع بندی است.
- یاری در هنگام تدریس
نه فقط هنگام تدریس بلکه هر موقع انسان به آن محتاج شد چه در موقع منبر و چه در موقع تحقیق چه تدریس و غیره این نوشته ها اگر منظم باشد مقدار زیادی در وقت صرفه جویی کرده و انسان سریع تر به مقصود می رسد.
- فهمیدن سطح آگاهی
گاهی ما وقتی به یک مطلب مسلط هستیم، درکی از مخاطب نداریم به خاطر همین نمی دانیم او با چه مقدماتی مطلب را می فهمد و وقتی توضیح دادیم با سوالات زیادی از طرف مقابل مواجه می شویم. نوشتن به همراه تاریخ زدن نوشتار باعث می شود ما سطح آگاهی خودمان را زمان نوشتار به دست آوریم. یکی از فواید آن فهمیدن سطح آگاهی در همین مورد بالاست و همچنین فواید دیگر هم دارد.
* چند نکته در رابطه با نوشتن
الف- چیزی را نفهمیده ننویسد زیرا خستگی طبع می آورد و هوش را از بین می برد و وقت‌گير است اول بايد فائده ها و خصوصیات و حکمتها و . . . را بشنود، خوب بفهمد بعد بنويسد.
قیل: ما حفظ فرّ و ما کتب قرّ
قیل: العلم ما یؤخذ من افواه الرجل فإنهم یحفظون احسن ما یسمعون و یوقولون احسن ما یحفظون   
ب- طلبه باید جای نوشتن روی دستش جای پینه باشد. اگر ما کارگر امام زمانیم کارگر روی دستش جای پینه است.
ج- چند جایگاه داشته باشید که هر چه مهم است را در آن بنویسید. البته با موضوع بندی.
* چطور سر کلاس بنویسیم؟
اولین نکته سر کلاس این است که استاد با شما تنظیم نمی شود. شما باید با استاد تنظیم شوید.
نکته دوم؛ باید تمرین کنید که هم گوش کنید هم بنویسید.  
نکته سوم؛ همه مطالب را ننویسید و همه را هم رها نکنید. چون هر دو ضرر فوق العاده ای دارد. اولی جلوی خلاقیت و فکر را می گیرد آن هم به شدت. دومی وارث فراموشی است.
دو نمونه: صفحه برای تقریر درسهای ساده و مشکل در زیر مثال می زنیم:   
تقرير ساده:
1ـ تعريف
2ـ اقسام
3ـ احكام اقسام
تقریر مشكل:
1- تحریر محل نزاع(بین چند قول)
2- اقوال مسئله
3- دلایل اقوال
4- رد دلایل
(اگر مورد 3 و 4 در درسهای پایین تر اتفاق می افتد، خود طلبه می تواند به عنوان پژوهش انجام دهد)
5- قول حق و دلیل آن
6- ثمره بحث
7- نظر خودم
( مورد 6 و 7 در درسهای پایین تر کمتر اتفاق می افتد این کار اگر وقت بود در کلاس اگر نه در حجره انجام می شود).

* چند نکته دیگر:  
- از قلم و کاغذ روان استفاده کنید.
- کاغذ کوچک باعث می شود بعضی مطالب را ننویسید. يعني تا آخر کلاس کاغذ برسد و زودتر تمام نشود، کاغذ خوب باعث می شود حیفتان بیاید بعضی مطالب یادداشت شود.
- خوانا نويس باشید نه خوشنویس (اولي ضروري است ولي دومي فضل)
- چند نکته مهم :
اول بفهمید بعد بنویسید.
نوشته هایتان پراکنده نباشد.
نوشته هایتان چرک نویس نباشد.
نوشته هایتان خلط بین علوم مختلف نباشد.
- چیزی را که نقل می کنید رعایت امانت نوشتاری بشود و سعی نکنید نظر خود را در آن وارد کنید. نظر خود را جداگانه بنویسید.
- از علامتهای اختصاری استفاده کنید برای صرفه جویی در وقت:
نمونه های علامت:
O : گفته استاد
 : اشکال استاد
  : حرف خودم
م: میزان الحکمه
*: خیلی مهم است  
- خیلی برای نوشته هایتان ارزش قائل نشوید و کم محلی هم به آنها نکنید.
- حتماً اگر دست کسی می دهید کپی را بدهید نه اصل را.
- در طبقه پائین قفسه نگذارید: یک لیوان آب ممکن است تمام زندگی را از بین ببرد! در ضمن بچه های کوچک دستشان راحت به آن می رسد!
- حتماً تاریخ شروع نوشتن و تاریخ اتمام و محل نوشتن را قید کنید، فواید زیادی دارد.
- در کتاب ننویسیم زیرا ذهن صفحه را حفظ می کند: بارها شده شما این سوال را در جلسه امتحان شنیده اید: «استاد فقط بگویید کجای صفحه بود . استاد : در بخش فلان بالا سمت راست . شاگرد : هاااا»
شما اگر مطلبی را یادتان می آید اول شکل صفحه و بعد جای مطلب در صفحه یادتان می آید. اگر صفحه پر از نوشته و خط خوردگی باشد و با حاشیهای نا منظم و بین خطوط شلوغ شود. بخاطر آوردنش دشوار می شود. پس فقط نکات کلیدی و کوتاه را به شرط نظم داخل کتاب بنویسید.








فصل چهارم
مباحثه



















اگرچه متاسفانه این سنت حسنه در حوزه کمی رو به سردی گراییده ولی جایگاه و نقش بسیار مهمی در یادگیری مسائل و مطالب و علی الخصوص مطالب پیچیده ایفا می کند.
مباحثه
مباحثه یعنی تحليل و استدلال‌هايی بر گزاره‌های اصلی. اين آشنايی هرچند عميق نيست امّا گزارشی و سطحی هم نيست؛ زيرا زمينه درگيری هايی فراهم می‌شود و مطالب تا حدّی هضم می شود. مديربحث به صورت داوطلب مشخص مي‌شود که کار مديريت زمان و کنترل و به گردش در آوردن بحث را بر عهده خواهد داشت.
 در جلسه نيز ابتدا خلاصه ميزان تعيين شده از کتاب عرضه شده سپس کتاب صفحه به صفحه ورق می خورد و دوستان اگر نکته‌اي براي گفتن دارند يا برايشان ابهامي پيش آمده يا سؤالي دارند يا مي‌خواهند بر مطلبی خرده‌گيری کنند، فرصت دارند تا مطرح کنند و نظرات دوستان خود را نيز دريافت نمايند.
ضمناً عمل‌کرد دوستان مورد ارزيابي قرار گرفته در صورت کوتاهي در هر قسمت از کار بايد جرايم تعيين شده‌اي را بپردازند. 
1. بستری برای رشد مهارتها و توانمنديهای اجتماعی
2. تأكيد بر استفاده از كارشناس و مربی
3. تجربه قابل استفاده پيشين 

استاد یار مباحثه یا ناظر بحث یا ناظر مباحثه:
طلبه ای پایه بالا که دارای قوت و قدرت علمی است و یا استادی به عنوان ناظر بحث مراقب مباحثه باشد و احیانا اگر در شیوه ارائه محتوی و خود مطالب دچار کمبود یا خطا شدند تذکر دهد.


شیوه های مباحثه
مباحثه به چند روش صورت می گیرد که عبارتند از:
1- روش روخوانی: در این روش یک نفر از روی نوشته خود می خواند و دیگری گوش می دهد این نحوه مباحثه گر چه برای تبادل بعضی از اطلاعات علمی مناسب است اما برای دروس علمی حوزه چندان مناسب نیست و مورد توجه و استقبال حوزویان نیز نمی باشد بسیاری از فواید و ویژگیهای مباحثه نیز در این روش جایگاهی ندارد.
2- روش تقریر: در این روش یک نفر مطالب استاد و کتاب را که قبلا مطالعه کرده بدون نوشته برای طرف دیگر تقریر می کند و به سؤالهای او هم پاسخ می دهد. طرف مقابل نیز سعی دارد به گفته ها و ادعاهای او اشکال کند و مطالب را به صورت مستدل و علمی از وی بخواهد. این امور موجب پیدایش بسیاری از فواید مباحثه و ویژگیهای خاص آن است به همین جهت بسیاری از مباحثه های دو یا سه نفری حوزویان از این نوع است.
3- روش نقد و بررسی: در این روش افراد بعد از نقل کلمات استاد آنها را مورد نقد و بررسی قرار داده و بعد از مراجعه به منابع دیگر به تفکر و تامل پیرامون آن می پرداند. این روش برای متعلمین دروس خارج موجب تقویت قوه استنباط می شود.
4- روش تحقیقی جمعی: در این روش چند نفر یک موضوع را انتخاب و مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند آنگاه در یک جلسه علمی یافته های خود را با دیگران در میان می گذارند و نظرات همدیگر را جرح و تعدیل می کنند و از نظرات خود دفاع می کنند تا به واقع و حقیقت مطلب برسند. این روش بیشتر در بین صاحبان فضل و علم و کسانی که در زمینه موضوعی خاص به صورت تخصصی کسب علم می کنند، متعارف است. (روزنامه جمهوری اسلامی (27/10/1378); مقاله آقای حسین شفیعی زاده; (صفحه حوزه) (با اضافات).به نقل از  http://hozeh.tebyan.net/newindex.aspx?pid=183005)


مراحل مباحثه :
نکته اول : اینکه هیچگاه بدون مطالعه قبلی بر سر مباحثه حاظر نشویدچراکه فقط  وقت مطالعه تان را از دست  داده اید.
نکته2: هیچگاه در گروه بحثی خود بحث کننده را از پیش تعیین نکنید و برای بحث  قرعه بیندازید.
نکته3: زمان مباحثه را وقتی بیندازید که قبل از آن حتما بتوانید مطالعه  کافی را انجام دهید.
نکته 4: ابتدا از اول کتاب تا سر بحث را بصورت نموداری در 2 دقیقه شروع کننده بحث بیان کند. یعنی بیان خلاصه و چارت مطالب از اول کتاب تا ابتدای مطلب(از حفظ)
نکته 5: سعی کنید برای مباحثه درس را نموداری کرده و ابتدا  جلسه حتما ابتدا  حدود 5  دقیقه  بحث را از خارج شرح دهید سپس وارد متن شوید . وقتی وارد متن شدید و اقسام را بحث می کردید به هر عنوان که رسیدید در دو دقیقه موضوع کلی بحث و هدف  را بیان کنید. یعنی تبیین مطلب و بیان اشکالات و سوالات(از حفظ)
نکته 6: اگر ادبیات عرب می خوانید حتما نقش ترکیبی چند کلمه را مطرح و روی آن بحث کنید. تطبیق با متن کتاب (در قسمت های عربی ،خواندن صحیحح متن و اعراب گذاری صحیح باید مراعات شود.)
نکته7: یکدیگر را توبیخ کنید! کسی که بدون مطالعه آمده باید توبیخ شود.
نکته8: تعداد گروه مباحثه متغیر از 2 تا 4 است.بیشتر توصیه شده گروه 3نفری   باشد .
نکته9: مباحثه کننده  باید  عرقش بریزد! سعی کنید بحثتان صمیمی نباشد. جلسه را خیلی رسمی اداره کنید.
نکته10:بدترین حالت مباحثه حضور با  کتب  شرح  سر بحث است
(با تصرف و تلخیص و اضافات : آموزش مباحثه – نکاتی در خصوص مباحثه  http://vadesadegh.ir/2183)
آداب بحث :
1- مباحثه را باید با حمدو توكل بر خداى حكیم و علیم و درود بر ائمه معصومین[ ع] آغاز و با دعاى خیر براى علماى ربانى و سلف پیشین بپایان رساند.
2-انتخاب مكان مباحثه :مكان مباحث اولا باید در جاى بى سروصدا و آرام باشد تا تمركز حواس و آرامش روحى مناسب تضمین گردد و ثانیا نباید دراماكن عمومى كه محل رفت و آمد مردم است انتخاب شود.
برپائى مباحثه دراماكن پر سر و صدا موجب خستگى سریع و در نتیجه موجب عدم پیشرفت آموزش مى شود از طرف دیگر ممكن است مباحثه در اماكن عمومى خطر گمراهى وسوءاستفاده دیگران را بدنبال داشته باشد مثلا شنونده اى قول نادر و ضعیف را به عنوان یك مسئله شرعى بیاموزد. اضافه بر آن مباحثه درانظار عموم ممكن است ناخودآگاه موجب پیدایش خصلت هاى زشت از قبیل ریا و عجب گردد.
3-اداره مطلوب و منظم حلقه مباحثه از جهت زمان حضور و غیاب افراد و تقدم و تاخر در شروع .
4- پرهیز از طرح مسائل حاشیه اى و متفرقه  .
5- مباحثه هائى كه در آن مسائل متفرقه و بى ارتباط با درس مطرح مى شود نه تنها موجب تلف شدن وقت ذیقیمت افراد مى گردد بلكه موجب كندى پیشرفت علمى نیز می شود.
البته طرح مطالب و ظرایفى كه درارتباط مستقیم با درس بوده و موجب نشاط روحى افراد شود خالى از لطف نیست . 
 چنانكه در آداب المتعلمین به این نكته اشاره شده است[ : ان الدرس والتكرار لابدان یكون بقوه و نشاط].
6- شركت در درس استاد باید بنحوى باشد كه تمام مطلب درس جذب شود. جذب كامل درس استاد قسمت مهمى از یادگیرى انسان را تشكیل مى دهد. لازمه این مسئله این است كه فرد بانشاط و با روح در كلاس آماده شده و هرگونه كسلى و خواب آلودگى را با منظم كردن برنامه خود كنار بگذارد.
7- گردش اداره مباحثه :اگرافراد متوجه شدند كه برخى ازافراد براى مباحثه كار مطالعاتى لازم انجام نمى دهند باید با سئوالات مهم و پرسش نكات درس آنها را به مطالعه قبلى وا دارند. 
گردش مباحثه موجب كسب تجربه یكسان افراد در كشف شیوه هاى مهم و فهمیدن مطالب مى شود این امر بنوبه خود زمینه مساعدى را براى مباحثه قوى و مطلوب آماده مى كند.
در شرایط كنونى افراداز شیوه هاى مختلفى براى گردش مباحثه استفاده مى كنند.
 برخى با ورق زدن كتاب و برخى نوبتى و نامنظم و برخى منظم .ابداع این شیوه ها معلول كم كارى احتمالى یكى ازافراد هم مباحثه است ولى گردش منظم و متوالى مباحثه ضمن تامین اهداف مورد نظر زمینه هاى مساعدى را براى بالا رفتن كیفیت مباحثه ایجاد مى كند.
8- بصیرت به انگیزه هاى حضور در حوزه درس  : آگاهى از علل تحصیل و توجه داشتن دانشجو به انگیزه هاى علمى و تكرار آن مى تواند مشوق اراد در نظم و تلاش و دورى از تنبلى و كسالت  باشد.
9- گر چه در مباحثه ممكن است تا به تعداد شش نفر بیانجامد اما بهتر آن است كه تعدادافراداز سه نفر تجاوز نكند.
10- سعى شود كه بحث ها بر روى اعصاب انسان فشار وارد نیاورد. بردبارى در برخوردهاى علمى لازمه رشد و شكوفائى آن است . چرا كه علم ابزار قتاله اى بیش نیست چنانكه على[ ع] مى فرماید:
 نیكوئى آنست كه علمت را فزونى دهى و بردبارى را بزرگ شمارى .  (منبع: پایگاه دانشگاه شهید مطهری ، محمد حسین امین http://hozeh.tebyan.net/newindex.aspx?pid=183005)
11. به موقع حاضر شوند.
12. باوضو باشند.
13. حق طلب باشند یعنی به محض دیدن حق قبول کنند.
14. درصورت وجود وقت بحث باحدیث شروع شود.
15. لباس مرتب و طلبگی بپوشند.
16. احترام وادب درهیچ کجای بحث نباید سهل گرفته شود.

افراد هم بحث چه خصو صیاتی باید داشته باشند؟
1) هم سان بودن مخصوصا درسالهای ابتدایی
2) یک قوی ،یک متوسط ویک ضعیف
3) یک منظم در راس قرار بگیرد
4) سه نفر مطلوب : اگر دو نفر باشند قوام مباحثه به نیامدن یک نفر است و تعطیلی بسیار در آن رخ می دهد. و از طرفی بحث خیلی داغ نمی شود ،  و اگر چهار نفر باشند بحث کمی شلوغ شده و کند پیش می رود.




الگوریتم
مطلب روشن است = نه = ابهام معنایی دارد = نه = ابهام صرفا لفظی دارد ؟ = بله = 
ابهام چند معنایی دارد= بله = با مباحثه حل میشود = ادامه بحث
با مباحثه حل نمی شود = به جدل می کشد = سوال از ناظر بحث= پایان




















آثار و فواید مباحثه
1- [یادگیری بر اساس تصمیم و هدف]
مطالب هر مباحثه، مشخص است و بدین لحاظ طلاب باید آن مطالب را فهمیده باشد اگر طلاب فرصت مطالعه قبلی را نداشته باشند ناچارند که در جلسه رسمی، گفتار استاد را با دقت بشنوند و یاد گیرند و اگر قبلا نیز مطالعه کرده باشند، تدریس استاد آنان را در مباحثه موفق تر می سازد و در نتیجه یادگیری به صورت یک امر اتفاقی و بدون هدف صورت نمی گیرد بلکه بر یک تصمیم قبلی و با هدفی معین انجام می شود.
2- [تحکیم آموخته ها و یادآوری مجدد]
در هر مباحثه، مطالب درس دوباره عنوان و شکافته می شود. بحث در مورد مفاهیم، نوعی تکرار نیست بلکه تحیکم و فهم عمیق تر مفاهیم است. مباحثه در این بعد نه تنها آن مفهوم خاص را در ذهن ماندنی تر می کند بلکه مفاهیم وابسته به آن را نیز تحکیم می کند و در خاطر نگه می دارد و امکان یادآوری آن مفاهیم را در آینده فراهم می سازد.
[3- تقویت یادگیری]
مباحثه همواره عامل اصلی در تقویت یادگیری بوده است. تمام آثاری که مباحثه دارد به نوعی یادگیری را تقویت می کنند اما تقویت به معنی مطالعه آموزشی آن بیشتر از دو جنبه صورت می گیرد: جنبه شخصی و جنبه گروهی. طلبه ضمن مباحثه به انواع برتری، استعداد و توانایی خود پی می برد این آگاهی، یک پاداش فوری است که بلافاصله یادگیری مطالب را در همان زمینه و در همان زمان مباحثه تقویت می کند. چنین است که طلبه به تدریج درمی یابد که استعدادها و توانایی هایش در یک زمینه ویژه، افزون تر می شود و بالاخره با هر بار مباحثه باز در همان زمینه تقویت می شود و استمرار این روند در شکل گیری آموخته های او به سوی یک یا چند نگرش کلی مؤثر می افتد.
جنبه تقویت یادگیری در ارتباط با گروه مباحثه نیز اهمیت فراوان دارد. در هر مباحثه که طلبه در تدریس مطالب یا عرضه سئوالات و ایراد اشکالات موفق شود و در یادگیری آن مطلب در همان جلسه مباحثه تقویت می شود.
[4- بروز استعداد و شکل گیری گرایش]
بر اثر عامل تقویت، استعدادهای طلبه به تدریج و در طول مباحثات مختلف رخ می نماید و او خویشتن را در یکی از علوم اسلامی در یک یا چند مهارت علمی تواناتر می یابد.
معمولا کشف استعدادها با تحقیق و مطالعه اضافی طلبه در آن زمینه ها همراه است. و این فعالیت وی را کم کم به سوی گرایش های خاصی در آن زمینه ها می کشد. پیشرفتهایی از این دست از سوی سایر طلاب نیز پذیرفته می شود و به همین لحاظ طلبه ای مستعد و فاضل پس از یک مرحله از درس، از سوی طلاب متقاضی دعوت به تدریس یا مباحثه می شود. اغلب مدرسان به نام مدارس علمیه از چنین مسیری گذشته و از این گزینش گروهی آموزش، برخوردار بوده اند.
[5- دقت و سرعت عمل]
طلابی که در مباحثه حاضرند، برای ادامه کار خود ناچارند به تمام مطالبی که طرح می شود، چه در جزئیات و چه در کلیات با دقت تفکر کنند و آن مطالب را با گفتار استاد خویش و نیز آموخته های خود بسنجند، به هم مباحثه خود اعتراض کنند و دلیل بخواهند و چون جریان مباحثه به تندی ادامه دارد. طلاب به تدریج شیوه های دقت و روش های یافتن نقاط ضعف، طرز پیدا کردن مطالب بی منطق، فراموشی ها و مانند آنها را می آموزند و این گونه دقت و مهارت در مباحثات طلاب را در سرعت گرفتن در انتقال مفاهیم و توانایی قضاوت منطقی و سریع، یاری می دهد. ( محمد حسین امین منبع: پایگاه حوزه)
6- قدرت بحث وجدل
7- صبر وروحیه انعطاف پذیری
8- بیان های جدیدبحث
9- فهم دقیق مطلب
10- برطرف شدن نقاط ضعف
11- ایجاد اعتماد به نفس
12- منطقی شدن
13- تمرین تدریس
14- مدریت زمان
15- ثبت مطالب درذهن
16- تقویت تمرکز
17- ایجاد سوالهای زیاددرذهن
18- آشنایی باروحیات دیگران
19- رفع مشکلات هم مباحثه ای
20- شکوفاشدن وتولیدعلم
21- تمرین کارجمعی
22- افزایش قدرت بیان
23- یادگرفتن دقت درعین سرعت
24- تکمیل مباحث
25- نموداری شدن تمام مطالب
26- ایجاد رقابت علمی
27- نوعی مطالعه اجباری
28- بستری برای رشد مهارتها و توانمنديهای اجتماعی
29- تأكيد بر استفاده از كارشناس و مربی
30- تجربه قابل استفاده پيشين 


«پس مطالعه»  چیست؟
بعضي اوقات درس همان روز را همان روز بحث مي‌كنند و بعضي اوقات فرداي همان روز. افرادی که بحث را یک روز به تأخیر می اندازند بعضا شرط می کنند که حتما برای بحث مطالعه بشود.
پس مطالعه یعنی پس از درس استاد و قبل از مباحثه درس را مرور کند اما پس مطالعه در پایه‌های پائین زیاد مهم و مطرح نیست. شاید چه بسا مضر به اصل بحث هم باشد. زیرا هر چقدر بحث پر مشقت شود رغبت به آن کم خواهد شد. (این از مطالعه در قسمت حفظ و مرور می آید.)
 ولی در پایه‌های بالاتر مخصوصاً پایه‌های هفت به بالا باید مورد اهمیت ویژه قرار گیرد زیرا آثار و برکات آن بی‌اندازه زیاد و گاهی اگر امر دایر بین پیش مطالعه و پس مطالعه باشد پس مطالعه در آنجا ارجح است.







فصل پنجم
تطبیق


















تطبیق :
کسی که بیست سال هست که راننده است با شمایی که چند روز است کلاس آموزش رانندگی می روید اطلاعاتتان یکی است یعنی می دانید سه عدد پدال زیر پای شماست به محض اینکه پدال کلاچ را رها کردید پدال گاز را بفشارید تا خودرو حرکت کند ولی بلا استثنا بار های اول ماشین خاموش می شود.

یکی از مهمترين دغدغه های اساتید و مسئولین تسلط طلاب بر مباحث علوم حوزوی است،حتی شاید بگوئیم دغدغه اصلی خود طلبه ها نیز، همین است . برای حل این موضوع گاهی در حوزه ها کلاسهای فوق العاده ای برگزار می شود ،  به بحث تطبیق اختصاص داده مي شود. این کلاس ها فقط مخصوص علم صرف و نحو نیست بلکه تمام علوم حوزوی این قابلیت را دارد . کما اینکه توضیح داده خواهد شد ومثال زده می شود.
اما متاسفانه تعریف درستی از این دست کلاسها و حتی برنامه ای هم برای آن وجود دارد.
ابتدا ما فرق دو نوع کلاس «تقریر» و «تطبیق» را بیان می کنیم و سپس به مشکلات حوزه در اجرا می پردازیم:

الف) تقریر :
تقریریعنی قرادادن در واقع استوار کردن و نضج و حزم مطلب است . البته اینجا منظور معنای لغوی تقریر نیست بلکه اصطلاحی برای عنوان خاصی است و تعریف ویژه ای دارد : هر تجربه آموزشی را که از حالت تئوریک صرف در آمده و به چالش کشیده شود . و از آثار و روابط آن با کل مطالب و... بحث شود، می توان «تقریر» نامید.
جلسه  «تقریر» امکان و فرصتی برای آشنایی طلاب با زمینه های اصلی مسئله است و به ایشان قدرت انتخاب بیشتری در قبول و رد مطالب ارائه شده می‌دهد تا بتوانند بهتر به علاقمندی‌ها و گرایش‌های خود در زمینه‌های مختلف پی برده و نقاط ضعف و قوت کار خود را ارزیابی کنند. 
مثلاً حضور در کتابخانه برای طلبه ، برخورد با متن واقعیت را به دنبال دارد. آشنایی با منابع مرجع در علم ، چالش کشیدن مباحث پیش گفته با مشاهده متون متفاوت و کنکاش بیشتر حول مسائل همه از مزایای حضور در کتابخانه محسوب می‌شوند. در حوزه های علمیه مخصوصا در نجف وقتی استاد درسش تمام می شد طلبه ای که از همه بر مطلب مسلط بود ، تمام مطالب را بار دیگر تقریر می کرد و به سوالات و ابهامات جواب می داد.  
«در اين شيوه درس در دو جلسه برگزار مي‏شود: در جلسه اوّل، استاد به صورت روش استاد محوري مطالب را بيان مي‏كند و به شاگردان كمتر فرصت سؤال و اشكال داده مي‏شود. ولي جلسه دوم به صورت شاگرد محوري اداره مي‏شود تا افراد كم استعداد يا ضعيف بتوانند كمبود خود را جبران كنند.
اين شيوه، از جهت كيفيت برگزاري جلسه دومِ درس به چند قسم فرعي تقسيم مي‏شود كه عبارتند از:
الف) روش مرحوم آخوند خراساني رحمه‏الله : در اين شيوه، شاگردان قوي و مستعدتر، درس استاد را براي شاگردان ضعيف، در جلسه دوّم تقرير مي‏كنند و آن را مورد بحث و بررسي قرار مي‏دهند تا طلاب ضعيف بتوانند بهتر از درس استفاده كنند و ابهام‏هاي درس براي آن‏ها برطرف شود. 
مرحوم آية‏الله بروجردي رحمه‏الله نيز اصرار داشتند تا همين شيوه را در قم پياده كنند كه عملي نشد. 
ب) روش مرحوم آية‏الله سيد محمد باقر درچه‏اي رحمه‏الله : ايشان صبح‏ها در مسجد نو اصفهان، درس فقه و اصول تدريس مي‏كردند و عصرها هم همان درس را براي افرادي كه در كلاس صبح حضور نداشتند و يا درس را خوب درك نكرده بودند تكرار مي‏كردند.
پ) روش جلسه پرسش و پاسخ همراه با درس روزانه: در اين شيوه، استاد بعد از جلسه اوّل درس، ساعتي را تعيين مي‏كند تا شاگردان در كنار او جمع شوند و پاسخ‏گوي سؤالات و اشكالات آنان مي‏شود.»( محمد علی رضائی اصفهانی شیوه های تحصیل و تدریس درحوزه های علمیه http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/53080/3)
این کار در دانشگاه ها مخصوصا در علوم تجربی با عنوان «کارورزی» یا «دوره کارورزی»پیگیری می شود. 
الآن در برخی حوزه ها بعد کلاس رسائل و مکاسب و کفایه «کلاس حاشیه» یا «کلاس تقریر» برگزار می کنند ، در کلاس حاشیه ، قرار است استادِ حاشیه ، چند حاشیه که شامل حاشیه های توضیحی و انتقادی و استفهامی و... است را بیان کند و از طلبه ها درخواست کند که باهم مشکل را حل کنند .
اگر عمل بدون اندیشه موجد فساد و دوری از اهداف می شود، علم بدون عمل نیز موجب انباشته شدن نظریات نامربوط در مغز شده و آنگونه می شود که کارآیی فرد ، رشد منفی پیدا کند زیرا به مثابه داروخانه ای می ماند که هیچ چیزش منظم نیست و برای هر نسخه باید ساعت ها بگردد.

مشکلات کلاسهای «تقریر و حاشیه» در حوزه :
1. عدم حضور استاد راهنما : ما اساتید که برای این نوع از کلاس ها دوره دیده باشند و قدرت برگزاری چنین دوره هایی داشته باشند را نداریم . در واقع باید اعتراف کرد استاد در چنین کلاسهایی اگر نگوییم از استاد درس قویتر باید حداقل مساوی با او باشد .
2. کمبود منابع اطلاعاتی: منابعی برای طرح برگزاری چنین دوره هایی یا اصلا موجود نیست یا بسیار پراکنده و دور از آبادی است که باعث می شود ، امکان کسب تجربه یکسان را برای طلاب  فراهم نباشد لذا سطح یاد گیری طلبه متفاوت خواهد بود.
3- نحوه ارزیابی وکیفیت تقریر : در حوزه هایی که طرح کلاسهای تقریر اجرا می شود ، به میزان فراگیری و افزایش دانش عملی طلبه  در طی دوره توجه زیادی نمی شود . این خود انگیزه ها را تضعیف می کند.

ب)تطبیق : 
این مرحله ای است که طلبه از متن و حاشیه جدا شده و سراغ تطبیق آن  می رود . یعنی کاربرد مبحث علمی ای که آموخته را مشاهده می کند. در این مرحله مطلب پیش آموخته باید در مثالها پیاده شود و قدرت طلبه بر تطبیق ارزیابی گردد. از این مرحله در علوم تجربی  به «کاربردی» تعبیر می شود . در حوزه علمیه از قدیم چنین مرحله ای وجود داشته جلوه بیشتر آن در علم صرف و نحو مشهود است . که از آن با عنوان «تجزیه و ترکیب » یا «الاعراب یا التعریب و التحلیل الصرفی» تعبیر می شود . ما عنوان «تطبیق» را انتخاب کردیم تا شامل علوم دیگر حوزه هم بشود. 
مثلا در علم منطق در مبحث جدل  طلبه با دیدن یک مناظره مواضع و مواد مورد استفاده هر طرف را بصورت گزارش باید ارائه کند. در مرحله بالاتر خود یک مناظره ترتیب دهد.
در مبحث برهان یک مقاله در اختیارش گذاشته شکلهای برهانی را استخراج کرده و حول اشکال قیاس توضیح می دهد.و...
در ادبیات چون تجزیه و ترکیب روشن است به نظر می رسد نیازی به توضیح نباشد.
در فقه باید مثلا بعد از خواندن کتاب خمس ، خمس خانه خودشان را حساب کند.
در عقائد هم که تطبیق بیشتر به حل شبهات متناسب یا مباحث آموخته شده بر می گردد.

مشکلات کلاسهای تطبیق درغیر صرف و نحو :
1. عدم برگزاری در غالب موارد به دلیل نداشتن طرح و متن و استاد و وقت و....
2. عدم تبین جایگاه و اهمیت این نوع از کلاسها

مشکلات کلاسهای تطبیق در صرف و نحو :
1. سلیقه ای عمل کردن : هر استاد به فراخور حال خود یک سری از مطالب را اهمیت می دهد. همچنین عناوین تجزیه  در فعل و اسم و حرف مشخص نیست ، بلکه عموم و خصوص من وجه است !
2. شیوه اجرای بدون ثمر: نوع اداره این نوع کلاس و تقاضای تکلیف باید بگونه ای اصولی و دارای ضوابط باشد که فرد رشد کند. اما به تجربه خیلی از اشخاص بعد چند جلسه شرکت در این کلاسها نمی دانند ، چه باید بکنند یعنی نمی دانند شیوه کار چگونه است و استاد از آنها چه می خواهد. فلذا نه تنها پیشرفتی حاصل نشده بلکه حالت افسردگی هم ایجاد می کند.
راه حل :
به نظر می رسد در این راستا باید اساتید طراز اول در هر علم ، جلودار این قضیه شده و طرح و متنی برای کلاس تطبیق در هریک از علوم حوزوی بنگارند .
البته ناگفته نماند که کارهایی تا کنون انجام شده مثلا:
1. در علم فقه : کارهایی مثل کتاب روش محاسبه ارث یا روش محاسبه خمس و...
2. در علم منطق : کارهایی مثل کتاب مناظره و جدل و مغالطات و...
3. در علم عقائد : کارهایی مثل مناظره های آموزنده و ...
4. در علم بلاغت : کارهایی مثل سه گانه اسالیب المعانی و اسالیب البیان و اسالیب البدیع و اعراب القرآن و بیانه و ...
نگارنده سطور هم در باب ابواب تجزیه و ترکیب و وضع کار در علم لغت کارهایی انجام داده و امید آن دارم بتوانم تکمیل نموده و در اختیار عزیزان بگذارم .














فصل ششم
حفظ و مرور



















همه ما شاید حد اقل یک بار سر جلسه امتحان به خود بد و بیرا گفته باشیم سر اینکه چرا مطالب از ذهن ما پاک شده ؟ چرا فلانی خیلی راحت به همه سوالات جواب می دهد ؟ 
ما باید با مرور و تکرار به سرعت داده های ذهنی را از حافظه کوتاه مدت  به حافظه بلند مدت انتقال دهیم. 
یکی از امتیازات حوزه برنامه مرور در آن است که غیر از تکرار کتابها در یک موضوع در سالهای متفاوت ، در خود سال تحصیلی هم برنامه مرور دارد:
- اول مرور درس بافاصله اندک از کلاس درس است که هر روز طلبه ها درسی را که آموخته اند مرور می کنند . اگر کسی پیش مطالعه را خوب انجام داده و در درس استاد هم حضوری فعال و هوشیارانه داشته باشد، قسمت اعظم مطالب را دریافته، فقط ممکن است بخشی از نکات مبهم مانده باشد، که در این مرحله، کاملاً روشن می گردد.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که با این که معمولاً مطالعه می کنید، لیکن به تفکر درباره مطالب نمی پردازید، و بیشتر مطالعات شما بر قدرت حافظه تکیه دارد، تا فهم صحیح. در صورتی که با صرف فرصتی برای اندیشیدن در محتوای کتاب به دقت نظر و تعمق بیشتری نسبت به مطالب کتاب دست می یابیم.
- مرور دیگر کشیدن نمودار هردرس وهرفصل  ودرپایان هرکتاب است که نوعی مرور محسوب می شود . 
- در برخی حوزه ها  بصورت هفتگی یادوهفتگی امتحان گرفته می شود .
- همچنین در هر ترم یعنی هرچند ماه یکبار کل محدوده درس گرفته شده مرور می شود. 
- یک مرور  سالیانه هم هست که درمرحله توضیح آن در فصل ماندگاری و پایداری کامل می آید .
دیگر از مواردی که باعث می شود اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت منتقل شود ، مطالبی هستند که بار هیجانی بیشتری دارند، زیرا احساسات و عاطفه موجب، علاقه، تمرکز و ورود مطلب به حافظه بلند مدت می شود. برای نمونه از شما پرسیده می‌شود که آیا اردوی مشهد دوم راهنمایی خود را به خاطر دارید؟ شما می‌گویید نه ، از شما می‌پرسند همان که با همراهی معلمان با اتوبوس رفتید ، شما می‌گویید نه به خاطر نمی‌آورم ، همان که اول مسیر چند ساعت تاخیر داشت و اتوبوسش زرد رنگ بودو شما باز هم به خاطر نمی‌آورید. به شما می‌گویند: وسط اتوبوس قلدر کلاس را گرفتید تا می خورد زدید. همه کلاس ریختید سرش و دمار از روزگارش در آوردید کلمن آب را سرش خالی کردید؟
یک مرتبه همه چیز در ذهنتان زنده می شود؛ چرا که این شوخی دسته جمعی  بار هیجانی موثری داشته است. این حادثه چنان هیجان انگیز بود که باعث شد این حادثه را بخوبی به خاطر بسپارید. یا حادثه مرگ عزیزان ویا حادثه های تلخ و شیرین دیگر که هیچ وقت از ذهن ما پاک نمی شود . همیشه ما در دوران مدرسه درسی را دوست داشتیم و بهتر یاد می گرفتیم که معلم بهتر و دوست داشتنی تری داشت .
هنگام مطالعه چطور با حافظه حسی کار کنیم ؟
برای جلب و جذب اطلاعات باید میزان توجه و تنبه خود را تا می توانیم زیاد کنیم و درصددیم چند راهکار برای آن بیان کنیم :
وقتی مطلبی که می خوانید باید طوری بخوانید که مساله شود . و مساله را پی بگیرید : مثلا در رساله توضیح المسائل در بخش اذان و اقامه اینطور فتوا داده اند که باید اذکار اذان و نماز و هر ذکر دیگر را طوری بگوید که اگر مانعی نبود گوشش بشنود. یعنی اینطوراست که قرائت و خواندن صدق می کند.
حال این را مساله کنید : پس تکان خوردن لب و خواندن باچشم دیگر قرائت نیست . یعنی قرائت قرآن در ماه رمضان بدون این شرطمذکور در مساله ، قرائت نیست . عمل ام داود و دعای کمیل ، دعای توسل و... همه و همه باید چنین شرطی در آن رعایت شود، تا قرائت صدق کند. 
تنها به پرسش‌های مطرح شده در کتاب اکتفا نکنید، بکوشید خودتان پرسش‌های زیادی را به ترتیبی که گفته شد طرح کنید؛ زیرا در این صورت بیشتر به پاسخ‌گویی علاقه‌مند می‌شوید.
هر چه می‌توانید به مشکل ترین مطالب کتاب بار هیجانی مثبت بدهید و آن را بخوانید. مثلا هنگامی که مطلبی برایتان خیلی جالب بود، در حاشیه آن بنویسید: "چه جالب". اگر برایتان تعجب آور بود، علامت تعجب بگذارید یا اگر پرسش برانگیز بود، علامت پرسش بگذارید. یک دانش آموز فعال به این ترتیب می تواند با کتاب درگیر شود و عقاید و عواطف خود را به شکلی با نوشتن اعلام کند.


تمرکز در هنگام مطالعه :
در یك نگاه كلّی می‌توان گفت: عوامل عدم تمركز، بر دو قسم است: 
1. درونی؛ 2. بیرونی. 
1ـ « عوامل درونی » آن‎هاست كه در داخل فكر و دل و حالات خود مطالعه كننده است؛ مانند غم و غصّه،‌ فكر و تشویش و اضطراب و نگرانی، بی خبری از بستگان، كثرت مشاغل و كارهای به هم ریخته‌ای كه باید انجام دهد، عشق‌ها و محبت‌هایی كه دل را بی قرار می‌كند؛ به خصوص در سنین جوانی، و امثال این‎ها.
برای بر طرف كردن هر یك می‌توان كار خاصّی انجام داد. برای رفع نگرانی یا بر طرف كردن غصّه یا سامان بخشیدن به كارهای محوله و ... باید كاری كرد كه ذهن، از آن جهت مشغولیتی نداشته باشد؛ هر كس به فراخور مسأله مورد ابتلایش. اگر به هیچ وجه نتوانست بر آن عوامل غلبه كند، بهتر است مطالعه را قطع كند تا آمادگی فكری لازم پیدا شود و الاّ مطالعه‌ای بی ثمر خواهد بود. 
2ـ « عوامل بیرونی » آن‎هایی است كه به محیط پیرامون و بیرون از خود انسان مربوط می‌شود؛ مانند سر و صدا، رفت و آمد، وجود صحنه‎های مشغول كننده، روشن بودن رادیو یا تلویزیون یا هر نوع صدای مزاحم، و حتّی گرسنگی و تشنگی هم می‌تواند از این عوامل به حساب آید. برای غلبه بر این عوامل، می‌توان نكات زیر را رعایت كرد: 
ـ مطالعه در محیط آرام و بی مزاحمت 
ـ خاموش ساختن صداهای اطراف در صورت امكان 
ـ خواندن كتاب با صدای بلند، كه انسان خودش بشنود 
ـ یادداشت برداری از مطالب 
ـ خلاصه نویسی 
ـ برخورد سؤالی با كتاب و مباحث آن 
ـ زنده نگه داشتن انگیزه و هدف مطالعه در طول كار 
ـ جدی گرفتن مطالعه و بها دادن به آن 
ـ علامت گذاری در حاشیه صفحه یا زیر قسمت‎های مهم‌تر، و ... . 
البته اشخاص در این حالت‌ها مختلف‌اند و هر كس چه بسا از راه خاصّی بتواند تمركز هنگام مطالعه پیدا كند، كه باید همان را به كار گیرد. راه مناسب برای كسی، ممكن است برای دیگری نامناسب باشد. 
گرچه این‌گونه دقت‌ها، هم خستگی آور است و هم جریان سرعت مطالعه را كاهش می‌دهد، ولی وقتی هدف، بها دادن به جنبه كیفی مسأله است نه كمی آن، بهتر است انسان دیرتر و كندتر پیش برود ولی بهتر و عمیق‌تر بخواند. یادداشت برداری و خلاصه نویسی را هم می‌توان در حین خواندن انجام داد و هم می‌توان علامت گذاشت تا بعداً آن‎ها را نوشت. 
علامت گذاری‌ها هم می‌تواند قراردادی باشد؛ مثلاً برای هر یك از بخش‌های مفید و مهم، یا زیبا و جالب، یا مبهم و محتاج به پرسش، یا ضرورت مطالعه مجدد، یا آن‌جا كه اشكال دارد و نقدی می‌طلبد و ... می‌توان علامت‌های خاصّی مانند *، ؟، =، قرار داد؛ به نحوی كه برای خود شخص مفهوم معین داشته باشد و از حروف یا علایم رمزی به مقصود خودش منتقل شود. 
این علامت گذاری را می‌توان در فهرست مطالب هم جلوی عناوین مورد نظر قرار داد، یا زیر سطرهای زیبا و جالب یا مبهم یا مورد اشكال، خط كشید. این علامت گذاری‌ها در آینده هم هنگام مراجعه مجدد به كتاب، حالت راهنما و كلید برای خود انسان دارد و در یافتن مطالب مورد نظر كمك می‌كند. خوب است كه علامت گذاری در كتاب، با مداد و به طور ظریف انجام شود تا كتاب، خراب نگردد. 
منظور از برخورد سؤالی با كتاب، این است كه هنگام مطالعه، فرض كنید نویسنده در مقابل شماست و می‌خواهید با خود او پیرامون مسأله صحبت كنید و سؤالات ذهنی خویش را از او بپرسید. یا در موضوع خاص، پرسش‌هایی در ذهن دارید و هنگام مطالعه، می‌خواهید جواب آن‌ها را از كتاب پیدا كنید. این حالت، هم تمركز فكری می‌آورد و هم به فهم بهتر كمك می‌كند، و هم ذهن را پویاتر می‌سازد.

نكات جنبی :
غیر از اصول و روشها و نكات یاد شده، نكته‌های دیگری هم وجود دارد كه جنبی است و در امر بهتر مطالعه كردن مفید است كه به آن‌ها اشاره می‌شود: 
1. ایجاد حالت روحی و آمادگی معنوی؛ از راه وضو گرفتن، رو به قبله بودن، به قصد قربت و عبادت مطالعه كردن. 
2. دقت در حالت جسمی كه به صورت عادی باشد؛ یعنی فرد مطالعه كننده، در حال عجله و شتاب، تشویش خاطر، گرسنگی زیاد، سیری مفرط، خستگی و كوفتگی، بی حوصلگی نباشد، كه این‎ها بازده مطالعه را كم می‌كند. 
3. انتخاب زمان مناسب؛ در طول عمر، فرصت‌های نوجوانی و جوانی بهترین فصل آموختن است. و در ایام معمولی، هنگام صبح و نشاط اول روز، مغز انسان آماده‌تر است. حتی در اختصاص كتاب‌ها و موضوعات به اوقات مناسب آن باید دقت كرد. در نشاط صبح‌گاهی باید كتاب‌های عمیق‌تر كه احتیاج به دقت و آمادگی ذهنی بیشتر دارد خواند، و كتاب‌های سطحی و ساده را به اوقات خستگی و آخر شب و ... گذاشت. باید تقسیم وقت را برای مطالعه، به نسبت اهمیت موضوع قرار دارد. 
4. مكان مناسب؛ اگر مكان مطالعه، شلوغ و پر سر و صدا باشد، یا خیلی سرد یا گرم یا نامناسب باشد، انسان یا ناراحت می‌شود، یا دچار تشتّت فكر. 
5. نور كافی؛ نور كم به چشم فشار می‌آورد، هم‎چنین نور زیاد، كه بر كاغذ سفید و براق بتاید و چشم را بزند.
بهتر است كه نور، غیر مستقیم به كتب بتابد. مطالعه در وقت غروب، كه نور به حد كافی نیست، برای چشم مضر است. گفته‌اند: « مَن‏ اَحَبَّ كریمتَیْهِ فَلْیَحْذَرِ المطالعهَ عِنْدَ الغروب » یعنی: « هركس دو گران‌بهای خود (چشم‌هایش) را دوست دارد، از مطالعه هنگام غروب بپرهیزد.» 
6. فاصله چشم و كتاب؛ در حد م  توسط اگر سی سانتی‌مترباشد، كافی است؛ نه دورتر و نه نزدیك‌تر. 
7. مطالعه بدون حركت؛ كتاب خواندن در حال راه رفتن یا در اتومبیلی كه لرزش دارد، یا به هر نحوی كه به چشم فشار آورد و خسته كند، مضر است. 
8. كیفیت نشستن؛ نحوه نشستن هنگام مطالعه مهم است. باید حالتِ كمر و ستون فقرات و تسلّط ما بر كتاب، عادی باشد تا انسان قوز در نیاورد و به بیمار‌ی‌های دیگر مبتلا نشود. 
9. پرهیز از پیش داوری؛ مطالعه بدون پیش داوری نسبت به مؤلف و كتاب، و بدون داشتن ذهنیت خاص، ما را در بهره وری از كتاب، كمك می‌كند. گاهی می‌توان از كتاب‌هایی هم كه نویسنده‌اش مسأله دار است، با توجه به محتوایش استفاده كرد. 
جواد محدثی، روش‌ها، ص 13.




فصل هفتم
خلاصه نویسی و چارت





















خلاصه نویسی :
خلاصه نویسی : نوعی مهارت نگارشی محسوب می‌شود و آشنایی با آن در كارهای قلمی و پژوهشی و گزارش نویسی مفید و كارساز است. 
فواید و ضرورت خلاصه نویسی:
خلاصه نویسی : نوعی مهارت نگارشی محسوب می‌شود و آشنایی با آن در كارهای قلمی و پژوهشی و گزارش نویسی مفید و كارساز است. 
با توجه به محدودیت فرصت و زمان و نیز فراوانی آثار و نوشته‌ها،  چكیده نویسی : ضرورت پیدا می‌كند. گاهی از مطالب برای خودمان خلاصه برداری می‌كنیم،‌ گاهی برای دیگری. در صورت اول، برای بهره برداری خودمان است،‌در صورت دوم برای فایده رسانی به دیگران. 
در تاریخ تألیف و نگارش نیز، بخش بزرگ كتاب‌ها، خلاصه شده كتاب‌های دیگری است كه در زمینه تاریخ، ادبیات و علوم گوناگون است. این‎گونه كتب، با عنوان‎هایی هم چون: خلاصه، وجیزه، منتخب، گلچین، گزیده، مختار، مهذّب، چكیده، تلخیص و ... است كه توسط خود مؤلف یا دیگری صورت گرفته و می‌گیرد. خلاصه كردن متون مفصل و كتاب‌های عظیم و ارزشمند،‌ یكی از گام‌های مثبتی است كه می‌تواند نسل كم حوصله امروز را هم با فرهنگ و ادب گذشته مرتبط سازد، ‌و هم بهره اخلاقی كتاب‌های خوب ولی مفصل را كه در دسترس امروزیان نیست، به خوانندگان برساند. 
ما همیشه نمی‌توانیم همه كتاب‌ها را همراه داشته باشیم. همیشه هم مجال شرح و بسط مطالب را برای دیگران نیست. پس باید به هنر « خلاصه نویسی » مجهز بود تا از زمان و نیز از امكانات چاپ و تكثیر و یادداشت، بیشترین استفاده را كرد. 
گاهی نیاز می‌شود كه از یك سخنرانی یا كتاب و مقاله، خلاصه‌ای تهیه شود، یا گزارشی فشرده از یك حادثه، یا صورت جلسه‌ای خلاصه از یك جلسه، سمینار، برنامه و ... تهیه گردد. 
گاهی در نقد یك اثر ادبی یا محتوای یك كتاب و مقاله و فیلم، نیاز است كه فشرده‌ای از آن بیان شود. در معرفی‌های اجمالی از یك كتاب نیز خلاصه نویسی جایگاه خود را دارد. 
نیز گاهی در دوره‌های آموزشی و در كلاس‌ها، لازم است از مطالب خلاصه برداری شود، یا در متون آموزشی، خلاصه‌ای از هر بخش یا بحث در پایان آورده شود. 
گاهی هم برای شركت در یك مسابقه، لازم می‌شود كتاب یا مقاله یا داستانی خلاصه شود. 
برای تهیه جزواتی فشرده و كم حجم برای امتحان از برخی دروس و متون هم، نیازمند به چكیده نویسی هستیم. 
گاهی هم به صورت شفاهی، لازم است گزارشی كوتاه و توضیحی خلاصه درباره موضوعی داشته باشیم. 
مجموع این گونه نیازها، ایجاب می‌كند كه با « روش خلاصه نویسی » آشنا شویم. از این رو در این بخش، به بیان نكاتی در این موضوع می‌پردازیم. 
ناگفته نماند كه « خلاصه نویسی »، از جهاتی برای خود انسان مفید است و فوایدی از این قبیل دارد: 
 1.بهره گیری از یادداشت‌های خلاصه، در مراحل بعد، به وسیله مراجعه مجدد به آن‌ها 
 2. تمرینی برای كار قلمی و رشد نیروی نویسندگی انسان 
3. تقویت بینش و رشد فكری انسان در سایه این گزینش و تلخیص 
4. تسهیل برخورداری از محتویات كتب و مقالات، در حجمی اندك
 5. ایجاد انگیزه در دانش آموزان برای مطالعه 
 6. كمك به در خاطر سپردن مطالب و از یاد نرفتن آن‌ها 
 7. كمك به تمركز فكر هنگام خواندن كتاب و مقاله 
با توجه به این‎كه در خلاصه نویسی، باید به « كاهش حجم نوشته » پرداخت، بی آن‎كه هدف نویسنده و گوینده و پیام اصلی نوشته و سخن از بین برود، ضروری است كه مهارت لازم در این امر كسب شود. این مهارت هم جز با تمرین زیاد، و نیز كار زیر نظر مربی و استاد، كمتر به دست می‌آید. 
تفاوت خلاصه نویسی با گزیده، گلچین و یادداشت برداری این است كه در یادداشت برداری و گزیده نویسی، نكات مورد نظر و مورد علاقه شخص از جاهای مختلف نوشته می‌شود و چه بسا انسجام و پیوستگی میان گزیده‌ها وجود نداشته باشد؛ ولی در خلاصه نویسی، ‌عنایت روی یك كتاب یا مقاله یا متنِ خاصّی است كه چكیده همه آن آورده می‌شود؛ نه آن‎كه از هر بوستانی گلی چیده شود. خلاصه نویسی شبیه زیراكس یا عكس گرفتن از هر متن یا تصویری در مقیاسی كوچك‌تر است. 
مراحل اجرایی كار 
بسیار اتفاق می‌افتد كه در خلاصه نویسی، انسان فكر می‌كند همه این مطالب، خوب و لازم است و در تلخیص، آن‎ها را می‌آورد. در نهایت می‌بیند كه خلاصه، چیزی از اصل مطلب كم نیست. این یا به عدم مهارت در خلاصه نویسی برمی‌گردد، یا به عدم آگاهی اجمالی از محتوای آن‎چه تلخیص می‌شود، یا عدم دقت شخص در تفكیك مطالب مهم از كم اهمیت. 
از این رو در امر خلاصه نویسی، مراحل زیر پیشنهاد می‌شود: 
 1. مطالعه یا مرور اجمالی، پیش از اقدام به تلخیص 
2. مشخص ساختن میزان و درصد تلخیصی كه باید انجام شود 
3. مشخص كردن موارد و مطالب اصلی و فرعی،‌ هنگام مطالعه 
4. حذف مطالب غیر عمده و باقی گذاشتن نكات اصلی 
5. حفظ امانت و اصالت در عبارات و محتوا 
پیش از اقدام به تلخیص،‌ خوب است ابتدا یك دور، كتاب یا مقاله را بخوانیم،‌ یا یك بار نوار را گوش دهیم یا فیلم را نگاه كنیم، تا نسبت به محتوا اِشراف و احاطه پیدا كنیم و بهتر بتوانیم موارد عمده و غیر عمده و اصلی و حاشیه‌ای را از هم تفكیك كنیم. البته این در مواردی است كه متن مورد تلخیص در اختیار ما باشد. والاّ در خلاصه نویسی از مباحثِ یك كلاس یا جلسه یا سخنرانی در حال ایراد، این شیوه قابل اجرا نیست. 
هنگام مرور مقدماتی، می‌توان فصل‌های اصلی و فرعی و مطالب عمده را از حواشی و زواید، جدا كرد و علامت گذاشت تا تلخیص، آسان‌تر شود. 
میزان تلخیص نیز باید از آغاز، معلوم باشد. فرضاً یك كتاب سیصد صفحه‌ای را اگر قرار باشد در حد نصف، یا یك چهارم یا یك دهم خلاصه كنیم، در هر یك، میزان حذف مطالب و باقی گذاشتن مطالب دیگر، به نسبت آن معیار، متفاوت خواهد بود. حتی اگر بنا باشد همان كتاب را در دو صفحه خلاصه كنیم، شیوه‌ای دیگر باید برگزینیم و مطالب بیشتری را جزو « حذفیات » قرار دهیم. 
در انواع مختلف تلخیص و با هدف‌های گوناگون، مطالب گاهی لازم است آورده شود یا حذف گردد؛ بسته به این است كه با چه هدفی كار تلخیص انجام می‌گیرد. 
گاهی كتاب مفصّلی برای استفاده عموم، خلاصه می‌شود، 
گاهی چكیده‌ یك كتاب، به نحوی ارائه می‌شود تا شوق مراجعه به اصل كتاب ایجاد شود، 
گاهی عصاره مطالب مفید یك كتاب، بدون رعایت انسجام و پیوستگی مطالب فراهم می‌گردد، 
گاهی فهرستی از مباحث یك كتاب یا بحث تدوین می‌شود، 
گاهی دیدگاه‌های علمی یك كتاب استخراج می‌گردد، 
گاهی هم محتوای یك كتاب، به صورت نمودار، جدول و اطلاعات آماری و دسته بندی شده خلاصه می‌شود. این شیوه‌ها و هدف‌ها، كه به عنوانِ تلخیص تفصیلی، ارجاعی، آزاد، فهرستی، موضوعی، علمی، و نموداری مطرح است،‌ هر یك ویژگی خاص خود را دارد و در عمل، متفاوت با دیگری است چكیده تمام نما، توصیفی، راهنما، موضوعی و ... از جمله انواع خلاصه نویسی است. مجموعه تحقیقات اجتماعی و اطلاعات آماری مفصّلی را گاهی به صورت جدول و نمودار ترسیم می‌كنند. این نیز نوعی از خلاصه نویسی است. 
نكات و مباحث غیر اصلی 
در هر نوشته‌ای یا سخنرانی یا درس، یك سری حرف‌ها اصلی و عمده است و گوینده و نویسنده یا مدرس، به قصد بیان و القای آن‌ها به كار سخن و قلم پرداخته است،‌ یك سری هم مطالبی است كه در توضیح،‌ تشریح و تأكید نسبت به آن مطالب اصلی بیان می‌شود، كه به این‌ها نكات غیر عمده گفته می‌شود. 
اجمالی از مطالبِ غیر اصلی را می‌توان چنین برشمرد: 
 1. توضیحات برای روشن كردن مسأله اصلی 
 2. نمونه‌های تاریخی و شاهد مثال‌ها 
 3. مطالبِ حاشیه‌ای و غیر مرتبط با موضوع 
 4. لفاظی‌ها و عبارت پردازی‌های غیر دخیل در مطلب اصلی 
 5. موارد تكرار شدن مطلب 
 6. عبارات و جملات مترادف و هم مضمون 
 7. جملات معترضه و اشارات تفسیری و توضیحی كه آوردنش ملال آور است 
اگر از یك نوشته یا سخن، محورهای فوق را جدا كنیم، آن‌چه می‌ماند، جوهره اصلی مطلب است كه قابل درج در خلاصه است. البته تشخیص این كه این موضوع، اصلی است یا حاشیه، بحثِ عمده است یا توضیح، ‌احتیاج به دقت بیشتری دارد. اگر یك متن، چه داستان یا غیر داستان، چند بار مطالعه شود، امكان تلخیص دقیق، بیشتر خواهد بود. 
می‌توان هر بند یا پاراگراف را در یك جمله خلاصه كرد. مجموعه این جملات، خود به خود چكیده مطلب اصلی خواهد بود؛ البته با رعایت نكات دیگری كه یاد شده است. 
در موردی كه یك داستان خلاصه می‌شود، باید اسكلت و استخوان بندی اصلی قصه را آورد و از ذكر جزئیاتِ داستان چشم پوشید. فرض كنید فیلمی را كه در یك ساعت تماشا كرده‌اید، ‌یا داستانی صد صفحه‌ای را كه خوانده‌اید، اگر بنا باشد تنها در مدت پنج دقیقه خلاصه‌اش را بازگو كنید، چه قسمت‌هایی را انتخاب می‌كنید كه با بیان آن‌ها در این زمان محدود، تا نهایت داستان را هم اشاره كرده باشید؟ پس پرداختن به قهرمان‌های اصلی و فرازهای حساس و صحنه‌های عمده، كافی است و نباید به جزئیات پرداخت. میزان وقت یا ظرفیت نگارشی، نقش اساسی در نحوه خلاصه نویسی ما دارد. 
تفاوت تلخیص با بازنویسی و بازآفرینی 
بازنویسی، برگردان متون كهن (شعر یا نثر) به نثر و عبارت است؛ بی آن‌كه مفهوم و محتوا دگرگون شود. در باز آفرینی، محتوا و سوژه كهن، تبدیل به اثر جدیدی می‌شود كه با اصل متفاوت است. بازنویسی مثل تعمیرات اساسی یك خانه است، اما باز آفرینی، كوبیدن بنا و از نو ساختن است كه چه بسا نقشه ساختمان و كیفیت چهار چوب اولیه هم به هم می‌خورد.
روش خلاصه نویسی 
در باز نویسی، مضمون متن قدیم حفظ می‌شود، تغییرات در جا به جایی حوادث و الفاظ و تركیب‌ها انجام می‌گیرد. اصول زبان فارسی حفظ می‌گردد و از شكسته نویسی پرهیز می‌شود. توجه به سن و سطح فكر مخاطب، جهت درك و لذت بردن ضروری است. باید چیزی را باز نویسی كرد كه از نظر پیام و محتوا، ارزش داشته باشد. 
باز نویسی گاهی از نثر به نثر است. گاهی از شعر به شعر، از نظم به نثر و از نثر به نظم. 
در خلاصه نویسی، نه پیام عوض می‌شود، نه قالب و محتوا و نه بهتر ساختن سبك نگارش؛ بر خلاف باز نویسی كه اغلب یا به خاطر ضعف قلمی اثر نخستین است، یا نامناسب بودن آن با شیوه امروزی. 
خلاصه نویسی اغلب برای استفاده بهتر از فرصت و زمان است، اما در باز نویسی هدف مهم‌تر ارائه اثری متناسب با نیاز و ضرورت‌های جدید فرهنگی و ادبی است. 
عبارت اصلی یا نقل به معنی؟ 
در این‌كه خلاصه نویسی را باید با استفاده از قلم و جمله پردازی خودمان بنویسیم یا با حفظ عباراتِ اصلی، موارد مختلف است. 
گاهی روی الفاظ متن اصلی، عنایت و تأكید خاصّی است كه دخل و تصرف در عبارات، مسأله ساز و گاهی تحریف می‌شود. آن‌جا باید تلخیص را با بهره گیری از عین عبارات اصلی انجام داد. مثل این‌كه وصیت نامه امام امت(ره) یا احكام فقهی رساله، یا دیدگاه شیخ صدوق درباره عصمت انبیا و نظر شهید مطهری درباره تحریف نشدن قرآن، یا قانون كیفر مجرمین و ... را اگر بخواهیم تلخیص كنیم، با استفاده از عباراتِ اصلی و حذف بخش‌های كم اهمیت‌تر یا غیر لازم،‌ اقدام می‌كنیم، تا اشكالی پیش نیاید. 
اما اگر یك داستان یا حادثه تاریخی، یا گفت و گوها و مذاكرات یك جلسه، یا گزارشی از روزنامه، یا درس معلم را بخواهیم خلاصه نویسی كنیم، ضرورتی ندارد كه حتماً از عبارات اصلی استفاده كنیم، می‌توانیم مفهوم را گرفته، با تعابیر و جمله بندی خودمان بنویسیم. هم‌چنین می‌توانیم همه متن را به دقت بخوانیم، سپس آن را كنار گذاشته، خلاصه آن را به قلم خودمان بنویسیم. 
در هر حال، نكته‌ای كه نباید فراموش كرد این است: 
در خلاصه نویسی، « هدف و پیام » اصلی نویسنده، نباید مورد تحریف یا تغییر قرار گیرد، و این دو چیز می‌طلبد: 
الف. تعهد؛ ب. مهارت. 
اگر تعهد نباشد، سخنان یا نوشته دیگران گاهی مغرضانه تلخیص می‌شود و « خلاصه »، چیزی از آب در می‌آید كه مغایر با مقصود صاحب سخن است. 
و اگر مهارت نباشد، محتوای اصلی نوشته و كلام، خدشه دار می‌شود و چه بسا مطالب عمده و اساسی از قلم می‌افتد و آن‎چه قابل حذف بوده، به عنوان مطالب اصلی باقی می‌ماند. 
هم « حفظ امانت » لازم است، 
هم « حفظ اصالت »؛ كه اولی به تعهد خلاصه نویسی مربوط می‌شود، دومی به دقت و توانایی و مهارت او. 
گاهی كتابی را كه در دست مطالعه دارید، پس از خواندن هر صفحه یا هر پاراگراف، سعی كنید خلاصه آن را در یك سطر یا در جمله‌ای فشرده بنویسید. این قدرت تلخیص شما را می‌افزاید. یا برخی داستان‌های منظوم را در دیوان‌ها بخوانید و خلاصه‌اش را در چند سطر بنویسید یا خبری را كه به تفصیل در روزنامه خوانده‌اید، به صورتِ « خلاصه خبر » در آورید. 
چند نكته لازم 
 1. در تلخیص یك متن یا بحث منسجم، سعی شود انسجام و پیوستگی مطالب، در « خلاصه » هم حفظ شود. 
2. جملات كوتاه و كلمات ساده، به كار گرفته شود
 3. متن مورد تلخیص، در جزوه « خلاصه » معرفی شود: یعنی نام نویسنده، ناشر، میزان صفحات، درصد تلخیص، خلاصه نویس، تاریخ تلخیص و مشخصات دیگر نوشته اصلی یا نوار و سخنرانی و جلسه و سمینار و درسی كه به صورت خلاصه در آمده است، نقل شود. 
 4. نكات دستوری و نیز هماهنگی و یك نواختی زمان افعال و سبك و سیاق نوشته رعایت گردد 
. 5. سلیقه و نظم در نگارش خلاصه، صفحه آرایی و فصل بندی نیز از یاد نرود
6. در خلاصه، مطالبی آورده نشود كه در متن اصلی نیست
جواد محدثی، روش‌ها، ص 33 

خلاصه نویسی یا شرح نویسی :
خلاصه نویسی  مربوط به کتاب های مفصل است . ولی یک شیوه نگارش کتاب در قدیم وجود داشته که مختصر نویسی می کردند از این میان نوشته های بی شماری در هر علم وجود دارد . طلبا هم بر کتاب های موجز و مختصر شرح می نویسند تا مطالب در ذهن آن ها تثبیت و در دفتر ثبت شود .

نموداری کردن
نموداری کردن که گاهی از آن به ارتباط درختی یا درختواره و چارت تعبیر مشود یک اشراف کلی به تمام موضوعات و عناوین مطرح در کتاب و علم می گویند که بین شاخه های مرسوم ارتباط وجود دارد . البته این کار از زمان های دور در «علم انساب» انجام می شده و هنوز هم با نام «شجره نامه» در عرف عام از آن تعبیر می شود. در درختی کردن مطالب به‌صورت «فهرست‌وار» نوشته نمي‌شوند، بلکه شکل شاخه‌اي دارند. مزيّت ديگر اين روش آن است که به‌راحتي مي‌‌توان مطالب جديد را به درخت  تکميل شده، اضافه کرد، بدون آن که نظم مطالب از بين برود؛ اين کار در يادداشت‌برداري معمولي، و خلاصه نویسی به سادگي امکان ندارد.

شاخص های نمودار مطلوب :
عدم پیجیدگی : نمودار برای ساده شدن کشیده می شود بطوری که فهم مطلب آسان شود . حال اگر گره و پیچیدگی داشته باشد نقض غرض است .
ترابط بین عناوین : باید بین موضوعات و عناوین ترابط برقرار نمود جهات تقسیم روشن باشد و مطالب به همدیگر مربوط شود .
خلاقیت : دردرختی کردن ، نباید فقط به فهرست کتاب رجوع کرد بلکه خلاقیت هم بسیار اهمیت دارد.
همواره از کلمات و عبارات کوتاه و کليدي استفاده کنيد.
فقط 20% اطّلاعات بايد بر روي درخت حافظه نوشته شود و 80% بقيّه، در حافظه‌ي شما نگه‌داري مي‌‌شود. در هنگام دوره کردن مطالب، اگر چند بار کلمات کليدي را مرور کنيد، ذهن شما فعّال شده و بقيّه‌ي مطالب را به ياد خواهد آورد.
اگر مطالب ديگري در ارتباط با نکات قبلي وجود دارد، خطوط قبلي را بار ديگر مي‌توان انشعاب داد و آن مطالب را به موارد قبلي اضافه کرد.
به‌همين ترتيب مي‌توان خطوط قبلي را باز هم انشعاب داده و مطالب جزئي‌تر را در کنار آن‌ها يادداشت کرد.









فصل هفتم
امتحان و ارزیابی
در این بخش عنوان امتحان یا ارزیابی ویا ارزشیابی را می خواهیم بررسی کنیم . بگذریم که برخی بین این سه واژه فرق قائلند. واژه  ارزشيابي به معناي يافتن ارزش هاست. يافتن آنچه نه در زمان محدود، بلکه در فرايند آموزش و تلاش براي يادگيري و آموختن حاصل مي شود. در صورتي که ارزشيابي صحيح و مناسبي صورت نگيرد، تبعاتي همچون ؛ کاهش علاقه به دانش آموزان ، هدر رفتن سرمايه هاي مادي و انساني، افزايش نرخ مردودي و تکرار پايه، اختلال در رشد عاطفي فراگیران ، از ميان رفتن خلاقيت و... را در پي خواهد داشت.

انواع امتحان و ارزیابی :
الف) مدرسه
امتحان میان ترم یاهفتگی: این نوع امتحان باعث دوره مطالب و مرور آنچه پیش مطالعه و مباحثه و حفظ شده بود اما بصورت زنجیروار.
امتحان ترم : مي توان حق ارتقا به مرتبه بالاتر را داد. اتخاذ تصميم هاي مهم و غالباغير قابل تغيير در مورد وضع آينده هر يک از دانش آموزان
ب) استاد
ارزیابی لحظه ای :  پرسش هاي کلاسي: پرسش هايي هستند که در جريان کلاس مطرح مي شود هدف از اين پرسش ها يادآوري پيش نيازهاي يادگيري براي درس کلاس، جمع آوري ايده ها و اطلاعات متعلمان در ارتباط با يک موضوع و مواردي از اين قبيل .
امتحانات کلاسی : آزمونک ها ابزاري براي ارزشيابي تدريجي هستند در اين نوع ارزشيابي هدف نمره دادن نيست بلکه منظور اين است که در هر مرحله هدف هاي رفتاري معين ميزان پيشرفت فراگيران چگونه است و تا چه مقدار به اهداف آموزشي دست يافته اند بنابراين لازم است آزمونک ها پيشرفت گام به گام هدف ها را بسنجند و در پايان تدريس يک يا تعداد معدودي از هدف هاي رفتاري مربوط به هم انجام شوند.
ج) هم مباحث
حل تمرین : یکی از آداب بحث حل تطبیقات و تمارین درس است که قدرت و خبرگی در مطلب را حاصل می کند.
دقت دربیان چارت اولیه و توضیح مطلب : در آداب مباحثه اشاره کردیم که باید یک دور چارت بحث از ابتدا تا سر بحث بیان شود . این باعث می شود تا به قول معروف بفهمیم «سر چه کسی را می خواهیم بتراشیم»

نکات عمومی ایام امتحان:
-اگر در مطالب ومتون مشکلی ندارید بعداز حفظ مطالب می توانید به دیگران کمک کنید.
اگرمتن را متوجه نمی شوید ابتدا مطالب راحفظ نمایید سپس سراغ متن بروید. اگرتوانستید بایکی مباحثه کنید والا از شرحی که که ترجمه دقیق کرده استفاده کنید.(این دستور فقط مختص شب امتحان است.
-توهم فراموشی :بعضی از افرادخیال می کنند که حافظه آنها ضعیف است درحالی که اگر به حفظیاتشان درامور مختلف نگاه کنند به باطل بودن این خیال می رسند.

کمک به یادآوری وحافظه:
نموداری وربط دادن به هم
حفظ دردفعات
مرور مطالبی که حفظ شده به صورت جزیی وکلی
شرایط مناسب
خواب خوب 
حواس پرت نبودن
علاقه وانگیزه

شرایط افزایش بهره وری مطالعه:
الف) فردی
- نیت خالص
- وضو
- روبه قبله بودن
- دعای مطالعه
- رعایت مواردجسمی (مثل فشار نیاوردن به جسم)
- آرامش روانی(برطرف کردن نگرانی ها و هیجانات و...)
- تمرکز حواس( توضیح آن در خلال مباحث می آید)

ب) زمانی
- هنگام صبح: بهترین زمان برای فهم
- استراحت ها: دقت در فواصل مطالعه و استراحت
- شکم پر: بدترین موقع که ضعف در حافظه و چشم را در پی دارد.
- آخرشب: پائین ترین زمان قدرت جذب در ذهن.
- بعد خواب: صبر شود تا حالت خواب بر طرف شود (همانطور خواب آلود شروع به مطالعه نکنید!)

ج) مکانی
- دما : دمای بالا و خیلی پائین تمرکز را کم می کند. آرامش را سلب می نماید
- هیئت: فضا و شکل جای مطالعه مهم است ( مثلا اتاقی که پر از تابلو و عکس است حواس را پرت خواهد کرد)
- نور: نور کم چشم را ضعیف و خسته می کند و به انسان حالت خواب دست می دهد. وهچنین نور خیلی زیاد.
- تهويه خوب و هواى پراكسيژن در مكان مطالعه
د) نکات دیگر: 
مثل گوشی تلفن همراه ، عینک ، سر و صدا و صدای تلوزیون و...

قبل امتحان
الف) شب امتحان
عده ای شبها که محیط اطراف ساکت‌تر است مطالعه می‌کنند، عده‌ای با دوستان خود درس می‌خوانند، تعدادی صبح‌ها که مغز آمادگی بیشتری دارد، زودتر از خواب بیدار می‌شوند و درآن هنگام درس می خوانند و... ممکن است شما هم یکی از دانش آموزانی باشید که نه تنها روش‌های یاد شده؛ بلکه دیگر روش‌های مطالعه را نیز امتحان کرده باشید. ولی باز نتیجه دلخواه خود را از مطالعه نگرفته باشید. در اینجا قصد نداریم تا شما را با روش مطالعه خاصی آشنا کنیم؛ بلکه هدفمان این است که روش‌هایی را به شما بیاموزیم تا بتوانید با استفاده از آنها بهره وری از مطالعه خود را افزایش دهید.
درمکانها و پر سر وصدا وشلوغ رفت و آمد نکنید.
تمرکز خود ودیگران را از بین نبرید
اگرموضوعی را نفهمیدید مضطرب نشوید
شام را سبک بخورید وکمی زودتر بخوابید

ب) صبح امتحان
بعد نماز صبح نخوابید ومطالعه خارج از موضوع نداشته باشید
دوره محدوده امتحان از روی جزوه و نمودار
خوردن صبحانه شیرین وغیر چرب
حضور درجلسه ده دقیقه قبل از شروع
پرهیز از افرادی که تجمع کردند سوال می کنند و منتظر جواب اند
آماده بودن برای هرسوالی
خوردن چیز شیرین قبل جلسه

ج) زمان امتحان
توکل به خدا و توسل وخواندن قرآن برای آرامش
نوشتن مشخصات بصورت کامل
نگاه کردن اجمالی به سوالات وتنظیم زمان برای هرسوال
وقت نگذاشتن بیش از اندازه برای هر سوال
گذشتن از سوالی که جواب را نمی دانید
علامت گذاشتن برسوالاتی که کامل شده تامراجعه راحت باشد
دقت در سوال وخط کشیدن زیر کلمات کلیدی :همه، هیچ، صحیح نیست،فقط ،هرکدام، غالباو...
نوشتن جوابهای سوالی که کمی یادتان است بر چرک نویس وترکیب آنها در برگه اصلی
به بارم بندی سوالات توجه کنید
مرور دوباره سوالهابصورت دقیق
ناقص نوشتن بهتر از ننوشتن است
عدم توجه زود تحویل دادن برگه توسط دوستان
استراحت یک دقیقه ای وسط امتحان و خوردن یک شکلات
به کلمه پرسشی سوال توجه کنید:نام ببرید،چرا ،توضیح دهید،ترجمه کنیدو...

د) بعد امتحان
- اگر درهفته امتحانات هستید توجه کنید فکرکردن درمورد آن امتحان دیگرفایده ندارد یادگیری سوالات رابگذارید برای بعد.
تجسس درباره اینکه آیابه سوالات درست پاسخ داده اید یانه چند می گیریدو... به ضررتان خواهد بود روحیه شماراتضعیف می کند.
- اگرامتحان را خراب کردید عزانگیرید این فقط یکی ازامتحانات بود. برای امتحان بعدی تلاش کنید.
فکرنکنید وقت زیادی دارید وقت خود را تنظیم کنید(بجای غرور ،ناراحتی و...)


فواید امتحان و ارزیابی:
o امتحان یک نوع مطالعه اجباری است .
o مباحثه هر روز و درس هر روز به انسان فهم نقطه‌اي مي‌دهد ولي امتحان و ارزيابي فهم انسان را سلسله وارد مي‌كند يعني سير بحث‌ها را متوجه مي‌شود.
o امتحان شاید گره بخورد به آینده طلبه 
o یادگرفتن سرعت و دقت توأم
o امتحان برای فهمیدن و رفع نواقص يادگيري متعلمان است.









فصل هشتم
ملکه کردن



















اشاره : بعد از توضیحات فصل های گذشته که مربوط به طول سال تحصیلی بود سه مرحله از روش تحصیل را باید بیان کنیم که ویژه تابستان است .
عملکرد متعلم اگر در تابستان متوقف شود باعث بیگانگی او از فضای علمی موجود و صعوبت دروس سال آینده می شود.
مراحل سه گانه عبارتند از :
ملکه شدن ، اشباع ، فلسفه علم
که به ترتیب مذکور می آید:

ملکه :
ذخیره اطلاعات در مغز روندی است که حافظه نامیده می شود و این امر نیز به نوبۀ خود جزء اعمال سیناپس‏هاست (سیناپس : فضایی که پیام عصبی از یک سلول عصبی به سلول دیگر منتقل می‏شود). هر بار که نوع خاصی از اطلاعات حسی (بینایی- شنوایی – لمس – بویایی – چشایی ) از یک سیناپس عبور می کند این سیناپس دفعه بعد برای انتقال همان نوع پیام توانمندتر شده که این روند تسهیل نام دارد بعد از آنکه اطلاعات چندین بار از یک مسیر عصبی عبور کردند آن مسیر به حدی تسهیل می‏شود که حتی بدون وجود محرک خارجی (حواس پنجگانه) در خود مغز تولید شده و این مرحله ای است که اصطلاحا می گوییم "مطلب ملکه ذهن شده است” .  (http://ahmadidars.com)
این مرحله در روشهای حفظ قرآن از اهمیت بالایی برخوردار است. در حفظ قرآن ، شاید سخت ترین مرحله کار آنها مرحله «تثبیت محفوظات» است. که زمانبندی و اصول خاصی را در پی دارد.
در مرحله ملکه و تثبیت مطالب  باید علوم در جان رسوخ کند و طلبه راسخ در علم شود . در این مرحله ماندگاری و پایداری علم در ذهن و حافظه باید تقویت شود و صفت راسخه پدید بیاید.

مرحله ملکه برای چه کسی است؟
افرادی که به هر دلیلی در طی سال کتاب را خوب نفهمیده اند .
ویا فهمیده اند خوب بکار نبرده اند باید در تابستان برنامه ای برای جبران ما فات بگذارند .

قواعد مرور در تابستان:
- باید در ملکه نمودن فقط مطلب را مرور کرد(نه متن را).
- عمده مطالب باید استوار شوند نه همه مطالب.
- ملکه کردن می تواند از طریق مباحثه یاچارت کل کتاب  صورت گیرد.
- گاهی استواری و تثبیت از طریق گارگاهی کردن مطالب انجام می گیرد.

روشهای ملکه کردن (منطق از باب نمونه) :
مثلا چارت المنطق کشیده شود برای پیش مطالعه و یادسپاری سیر کلی هربخش و در نهایت سیر کلی کتاب. باید چارت المنطق برای سیر کلی کتاب را همه بکشند. 
ملکه کردن با تطبیق می تواند جمع شود مثلا هر روز مقداری مرور شود . تطبیق هم با یک استاد برای کل کتاب برگزار شود البته به صورت بخش بندی تا کل کتاب تطبیق شود. برای این منظور می توان از کتب کاربردی منطق می توان استفاده کرد. قدرت تطبیق در حدّ اقل مثلا حلّ تمارین مرحوم مظفر و تمارین منتظری مقدم (اگر شخص در سال اول خوب مطالب را ملکه و تثبیت کرده باید در این مرحله وارد تطبیق بیشتر شود.گرچه صناعات را مرحوم مظفر(ره) خوب پرورش داده اند و تسلط نظری در صناعات هم خود مطلوب است.)
خلاصه نویسی کتاب المنطق.
در پایان کتاب المنطق طلبه باید اصطلاحات و قواعد را از حیث نظری در کل کتاب آموخته باشد. پس کار بروی اصطلاحات و قواعد بصورت تقریر و اشکال و جواب نوعی دیگر از استوار کردن مطالب در ذهن است.
در مورد علوم دیگر حوزوی هم با مشاوره اساتید و راهکارهایی پیشنهادی فوق پیش بروید.

ملاک تشخیص ملکه شدن مطالب در ذهن :
۱- زمانی که بتوانید آن مطالب را به زبان خود بیان کنید و حتی به کسی آموزش بدهید.
۲- زمانی که بتوانید سؤالات مهمی از آن‌ها طرح کنید و به آن‌ها پاسخ درست بدهید.
۳- زمانی که در حل تمرین‌ها و تست‌ها تسلط و سرعت عمل داشته باشید.
۴- زمانی که بتوانید تیپ‌های مختلف سؤال را پاسخ‌گو باشید.
۵- زمانی که اگر مطلبی را فراموش کرده‌اید، با یک مرور آن‌ها را به یاد بیاورید.
6- کل مطالب آن علم را در عرض دو دقیقه بصورت درختی و نموداری( با ترابط بین شاخه ها) بیان کنید.





فصل دهم
إشباع 














اگر طلبه ای توانست مرحله ملکه کردن عمده مطالب کتاب را به خوبی پشت سر بگذارد (یعنی در حقیقت برای طلبه متوسط رو به بالا وقوی ) مرحله ای وجود دارد که درآن مطالب سال گذشته خود را کامل کند. تکمیل مطالب بدون ملکه راسخه کلاف سر درگم است.
این مرحله برای افرادی است که کتاب درسی را خوب فهمیده اند وخوب بکار بسته و مباحثه کرده اند. عمده مطالب وارد حافظه بلند مدت شده ، حالا باید رجوع به کتاب های موجود در آن درس بکند تا مطالب تکمیل و إشباع شود.

روش های إشباع و تکمیل :
تدریس : اگر موقعیت تدریس برای شخصی فراهم شد ، این یک موهبت الاهی است و باید قدر آن را دانست . حول مطلبی که می خواهید تدریس کنید خوب پژوهش و تفکر کنید و سعی کنید صاحب نظر باشید البته در غیر آموزش فقه !
تحقیق (پژوهش): می توان پژوهش را جزیی از تکمیل دانست. البته با اصول و قواعد آن و تحت نظر یک استاد مجتهد. زیرا پژوهش غالبا به معنی حرف نو و تولید است ، و تولید در غیر مجتهد یعنی حرف از منابع بزنیم بدون داشتن مبانی . پس حتما باید تحت اشراف یک مجتهد تولید علم کنیم.
قدرت رجوع : قدرت مراجعه به کتب دیگر را یافتن یعنی هم قدرت متن خوانی و درک مطلب و هم  از حیث کتابشناسی بتواند رجوع کند و مطلب مورد نظر را بیابد. البته منظور از شناخت کتب ، کتب مشهوره است که تعدادشان هم زیاد نیست.
دیدن کتب هم عرض : البته اینجا منظور خواندن واو به واو نیست بلکه بصورت تلخیص و اهم مطالب یعنی یک استاد مسلط بزنگاه ها و قله های کتاب هم عرض را نقادانه بیان کند.










فصل یازدهم
فلسفه علم




















تعریف
فلسفه علم :  آشنایی اجمالی بادروس سال آینده برای تطبیق باروحیات خود وعدم هرگونه ابهام احتمالی در آن امری است که نیازمند بررسی عمومی طلاب  در این مرحله می باشد این مرحله عمومی است .
به معني آماده‌سازي است. براي رفتن به پايه بالاتر و كتب جديد طلبه بايد آماده شود مثلاً در مورد پايه چهارم كه تازه وارد درياي فقه و اصول مي‌شود مباني آن دليل خواندن لمعه و اصول الموجز خصائص اين دو كتاب طريقه بهتر كار كردن روي آن مي‌تواند كمك شاياني به او كند.
رئوس ثمانيه (فلسفه علم):
نه اين كه واقعاً 8 راس باشند بلكه بعضي كمتر و بعضي بيشتر گفته‌اند . اما به هر حال رئوس ثمانيه براي فهم و بصيرت طلبه مورد نياز است اين كه چه كسي اين علم را چرا و در چه زماني بوجود آورده؟ مرتبه علم چيست؟ و اين هم بعد از مراحل هشتگانه مي‌باشد.
اما رئوسي ثمانيه بنا بر كتب حاشيه مولي عبدلله يزدي
1. عرض 2. منفعت 3. وجه تسميه 4. مولف 5. جنس علم 6. مرتبه علم 7. قسمت 8. انحاء تعليميه
در واقع اقوال در تعداد رئوس ثمانیه بسیار زیاد است که دیگر با وجود این تعداد به آن فلسفه علم می گویند. آن عناوین عبارت است از:
1ـ سمت یا وجه تسمیه
2ـ موضوع
3ـ تعریف
4ـ واضع
5ـ غرض
6ـ علت غایی
7ـ فائده
8ـ غایت
9ـ مبادی
10ـ مسائل
11ـ جنس
12ـ مرتبه
13ـ رتبه و شرف
14ـ ضرورت فراگیری
15ـ منبع
16ـ فهرست ابواب
17ـ روش شناسی تحصیل یا تعلیم (انحاء تعلیمیه)
18ـ عنوان
19ـ تطور و سیر

تعریف فلسفه علم :
منظور از آن مجموعه مباحثی است که به آن رشته علمی  نگاهی از بیرون دارد یعنی تهیه نقشه هوایی از یک طرح دانستن فلسفه علم در هر علم باعث بصیرت فراگیر در آن علم خواهد شد.
فلسفه هر علمی تابع آن محسوب می شودو متفرع لبرآن است پس تا علم به وجود نیاید نوبت به فلسه آن نمی رسد. 
مثلا علم تاریخ، علم به حوادث گذشته و نقد و تحلیل آنهاست.اما فلسفه علم تاریخ، علمی است که در آن از چگونگی، توانایی و مرزهای علم تاریخ بحث می‏شود.سؤالاتی که در علم تاریخ مطرح است از این قبیل است:انقلاب کبیر فرانسه چگونه صورت گرفت!دلائلش چه بود؟به چه نتائجی منجر شد؟اثرات آن برای صنعت چه بود؟برای سیاست چه بود؟چه تأثیراتی در کشورهای دیگر داشت و...اما پرسشهایی که در فلسفه علم تاریخ مطرح است از این قبیل است: چگونه می‏توان در تاریخ پیش‏بینی کرد؟آیا علم تاریخ یک علم تجربی است؟آیا تفسیر پدیده‏های تاریخی مانند تفسیر پدیده‏های فیزیکی است؟آیا متد کاوش در تاریخ، متدی تجربی است؟ایا می‏توان قانونهای تاریخی داشت؟آیا تاریخ یک هنر است یا یک علم؟و...به خوبی دیده می‏شود که نوع سؤالات متفاوت است و در حالی که در مورد اول، سؤالات ناظر به حوادث خارجی‏اند(خود تاریخ)در دومی سؤالات ناظر به دانشی است به نام علم تاریخ .
موارد فلسفه علم :
غیر از موارد پیش گفته علماء موارد دیگری هم داخل در بحث فلسفه علم داخل کرده اند.
روش علم چیست؟
قضایای علم از چه سنخی هستند ؟ 
منابع این علم چیست ؟ 
روش برداشت از منابع چیست؟ 
قلمرو و گستره علم ؟ 
عوامل و زمینه های پیدایش ؟ 
مکاتب و مذاهب در آن
ادوار و مراحل تاریخی علم
رابطه آن باعلوم دیگر 
چگونگی خواندن این علم و...

اما در مورد ویژه هر کتاب:
یک نوع از پرسش هایی که در فلسفه علم مطرح می شود ویژه کتاب خاصی است که در هرسال طلبگی می خواند . پرسش هایی از این دست :
- جایگاه این کتاب دربین کتب این علم 
- نویسنده این علم ، مذهب او ، تاثیر مذهب او در نگارش کتابش(مذهب فقهی و نحوی و کلامی و...)
- ویژگی خاص این کتاب نسبت به بقیه کتب هم عرض 
- اهداف آموزشی و رفتاری این کتاب
- چه هدفی را در سیر اجتهادی فقه و اصول تامین می کند 
- نکات دیگری مثل نوع خاص پیش مطالعه آن یا نوع خاص نگارش کتاب (مثلا شرح مزجی است مثل مختصر ، سیوطی و شرح لمعه)  و یا دیدن کتاب خاصی در کنار آن مثل دیدن روایات زبدة الفقهیه در کنار شرح لمعه.


پرسش مهم:

1) چرا نسخه ی واحد برای همه ی طلاب باسطوح مختلفه بیان شده است؟
2) با توجه به حجم و تعداد دروس مختلفه اساساً این طرح قابلیت اجرا دارد؟
به تعبیر دیگر: این طرح تئوری است یا امکان عملی شدن را نیز دارد؟
3) این مطالب یک طرح  جدید میباشد که فعلاً قرار است آزمایش شود یا قبلاً اجرا شده است؟
4) اگر تا الآن اینطور مطالعه نکردیم وظیفه چیست؟

جواب :
1)حداقل وحداکثر یک روش برای همگان یکسان است و آنچه که قابل تغییر است ما بین این دو نقطه است.
آنچه که ذکر شد شمّه ای از نقاط حداکثری است(نه نسخه ی واحد برای همه)تا هر فردی خودش را با این الگو سنجیده و جایگاه و فاصله اش را نسبت به آن تشخیص داده و برنامه ریزی لازم برای رسیدن به این نقطه را انجام دهد.
2)همانطورکه در جواب اول بیان شد ؛این طرح ،طرح حداکثری است، لذا باید فرد با توجه به برنامه ها و دروسی که انتخاب کرده است،دروس را اولویت بندی کرده و این طرح را اجرا کند البته به نحوی که بتوان به همه دروس رسیدگی کرد.
مثلاً: اگر کسی دروس سیوطی 1،سیوطی2 و منطق را انتخاب کرده و در عین حال درس منطق را ضعیف میباشد،باید از منطق شروع کرده و برنامه ی حداکثری را برای منطق قرار دهد و دروس دیگر را در پیش مطالعه و مراجعات اضافی تعدیل کند تا به همه دروس رسیدگی شود.
3)در همان ابتدای طرح بیان شد این طرح، میراث حوزه بوده وجدید نمی باشد و اگر منظور سائل این باشد که در حال حاضر این برنامه ها تبدیل به شعار شده اند !
خواهیم گفت:این برنامه چندین سال است در بعضی مدارس کشوراجرا شده و کارنامه ای 100 نمره ای شامل بر همین مراحل ارائه می شود ؛ونخبگان شناخته شده توسط این کارنامه نخبه ی واقعی هستند نه شب امتحانی و مدرک گرا.
4)این سؤالی است که، همیشه فردی که گذشته را با بی توجهی طی کرده است می پرسد.
و ما همیشه جواب دادیم: از این لحظه به بعد را دریاب و دروس گذشته را با مراجعات فراوان دوره کن تا جبران مافات شود.
اما همیشه عده ای هستند که در حال دوره دروس گذشته واز دست دادن دروس فعلی هستند.









فصل دوازدهم
طبقه بندی سطوح یادگیری













آن دسته از اهداف آموزشی كه به صورت عبارتهای كلی بیان می شوند  هدفهای كلی آموزشی گفته می شود هدفهای كلی تغییر مطلوبی را كه باید در رفتار فراگیران ایجاد شودمشخص نمی كنند . هدفهای كلی مبهم اند و به آسانی قابل وصول نیستند . معمولا هدف كلی در یك جمله و به صورت كلی بیان می شود و تقریبا مشابهت زیادی با عنوان موضوع آموزش دارد.  مثال :
فراگیران با مفهوم قواعد زبان عربی آشنا شوند .
هدفهای جزئی یا مرحله ای از هدفهای كلی محدود تر و نسبت به هدفهای رفتاری جامعیت و شمول بیشتری دارند. هدف جزئی نسبت به هدف كلی جنبه های عملی بیشتری دارد  دقت در نوشتن هدفهای جزئی و تنظیم درست توالی آن موجب نظم بیشتر فعالیتهای آموزشی می شود0در طرح درس لزومی به نوشتن اهداف جزئی نیست ولی نوشتن آنها كه براساس عناوین فرعی درس نوشته می شود به نوشتن هدفهای رفتاری كمك خواهد كرد.
هدفهای رفتاری یا هدفهای اجرایی به آن دسته از هدفها گفته می شود كه نوع رفتار و قابلیتهایی را كه انتظار داریم فراگیر پس از یادگیری مطلبی خاص به آنها برسد مشخص می كند و براساس آنها مواد آموزشی و روش تدریس مناسب انتخاب می شود 0 این هدف ها با واضح ترین عبارات و با دقت كافی آنچه را كه فراگیر باید در جریان یادگیری بیند یشند ،انجام دهد و یا احساس كند را روشن می نماید .
هدفهای رفتاری در طبقه های مختلف یادگیری قرارمی گیرند و متناسب با پیچیدگی و ماهیت ، سطوح مختلفی را در بر می گیرند . طبقه بندي اهداف آموزشی در حيطه هاي مختلف يادگيري به تجربه و تخصص نياز دارد، زيرا اهداف از نظر ماهيت و نيز درجه سادگی و پيچيدگی در سطوح مختلف قرار می گيرند. برخی از اهداف، نگرش ها، تمايلات و ارزش هاي فراگيران را دربرمی گيرند، در حالی كه برخی ديگر بر ساخت شناختی و يا مهارت هاي عملی آنان تاكيد دارد. اهدافی كه كسب اطلاعات و تشکيل عادات ساده را هدفگيري می كنند، ساده و اهدافی كه به كسب قدرت تحليل و يا بررسی ارزش ها در گروه هدف توجه دارند پيچيده خواهند بود. دستيابی به اهداف آموزشی يك برنامه، با مجموعه اي از اين حيطه ها سروكار دارد. طبقه بندي كه بنيامين بلوم و همکارانش براي اهداف آموزشی معرفی كرده اند، يکی از شناخته شده ترين دسته بندي هاست كه در آن سه حيطه يادگيري درنظر گرفته می شود. اين حيطه ها عبارتند از:
1-  حيطه شناختی (Cognitive) : شامل اهدافی می شود كه محتواي مربوط به آنها جنبه نظري داشته و يادگيري آنها مستلزم فعاليت هاي ذهنی و عقلانی است. مثال: فراگير بتواند مراحل برنامه ريزي آموزشی را توضيح دهد.
2-  حيطه عاطفی (Affective) : مربوط به اهدافی می شود كه محتواي مربوط به آنها جنبه ايجاد و يا تغيير نگرش، طرز فکر و ارزش ها را دارد. مثال: فراگير بتواند در مباحث علمی از لزوم برنامه ريزي آموزشی در برنامه هاي آموزشی دفاع كند.
3- حيطه روانی حركتی (Psychomotor) : محتواي مربوط به اهداف اين حيطه، اختصاص به آموزش مهارت ها دارد. مثال: فراگير بتواند براي يك موضوع مشخص سلامت، برنامه ريزي آموزشی انجام دهد.
براي هر يك از سه حيطه فوق چندين مرحله فرعی تعريف شده است كه در سطوح متفاوتی قرار می گيرند و با استفاده از افعال مناسب نوشته می شوند. ترتيب اين سطوح از ساده ترين تا پيچيده ترين سطح است و براي رسيدن به هر سطح، لازم است مراحل قبل از آن طی شده باشد.
هدف‏های حیطه‏ی شناختی، بر یادآوری یا بازسازی اموری تاکید می‏کند که آموختن آن ها ضروری است. مثلاً در حل یک مسأله‏ی فکری، فرد باید نخست مسأله‏ی اصلی را تشخیص دهد، سپس مطالب داده شده را مرتب کند و آن ها را به نظریه‏ها، روش‏ها و الگوهایی ربط دهد که یاد گرفته است. به بیان ساده‏تر، هدف‏های شناختی با آن‏چه شاگرد باید بداند و بفهمد، سروکار دارد. در این حیطه، هدف‏ها، از ساده‏ترین سطح شناخت به پیچیده‏ترین، و از امور ذاتی محسوس به امور معنوی و غیرمحسوس مرتب شده است. 
همان‏طور که ملاحظه می‏شود، این طبقه‏بندی، از ساده‏ترین سطح شناخت شروع می‏شود و به پیچیده‏ترین شکل آن منتهی می‏شود. ترتیب هدف‏ها به گونه‏ای است که هدف‏های هر طبقه در برگیرنده‏ی بخشی از رفتارهای لازم برای دست‏یابی به اهداف طبقات پایین‏تر است؛ به عبارت دیگر، برای رسیدن به هر سطحی از رشد فکری، ضروری است که مراحل پیشین طی شده باشد؛ یعنی رسیدن به سطح ارزش‏یابی و قضاوت مستلزم آن است که فرد به سطوح شناخت، فهمیدن، به کار بستن، تحلیل و ترکیب مفاهیم رسیده باشد. متاسفانه، در فرایند فعالیت‏های آموزشی حوزوی ، اغلب معمولی‏ترین و شاید عمومی‏ترین هدف‏های آموزشی، کسب دانش و یادآوری است و بر همین اساس، غالباً اندازه‏گیری موفقیت‏های تحصیلی (امتحانات) نیز به‏وسیله‏ی بازگفتن حقایقی صورت می‏گیرد که یادگیرنده به حافظه‏ی خویش سپرده است. در چنین موقعیتی، الزاماً موفقیت‏هایی هم برای به کار بردن محفوظات فراهم شده است اما از آن‏جایی که بین دانستن و توانستن و انجام دادن فاصله‏ی چشمگیری وجود دارد، تاکید بر محفوظات نمی‏تواند بازگوکننده‏ی یک روند کامل آموزشی باشد. 


اما مراحل درک را از کتاب «فنون تدریس» ببینید :
1ـ دانش
ساده ترین و پایین ترین سطح شناخت در حیطه شناختی، دانش و آگاهی است که شامل به خاطر آوردن و بازشناسی مطالب و موضوعات وقایع می شود. ویژگی اصلی آن به خاطر آوردن است که اساساً با حافظه یا قدرت بازشناسی ارتباط دارد. مثال: چهارده معصوم علیهم السلام را به ترتیب نام برد.
2ـ درک مطلب:
این هم از پایین ترین سطوح و توانایی های مرتبط با مهارت های عقلی است. عبارتست از: توانایی پی بردن به مفهوم یک مطلب و تبیین آن با جملاتی که شخص می سازد. مثال: ترجمه می کند توضیح می دهد، خلاصه می کند، مطابقت می کند (یعنی مثال برای تعریف بیان می کند) و . . .
3ـ کاربردی نمودن وتطبیق :
در این سطح از حیطه شناختی، تشخیص فراگیر مطالب آموخته شده مانند عقاید کلی، روش ها ، قوانین و... را در موقعیت های جدید و مملوس به کار می برد.
در حقیقت به کار بستن، بسیار فراتر از فهمیدن و درک مطلب است.
مثال با قواعد و مسائل نحوی آیه ای را تطبیق می دهد، اصلاح کردن، تولید کردن و . . .
4ـ تجزیه و تحلیل :
توانایی فراگیر: در سطحی نسبتاً بالاتر از مهارت های مربوط به فهمیدن و به کار بستن است و این که بتواند یک مطلب را به اجزای کوچک تر تشکیل دهنده اش تعمیم دهد و به درک روابط بین اجزاء آن نایل شود.
مثال: ویژگی های اصلی هر یک از فعل های صرفی را تشریح کند. مهم ترین وقایع دوره صفویه را توضیح دهد. از نظر خود دفاع کند، نتیجه گیری کند. از پرسش هایی با چرا؟ به چه دلیل؟ چگونه؟ و . . .
5ـ ترکیب:
در این مرحله، فراگیر می تواند عوامل موجود در مرحلۀ پیشین، یعنی تجزیه و تحلیل را از یکدیگر تفکیک نماید سپس آن ها را برای اتخاذ یک معنای جدید و تازه با هم تلفیق و ترکیب نماید.
مطالب جدید و بازسازی آن به صورت یک کار تازه و نسبتاً انسجام یافته است.
مثال: درباره یک موضوع (مانند روز معلم، سخنرانی کند، ابداع کند، بسازد، طرح بدهد، راه حل بدهد، راه حل تازه پیشنهاد کند و پیش بینی کند.
6ـ ارزشیابی
فوق مراحل گذشته ارزشیابی و قضاوت است. در واقع یادگیری در این سطح، زمانی فعلیت پیدا می کند که فراگیر تمامی مراحل قبلی (دانش، فهمیدن، کاربرد، تجزیه تحلیل و ترکیب) را طی کرده باشد. زیرا در این مرحله به جایگاه و داوری می رسد.
مثال: قضاوت و داوری در ورزش انجام می دهد. تصمیم گیری کردن، قضاوت کردن، انتخاب کردن، مقایسه کردن و ... (تا اینجا: با تصّرف و تلخیص از کتاب روش ها و فنون تدریس / 77ـ72)

7ـ اختیار: (این مرحله تقریبا درمنابعی که در این موضوع قلم زده اند یافت نشد) بالاترین، آخرین، عالی ترین و مهم ترین سطح یادگیری است. یعنی فراگیر، بتواند بین چند مسئله مهم مهم ترین را تشخیص دهد. با توجه به روش ها، قوانین، دستور العمل ها، تئوری ها، مسائل نظری و فنی و ... اولویت بندی بعد از ارزشگذاری و ارزشیابی انجام می شود تا ارزش هر کدام از مسائل درک نشود اولویت بی معنی است.



نحوه تشخیص مراحل درک:
1. دانش: بتواند به یاد بیاورد، بازگو کند، نام ببردو...
2. درک مطلب : بتواند به یاد بیاورد، بازگو کند، ترجمه کند ،تعریف کند ،خلاصه کند ،مثال بزند و...
3. کاربردی نمودن وتطبیق : بتواند به کار ببرد، تعمیم دهد، توصیه کند، باقواعد نحوی آیه ای را تطبیق کردن ،اصلاح کردن ، 
4. تجزیه و تحلیل یا نقد : بتواندآسیب شناسی کند و راه ترمیم را نشان دهد ویژگی های فعل های صرفی را تشریح کند. مهم ترین وقایع دوره صفویه راتوضیح دهد. از نظر خود دفاع کند، نتیجه گیری کند. از پرسش هایی با چرا؟چگونه؟ و . . .
5. ترکیب : درباره یک موضوع (مانند روز معلم) سخنرانی کند، ابداع کند، بسازد، طرح بدهد، راه حل بدهد، راه حل تازه پیشنهاد کند و پیش بینی کند.
6. ارزشیابی: بتواند چند نظر را ارزیابی کند و بین آنها قضاوت کندقضاوت و داوری در ورزش انجام دهد. تصمیم گیری کردن، انتخاب کردن، مقایسه کردن و ...
7. اولویت : بین تعارض ها و ضدها در مسائل فقهی با توجه به مبانی و دستور العمل ها اولویت می دهد.تقریبا هیچ مسئله فقهی نیست که از تعارض خالی باشد!


سطح یابی سر فصل ها :
در اینجا می خواهیم بدانیم هر یک از سر فصلهای روش تحصیل حوزوی مارا به کدام مرحله یا مراحل درک می رساند . پس باید یک یک متعرض شویم :
1. پيش مطالعه : معمولا پیش مطالعه اگر درست انجام شود بعد از مدتی ما را به مرحله اول می رساند.
2. حضور در مجلس درس : این بستگی به نوع تدریس استاد هم دارد ، گاهی تدریس تا مرحله تطبیق بیشتر نیست . گاهی تا مرحله ارزشیابی و اختیار هم ممکن است برسد.
3. جزوه و یادداشت برداری : این سر فصل مربوط به عمق فهم نیست بلکه به حافظه و ماندگاری مطالب کمک می کند .
4. مباحثه : ابتدایی ترین نوع بحث مرحله دوم است ولی غالبا بحث ها در مرحله تطبیق اجرا می شود. ولی می توان مباحثه را بالاتر هم اداره کرد مثلا تجزیه و تحلیل و حتی ترکیب .
5. تطبیق : مرحله تطبیق مطالب حداقل مرحله سوم است اما گاهی ممکن است بالاتر هم برود . مثلا گاهی یک ترکیب نحوی تجزیه و تحلیل می شود و بعد ترکیب و بعد ارزشیابی و حتی اختیار و اولویت. پس بسته به نوع کارگاهی کردن مطالب متغیر است .
6. حفظ و مرور : این مرحله ربطی به عمق مطالب ندارد بلکه مربوط به تثبیت و استواری مطالب در ذهن است .
7. خلاصه نویسی و چارت : این مرحله نیز مثل قبلی است.
8. ارزيابي: در این مرحله نوع سوالات و پرسش های امتحانی بسیار اهمیت دارد. اگر پرسش ها فقط تعریف کنید و مثال بزنید و نام ببرید است . تا مرحله دوم بیشتر تقاضا ندارد. اما اگر "نقد کنید و باتوجه به مبنای مصنف در این بخش مبنایش در آن بخش را بگوئید" است ، اینها پرسش های مراحل بالاتر است .
9. ملکه شدن : این مرحله نیز ربطی به تعمق مطالب ندارد .
10. إشباع : شاید بتوان گفت مرحله إشباع نیز ربطی به تعمیق مطالب ندارد ولی می تواند پایه مرحله تچزیه و تحلیل و مرحله ترکیب و ارزشیابی و حتی اختیار باشد . با ایت توصیف از اهمیت ویژه برخوردار خواهد بود.
11. فلسفه علم : این مرحله در حد همان مرحله یک و بیشتر زمینه ساز مراحل بالاتر است زیرا مبادی و تصورات علم و کتاب را روشن می کند .
توجه : در تحقیق و پژوهش همانطور که در ابتدا هم اشاره کردیم : انتظار این است که هر هفت مرحله رخ دهد زیرا تولید علم معنایش همین است . پس بنابراین باز هم اشاره می کنیم تحقیق به این معنا یا فقط برای مجتهد جایز است یا زیر نظر یک مجتهد .


نشستن سر درس  و گوش کردن سر درس؛ همین گوش کردن و حضور اگر موجب یک درک نسبی بشود ،موجب رشد است.
همه اینها ذره ذره روی هم جمع می شود و بعد از مدتی آدم به چند سال قبل خود نگاه می کند ،می بیند که ادراکش از مطالب متفاوت شده.
برنامهریزی
باید در این مدت ده سال آدم حرکت بکند،یعنی اهل و عیال و پدر و مادر و هر کس که با من مرتبط است بداند که: من سر ساعت باید بروم ،این مباحثه ،این تدریس و این درس را  دارم و سر این ساعت برمیگردم وسر این ساعت تا این ساعت مطالعه بکنم. این به معنی برنامه ریزی دقیقه ای نیست.درخود برنامه ریزی های دقیقه ای و ساعتی هم باید حداکثری عمل میکنیم.چون تزاحمات موجود در زندگی فرصت رعایت دقیق برنامه های دقیقه ای و ساعتی را نمیدهد، در نتیجهشخص بعد از مدتی ناامید  میشود .
اگر سر کلاس خوابتان میگیرد- به علت شنونده بودن انسان گاهی ناخوآگاه به این دچار میشود- اگر به همچین بلیّه ای مبتلا هستیدحتماً تقریر بنویسید.مطالبی را که استاد میگوید سعی کنید همان را عیناً بنویسید.حتی اگر متوجه نمیشوید عبارت را بنویسید. 
اینها همه برای این است که حداقل قطعی از دست نرود.
شما اگرهمین طور بین خواب و بیداری عبارت های استاد راسر کلاس بنویسید- ولو اگر همه عبارتها را متوجه نشوید و نفهمید- باور بفرمایید بعد از یک سال حجم چیزهایی که شما از از آن علم آموخته اید بیشتر از کسی است که همیشه بدنبال این بوده که یک کار خوب انجام بدهد و نتوانسته.



فهرست برخی از منابع :
عاملى، شهيد اول، محمد بن مكى، القواعد و الفوائد، 2 جلد، كتابفروشى مفيد، قم - ايران، اول، ه‍ ق

ارسال سوال