انتخاب زبان
ما را دنبال کنید...
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم
ورودی سال ۱۳۹۳
ورودی سال ۱۳۹۴
ورودی سال ۱۳۹۵
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)
ورودی سال ۱۳۹۷
ورودی سال ۱۳۹۸
ورودی سال ۱۳۹۹
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)
ورودی سال ۱۴۰۱
■ سایر نویسندگان (۳۲۲)

جدیدترین مقالات

مقالات تصادفی

مقالات پربازدید

محاسبه اموال وصیت شده نام دانش پژوه: علی رضا کدخدایی


حوزه علمیه استان قم

مدرسه علمیه بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

عنوان رساله: محاسبه اموال وصیت شده

 

استاد راهنما: حجه الاسلام تقوی

 

استاد مشاور: حجه الاسلام علوی لاجوردی

 

نام دانش پژوه: علی رضا کدخدایی

 

سال تدوین: 1404_1403

 

سطح یک

t

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«هذا ما امر به عبدالله علی بن ابیطالب امیرالمومنین فی ماله»

 

چکیده
در دین اسلام، وصیت ، امری مستحب تلقی شده وبه همه افراد، توصیه شده است که در طول حیات خود، اقدام به وصیت نموده و تاحدودی، تکلیف اموال و دارایی‌ها و نیز ترتیب پرداخت بدهی‌های خود را مشخص نمایند. براین اساس، می‌توان از دو گونه وصیت عهدی و وصیت تملیکی سخن گفت.

 در وصیت عهدی، انجام کاری بر عهده دیگری قرار داده می‌شود و به موجب وصیت تملیکی، اموالی به نفع دیگران، وصیت می‌شود.در خصوص وصیت تملیکی، شرط مهمی پیش بینی شده است که ناظر بر وصیت نمودن اموال متوفی، تا میزان یک سوم یا ثلث اموال و دارایی‌های وی است.

 به این معنا که بر اساس قانون مدنی، هر فردی، تنها تا میزان یک سوم از کل اموال و دارایی‌های خود را می‌تواند به نفع دیگران، وصیت کند. لذا وصیت کردن کل اموال و دارایی‌ها، به نحوی که منجر به محرومیت از ارث برخی یا تمامی ورثه شود، پذیرفتنی نیست.

البته، باید این نکته را ذکر کرد که اصولا، تا زمانی که فرد، زنده است، می‌تواند همه اموال و دارایی‌های خود را به دیگران بدهد و یا صرف امور خیریه کند؛ اما همین که اقدام به تنظیم وصیت نامه‌‌ای کند که باید برای بعد از فوت وی، به آن عمل شود، می‌بایست احکام مربوط به تنظیم انواع وصیت نامه، از جمله وصیت تا ثلث یا یک سوم اموال را رعایت کند.

لازم به ذکر است که اگر شخصی، بیش از یک سوم یا ثلث اموال و دارایی خود را وصیت کند، این وصیت، غیر نافذ خواهد بود. غیر نافذ بودن وصیت مازاد بر ثلث، به این معنا است که ورثه، می‌توانند آن را قبول یا تنفیذ کرده و به آن عمل کنند، یا اینکه آن را نپذیرفته و صرفا به همان وصیت تا یک سوم، عمل نمایند. لذا در پاسخ به این سوال که منظور از ثلث دارایی میت یا یک سوم اموال متوفی در وصیت چیست، باید گفت که منظور از یک سوم یا ثلث اموال در وصیت، آن است که هر فردی، موقع وصیت کردن، باید صرفا به میزان یک سوم از کل آن را وصیت کند؛ در غیر این صورت، آن مقداری که بیشتر از یک سوم یا ثلث اموال متوفی وصیت شده است، غیر نافذ بوده و نیازمند تنفیذ ورثه می‌باشد.

 

کلیدواژه ها: ارث، وصیت، ثلث، سهم الارث

مقدمه:
وصیت، یکی از موضوعاتی است که مطلوبیت آن در قرآن کریم طی ساختارهایی بیان شده است. «ثابت و مقرر بودن فعل بر مکلف»، «ثبوت عمل بر عهدة افراد» و «مدح فاعلین به پرهیزگاری» از جمله ساختارهای خبری حاکی از مطلوبیت فعل در آیة وصیت[1] هستند.

 واکاوی ساختارهای مزبور با تکیه بر رویکرد عملی فقیهان، نشان می دهد که این ساختارها بر وجوب وصیت و تأکید بر این وجوب دلالت دارند و برخلاف دیدگاه مشهور، نظر برخی فقیهان مبنی بر وجوب وصیت به هنگام فرا رسیدن مرگ، مطابق با دلالت این ساختارهاست. مشهور فقیهان که وصیت را مستحب می دانند و این حکم را به شرایط مزبور در آیه نیز تعمیم داده اند، گاهی این ساختارها را بر استحباب حمل کرده و گاهی قایل به نسخ آیه یا نسخ حکم وجوبی آن شده اند. این پژوهش توصیفی-تحلیلی روشن می کند که حمل ساختارهای حاکی از مطلوبیت در آیة وصیت، بر استحباب صحیح نیست و این آیه و حکم وجوبی مستفاد از آن نسخ نشده است.

مهم ترین مفهوم در عنوان این مقاله یعنی وصیت و ثلث اموال یکی از مباحث علم فقه است. وصیت از ریشه وصی و در معنای لغوی آن به معنای عهد، فرمان دادن،سفارش کردن، و پرداختن به امور متوفی است. و در اصطلاح حقوقی بدین معناست که یک فرد تکلیف امور مالی و غیرمالی خود را برای بعد از فوتش معلوم و مشخص کند،تا بازماندگان او بعد از فوت، دچار مشکل نشوند و از طرفی امور خودش نیز سر و سامان پیدا کند و اگر بدهی نیز داشته باشد بدهی هایش پرداخت شود. همه افراد در طول مدتی که در قید حیات هستند این امکان را دارند که در اموال و دارایی های خود هرگونه تصرفی را که بخواهند انجام بدهند. اما پس از فوت انسان، اختیار تصرف در اموال و دارایی ها از فرد سلب می شود؛ حال آنکه در بسیاری از مواقع ممکن است که فرد خواسته ها و اهدافی داشته باشد که به آن ها دست نیافته باشد. آنچه فقه وصیت را تعریف میکند: الوصیة تملیک عین أو منفعة أو تسلط على تصرف بعد الوفاة[2] یعنی تملیک عین یا منفعت یا مسلط کردن بر تصرف بعد از فوت. و آنچه در مورد ثلث اموال میگوید چنین است که: انسان هنگام وصیّت حق دارد درباره ی یک سوم اموال خود وصیّت کند و وصیّت در بقیه اموال نافذ نیست، مگر اینکه با اجازه ورثه باشد. همانطورکه اشاره شد، این موضوع در علومی دیگر چون علم حقوق از جنبه ی حقوقی اش بحث میشود. اما در این پژوهش، از جنبه ی محاسبه ی فقهی بحث خواهیم کرد.

انسان ها در برهه های زمانی مختلف شاهد بسیاری از نزاع ها میان ورثه و برخورد به مشکلات متعددی که بعد از فوت نظیر میزان اموال باقی مانده، تعارضات وصیت و اموال وصیت شده، چگونگی تفکیک و رابطه ی حق میان مورث و وارث و... هستند. ما اگر با ملاک مشخص و دقیق که از طرف شارع به دست ما رسیده است نگاه کنیم، و به درستی از شیوه ها و راه های محاسبات آن عمل کنیم، این مشکلات نیز برطرف خواهد شد.اکنون این سوال پیش می آید که محاسبه ی اموال وصیت شده چگونه است؟ به عبارت دیگر ما چگونه ثلث اموال وصیت شده را محاسبه و به آن عمل کنیم؟

ما در این مقاله سعی میکنیم به این سوالات توسط لمعه پاسخ ارائه کنیم هرچند برای تکمله ی مباحث ناچارا به مطالبی از بیرون اشاراتی خواهیم کرد.

باید خاطر نشان کرد نزاع های حاصل در این موضوع همانطور که گفته شد به علت خلأ معرفتی در این زمینه میباشد، چنانچه اگر این موضوع و مسئله حل نشود خود ایجاد کننده ی مشکلات دیگری میشود و ممکن است حق چنان که استحقاق دارد به مستحقش نرسد و باعث شود انسان نزد خود و خدای خود و همچنین دیگران معذر نباشد.

سوالاتی که در این مقاله پاسخ هایش را میابید:

«راه محاسبه ی اموال وصیت شده چیست؟»

·       ثلث اموال چگونه محاسبه می‌شود؟

·       منظور از یک سوم اموال در وصیت چیست؟

·       یک سوم اموال یعنی چقدر؟

ü    محاسبه ی سهم الارث افراد چگونه تعیین میشود؟

ü    اگر اموال وصیت شده بیش از ثلث بود باید په کرد؟

ü    اگر فوت شده بدهی داشت، از ثلث اموال باید پرداخت کرد یا خیر؟

مسئله ی وصایت از مسائلی هست که همیشه مبتلابه بوده و بواسطه ی مرگ هر شخص این موضوع جریان می یابد و نمیتوان مبدأ مشخصی برای آن تعیین کرد.بلکه در اسلام در زمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) این موضوع بصورت دقیق و شرعی مورد عمل قرار گرفت.

 

 

 

 

 

 

ارث و معنای آن:
براى واژه ارث، چند معنا ذکر شده است، از جمله:

(میراث بردن، مال و دارایى شخص متوفى را صاحب شدن، ترکه، باقى گذاشتن مالى پس از مرگ خود، خواه با وصیتنامه باشد یا بدون آن، حقوقى که شخص به سبب مرگ افراد، مستحق میگردد.ّ)[3]

اغلب فقهاى اسلام ارث را تعریف نکرده اند؛ چنان که محقق حلى در شرایع السلام بحث ارث را با موجبات آن آغاز نمود. اما شهید ثانى در شرح لمعه مینویسد:

(میراث، صیغه مفعال، و اصل آن از موراث بوده و یاى آن منقلب از واو است. میراث یا از ارث گرفته شده یا از موروث.)[4]

بنابر اول معناى مصدرى، یعنى: استحقاق انسان، نسبت به مال متوفى، اصالتا به دلیل خویشاوندى نسبى یا سببى و بنابر معناى دوم مفعولى، یعنى: آن چیزى که انسان در اثر فوت دیگرى، مستحق میشود.

 

ثلث اموال
 

یک سوم اموال یا ثلث اموال متوفی، به این معنا است که ابتدا، کل اموال و دارایی‌هایی که متوفی دارد را محاسبه کرده و پس از خارج کردن هزینه کفن و دفن و بدهی‌های میت، باقی مانده آن را تقسیم بر سه می‌کنیم تا ثلث اموال متوفی در زمان فوت، مشخص شود و بدانیم که آیا وصیت نامه تنظیم شده توسط متوفی، قابل اجرا هست یا خیر.البته، در صورتی که اموال و دارایی‌های میت، به صورت اموال منقول و غیر منقول، همچون ماشین، زمین، باغ، منزل مسکونی و غیره باشند، برای محاسبه یک سوم یا ثلث دارایی میت، می‌بایست ابتدا اموال مذکور را قیمت گذاری کرده و سپس،یک سوم یا ثلث آن را محاسبه نماییم.

 

چگونگی محاسبه
 

برای محاسبه ثلث مال میت، ابتدا می‌بایست کلیه هزینه‌های مربوط به کفن و دفن میت، کنار گذاشته و پرداخت شوند. پس از آن، نوبت به پرداخت دیون و بدهی‌های میت خواهد رسید. به عنوان نمونه، در صورتی که متوفی، به شخصی، بدهی داشته و یا اینکه همسر وی، اقدام به مطالبه مهریه خود نموده است، می‌بایست این دیون و بدهی‌ها، پرداخت شوند.سپس، برای محاسبه ثلث مال، نوبت عمل کردن به وصیت میت می‌رسد و همانطور که گفته شد، وصیت‌های متوفی، تا میزان یک سوم از کل اموال و دارایی‌های متوفی، نافذ و صحیح بوده و لازم الاجراست و فرقی ندارد که وصیت نامه شفاهی یا لفظی بوده یا به صورت کتبی تنظیم شده باشد.

 اما اگر بیشتر از ثلث یا یک سوم اموال، وصیت شده باشد، این وصیت، غیر نافذ بوده و ورثه، این حق را دارند که مقدار بیشتر از یک سوم را، نپذیرفته و به آن عمل نکنند، یا اینکه به کل وصیت عمل نمایند. البته، اگر فقط یک یا چند نفر از ورثه بخواهند، می‌توانند از سهم خود، وصیت مازاد بر یک سوم را بپذیرند.

لازم به ذکر است که برای محاسبه نمودن ثلث مال یا محاسبه یک سوم اموال و دارایی‌های متوفی، می‌بایست کل اموال و دارایی‌های او در زمان فوت، ملاک محاسبه قرار بگیرد؛ نه در زمان وصیت. با این توضیح که، ممکن است اموال و دارایی‌های متوفی، در زمان وصیت کردن، به اندازه‌‌ای باشد که مال وصیت شده، بیش از ثلث یا یک سوم از کل دارایی‌های وی نباشد؛ اما وقتی که وصیت کننده، فوت می‌کند، ارزش اموال وصیت شده، بالاتر رفته و بیشتر از یک سوم شود.لذا در این حالت، برای محاسبه ثلث مال یا یک سوم اموال و دارایی‌ها، باید ارزش کل دارایی‌های میت، در زمان فوت وی، محاسبه شده و ملاحظه شود که آیا ارزش اموال وصیت شده، به یک سوم یا ثلث آن می‌رسد یا خیر. در صورتی که وصیت، در حدود یک سوم اموال میت باشد، ورثه موظف هستند به آن عمل نمایند؛ اما اگر وصیت، بیشتر از ثلث کل دارایی میت بود، تنها موظف به انجام یک سوم آن خواهند بود. پس از محاسبه ثلث مال و یک سوم دارایی‌ها و عمل کردن به آن، باقی مانده اموال متوفی، میان ورثه، قابل تقسیم می‌باشد.[5]

سهم الارث
 

به معنای میزان بهره مندی وراث از مال میت است. ملاک در این مقدار تفاوت آن هاست که در ادامه به توضیح مفصل تر آن خواهیم پرداخت.

تقسیم به اعتبار نسب
 

در اینجا سهم الارث را به دو اعتبار تقسیم بندی کردیم، اعتبار اول که به شیوه ی حقیر بصورت نسب لحاظ شده است:

دختران و خواهران
 

دو سوم ترکه ، سهم الارث دختران در صورت بیش تر بودن آنان از یک نفر است. یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نسآء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک[6] دو ثلث، سهم الارث خواهران میت در صورت بیش تر بودن آنان از یک نفر و فقدان پدر و مادر و فرزند میت است. یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلــلة ان امرؤا هلک لیس له ولد وله اخت فلها نصف ما ترک وهو یرثهآ ان لم یکن لها ولد فان کانتا اثنتین فلهما الثلثان مما ترک[7]

نصف مال میت، سهم یک دختر در صورت تک فرزند بودن وی است. یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نسآء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک وان کانت وحدة فلها النصف[8]

نیمی از دارایی باقی مانده، سهم الارث یک خواهر در صورت تک بودن وی و نبودن فرزند برای میت است. یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلــلة ان امرؤا هلک لیس له ولد وله اخت فلها نصف ما ترک[9]

شوهر و همسران
 

نصف ترکه زن ، سهم الارث شوهر در صورت نداشتن فرزند است. ولکم نصف ما ترک ازوجکم ان لم یکن لهن ولد[10]

یک چهارم مال، سهم الارث زن (گرچه متعدد باشند) در صورت نبودن فرزند برای شوهر است. ولهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد[11]

یک ربع، سهم الارث شوهر در صورت فرزند داشتن زوجه متوفا است. فان کان لهن ولد فلکم الربع مما ترکن[12]

یک هشتم ترکه ، سهم الارث زن میت ـ هر چند متعدد باشند ـ در صورت فرزند داشتن میت است. فان کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم[13]

پدر و مادر
 

یک سوم مال ، سهم الارث مادر در صورت نبودن فرزند و برادران برای میت است. فان لم یکن له

ولد وورثه ابواه فلامه الثلث فان کان له اخوة فلامه السدس[14]

یک ششم ترکه، سهم الارث هر کدام از پدر و مادر میت در صورت فرزند داشتن وی است. ولابویه لکل وحد منهما السدس مما ترک ان کان له ولد[15]

یک ششم مال، سهم الارث مادر در صورت وجود برادران و خواهران برای میت است. فان کان له اخوة فلامه السدس[16]

عمو ها و خاله ها
اگر از ميّت تنها يك عمو به جاى مانده باشد تمام مال را به ارث مى‌برد چنانچه اگر تنها عمّه باقى مانده باشد نيز تمام ما ترك ميّت تعلق به او دارد.

و اگر از ميّت اعمام يا عمّه‌ها مانده باشند تمام مال را بين خود به طور مساوى تقسيم مى‌نمايند يعنى عموها بين خود و عمّه‌ها نيز در ميان خويش به طور مساوى توزيع مى‌كنند.

اگر عموها و عمّه‌ها با هم اجتماع نمودند در صورتى كه امّى‌[17] باشند مال را بين خود بالسّويه تقسيم مى‌كنند و در غير اين صورت بالتفاوت آن را توزيع مى‌نمايند.

 

تقسیم به اعتبار میزان بهره وری(لمعه)
 

در این اعتبار (یعنی اعتبار دوم) که به شیوه ی شهید اول و ثانی در کتاب لمعه بصورت میزان بهره وری مورد بررسی قرار گرفته شده است، میپردازیم:

سهام و فرائض شش تا هستند بيان شرح:

1- نصف
. يعنى 2/ 1مستحقين نصف چهار طائفه هستند باين شرح:

1- زوج در صورتى كه فرزند براى همسرش نبوده اگر چه فرزند نازل و غير صلبى باشد. [18]

2- دختر واحد.

3- يك خواهر پدر و مادرى.[19]

4- يك خواهر پدرى.

2- ربع
. يعنى 4/ 1و مستحقين ربع دو طائفه مى‌باشند:

1- زوج در صورتى كه براى همسرش فرزند باشد اگر چه فرزند نازل و غير صلبى محسوب شود.

2- زوجه در صورتى كه براى همسرش فرزند نباشد.

3- ثمن
. يعنى 8/ 1  مستحقين ثمن يك طائفه بوده و آن زوجه ميّت است در صورتى كه از زوج فرزند باقى مانده باشد اعم از آنكه زوجه متعدّد بوده يا واحد باشد.[20]

4- دو ثلث[21]
. يعنى 3/ 2و مستحقين دو ثلث سه طائفه مى‌باشند:

1- از ميّت دو دختر يا بيشتر باقى مانده باشند.

2- از ميّت دو خواهر پدر و مادرى يا بيشتر بجاى مانده باشند.

3- ازميّت دو خواهر پدرى يا بيشتر باقى مانده باشند.[22]

5- ثلث
. يعنى 3/ 1و مستحقين ثلث دو طائفه مى‌باشند:

1- مادر در صورتى كه حاجب در بين نباشد.

2- دو برادر يا دو خواهر يا يك برادر و يك خواهر مادرى يا بيشتر.

 

6- 6-سدس. يعنى / 1
مستحقين سدس سه طائفه مى‌باشند:

1- پدر در صورتى كه از ميّت فرزند باقى مانده باشد.

2- مادر به شرطى كه از ميّت فرزند مانده باشد.

3-كلاله و اقرباى مادرى در صورتى كه واحد باشند

بعد از ذکر این شش صورت که ذکر کردیم باید خاطر نشان کنیم همانطور که ممکن است سوال برای خوانندگان گرامی نیز ایجادشد، در گاهی از اوقات این صور با یکدیگر اجتماع پیدا میکنند و ما ناچار به ذکر آن موارد اجتماع هستیم.

 

صور نه‌گانه ممكن الاجتماع از سهام‌
1- اجتماع نصف‌بر با مثلش (نصف‌بر).

مانند اجتماع زوج با خواهر پدرى يا پدر و مادرى چه آنكه مال ميّت بين زوجين و خواهر بالمناصفه تقسيم مى‌شود.

2- اجتماع نصف‌بر با ربع‌بر.

مانند اجتماع زوجه با خواهر پدرى يا پدر و مادرى زيرا نصف مال تعلق به خواهر داشته و ربع آن مال زوجه است. يا نظير اجتماع زوج با يك دختر چه آنكه ربع مال تعلق به زوج داشته و نصف آن مال دختر مى‌باشد.

3- اجتماع نصف‌بر با ثمن‌بر.

مانند اجتماع زوجه با يك دختر زيرا نصف مال متعلق است به دختر و ثمن آن سهم زوجه مى‌باشد.

4- اجتماع نصف‌بر با ثلث‌بر.

مانند اجتماع زوج با مادر چه آنكه نصف ما ترك تعلّق به زوج داشته و ثلث آن مال مادر است. يا نظير اجتماع خواهر پدر و مادرى يا پدرى با كلاله مادرى كه بيش از يكى باشند چه آنكه نصف مال تعلق به خواهر داشته و ثلث آن مال كلاله مادرى است.

5- اجتماع نصف‌بر با سدس‌بر.

مانند اجتماع زوج و يكى از كلاله مادرى زيرا نصف ما ترك سهم زوج بوده و سدس آن تعلق به كلاله مادرى داشته كه يكى مى‌باشد. و نظير اجتماع خواهر پدر و مادرى يا پدرى با يكى از كلاله امّى چه آنكه نصف ما ترك تعلق به خواهر داشته و يك ششم آن سهم كلاله امّى است.

6- اجتماع ربع‌بر با دو ثلث‌بر.

مانند اجتماع زوج با دو دختر كه به زوج ربع ما ترك داده شده و به دو دختر دو ثلث آن را مى‌دهند.

7-اجتماع ثمن‌بر با دو ثلث‌بر.

مانند اجتماع زوجه با دو دختر چه آنكه به زوجه ثمن ما ترك داده شده و به دو دختر دو ثلث آن را مى‌دهند.

8- اجتماع ربع‌بر با ثلث‌بر.

مانند اجتماع زوجه با مادر زيرا به زوجه ثمن ما ترك داده شده و به مادر ثلث آن را مى‌دهند.

9- اجتماع ثمن‌بر با سدس‌بر.

مانند اجتماع زوجه با پسر واحد الابوين چه آنكه به زوجه ثمن ما ترك را داده و به احد الابوين سدس آن را مى‌دهند و باقى مانده تعلق به پسر دارد.

نکته: صورى كه مستحقين غير فريضه‌بر با هم اجتماع كرده‌اند حصر و اندازه‌اى براى آن نمى‌باشد:

مقصود اين است كه مستحقين ارث كه از باب قرابت و ارث هستند اجتماعشان محصور و محدود به صور خاصّى نيست چه آنكه فرض آن به اختلاف ورّاث از حيث قلّت و كثرت مختلف مى‌گردد.

در خاتمه ی بحث خالی از لطف نیست مسائلی در باب محاسبه اموال جد و برادر جد را ذکر کنیم.

اجداد و اخوه‌
مسئله اوّل‌
براى جدّ به تنهايى همه مال مى‌باشد اعمّ از آنكه جدّ پدرى بوده يا مادرى باشد.

و همچنين تمام مال به ارث و برادر تنها مى‌رسد چه برادر پدر و مادرى بوده و چه پدرى به تنهائى باشد.

و اگر برادر و جدّ با هم اجتماع نموده و هردو پدرى باشند مال بينشان بالسّويه توزيع مى‌گردد يعنى ما ترك را به دو نصف تقسيم مى‌نمايند.

و اگر از ميّت تنها يك جدّه باقى مانده باشد تمام مال را به او مى‌دهند چه جدّه پدرى بوده و چه مادرى باشد.

و اگر ورّاث ميّت عبارت بودند از:

جدّ يا جدّه پدرى يا احيانا هردو با جدّ يا جدّه مادرى يا با هردو (يعنى جدّ و جدّ پدرى با جدّ و جدّه مادرى اجتماع كردند)، حكم اين است:

براى جدّى كه از طرف پدر به ميّت منسوب است دو ثلث مال و براى جدّ مادرى ثلث باقى ثلث مى‌باشد.

البتّه اجداد پدرى در صورت تعدّد دو ثلث ياد شده را بين خود اثلاثا (للذّكر مثل حظّ الانثيين) تقسسيم نموده ولى اجداد مادرى ثلث مزبور را بالسّويه بين خود توزيع مى‌كنند.

مسئله دوم‌
براى خواهر پدر و مادرى يا پدرى در صورتى كه تنها باشد نصف ما ترك از باب فريضه داده شده و باقى به عنوان ردّ به او مسترد مى‌گردد.

و براى دو خواهر يا بيشتر از دوتا، دو ثلث مال از باب فرض و بقيّه‌اش ردّا ثابت است.

و براى اخوه و خواهران پدر و مادرى يا پدرى تنها همه مال به عنوان ارث ثابت است كه آن را بين خودشان اثلاثا تقسيم مى‌كنند يعنى هر مذكّرى دو برابر مؤنّث مالك مال مى‌گردد.

مسئله سوّم‌
اگر از ميّت يك برادر يا يك خواهر مادرى باقى مانده باشد يك ششم مال از باب تسميه و فرض تعلّق به او دارد و در صورتى كه بيش از يكى باشند يك سوّم از ما ترك را به ايشان داده تا ين خود به طور تساوى توزيع نمايند و آن چه باقى مى‌ماند از باب ردّ به آنها داده مى‌شود.

مسئله چهارم‌
اگر برادران و خواهران ميّت از سه جهت يعنى (پدر و مادرى، پدرى تنها و مادرى تنها) با هم اجتماع نمايند حكم اين است كه كلاله پدرى به تنها ساقط شده و نصيبى از ارث ندارند و به كلاله مادرى در صورتى كه تنها باشد يك ششم و در فرض تعدّد ثلث ما ترك داده مى‌شود كه مى‌بايد بين خود بالسّويه توزيع كنند و باقى مانده ما ترك مال كلاله ابوينى است كه بين خود بالتفاوت تقسيم مى‌نمايند.

مسئله پنجم‌
اگر خواهر ابوينى با يكى از كلاله‌هاى مادرى بابا جماعتى از ايشان جمع گرديد يا دو خواهر ابوينى با يكى از كلاله‌هاى مادرى اجتماع كرد حكم اين است كه تنها به قرابت ابوينى ردّ داده مى‌شود.

مسئله ششم‌
صورت قبلى بحال خود محفوظ بوده (يعنى كلاله مادرى با خواهر يا دو خواهر ديگر اجتماع كرده‌اند) منتهى در اين فرض بجاى خواهر يا خواهران ابوينى، خواهر يا خواهران ابى مى‌باشند:

در اين كه فاضل را تنها بر خصوص كلاله ابى رد نموده و امّى را از آن محروم بدارند بين فقهاء دو قول مى‌باشد.

مسئله هفتم‌
در صورت نبودن اقرباء و كلاله ابوينى، كلاله ابى به جاى آنها قرار مى‌گيرند و اين حكم كلّى بوده و منحصر به مورد خاصّى نيست.

مسئله هشتم‌
اگر برادران و خواهران ميّت با اجداد اجتماع كردند حكم اين است كه به اخوه و اجداد مادرى ثلث ما ترك را مى‌دهند كه ايشان اين مبلغ را بايد بين خود بالسّويه تقسيم نمايند.

و دو ثلث ديگر را به اجداد و اخوه پدرى داده و آنان اين مقدار را بين خود طورى بايد تقسيم كنند كه به هر مذكّرى دو برابر مؤنّث برسد.

مسئله نهم‌
جدّ اگر چه جدّ اعلى باشد ميراث را با اخوه تقسيم نموده و در عرض او ارث مى‌برد چنانچه برادرزاده نيز اگر چه نازل و با واسطه بوده باشد ما ترك را با اجداد توزيع كرده و در كنار آنها وارث به حساب مى‌آيد.

تنها جدّ نزديك به ميّت است كه از ارث بردن جدّ اعلى مانع مى‌گردد چنانچه صرفا برادر ميّت است كه از ارث بردن برادرزاده ممانعت مى‌كند و همچنين برادرزاده مانع از فرزند برادرزاده مى‌گردد و بهمين ترتيب.

مسئله دهم‌
در صورتى كه زوج يا زوجه با اخوه و اجداد اجتماع نمايند نصيب اعلاى خود را دريافت مى‌كنند و به اجداد مادرى يا اخوه امّى يا احيانا اگر هردو موجود بودند ثلث اصل ما ترك داده شده و باقى مانده نصيب قرابت ابوينى يا اقرباى ابى در صورت نبودن ابوينى مى‌باشد.

مسئله يازدهم‌
اگر از ميّت اجداد چهارگانه پدرى و مثل ايشان از جانب مادرى بجاى مانده باشند پس مسئله را از سه سهم حساب مى‌كنند سهمى از آن را به اقرباى مادرى داده كه قابل انقسام نبوده و دو سهم ديگر را به نزديكان پدرى مى‌دهند كه آن نيز قابل انقسام نيست.

و مضروب چهار در نه كه سى و شش مى‌شود را در اصل فريضه يعنى عدد سه وقتى ضرب كرديم عدد صد و هشت حاصل مى‌شود كه ثلث از اين عدد به اقربا امّى داده شده و بر تعدادشان منقسم شده بدون اينكه كسرى لازم آيد و دو ثلث ديگرش نيز بر عدد سهام اقرباء ابى كه نه باشد بدون كسر تقسيم مى‌گردد.[23]

مسئله دوازدهم‌
فرزندان خواهران و برادران ميّت به جاى پدران و مادران خود قرار گرفته و در صورتى كه آنها معدوم باشند ارث به ايشان مى‌رسد.

البته بايد توجّه داشت كه هركدام از اولاد و فرزندان ياد شده نصيب شخصى كه به واسطه‌اش به ميّت تقرّب پيدا مى‌كنند را دريافت مى‌نمايند در نتيجه بايد گفت:

اگر اولاد اخوه فرزندان كلاله امّى باشند مال را بين خود بالسّويه تقسيم كرده و اگر فرزندان كلاله ابوينى يا ابى فرض گردند آن را بين خود بالتفاوت يعنى اثلاثا توزيع مى‌كنند.

 

نتیجه گیری:
احکام دینی نسخه هایی است که از طرف خداوند به پیامبران الهی ابلاغ شده است تا سعادت و خوشبختی ما انسانها را تأمین کند. وقتی اعتقاد داشته باشیم که این احکام از علم بی پایان الهی سرچشمه گرفته است و خداوند حکیم هیچ کار عبث و بیهودهای انجام نمیدهد، یقین پیدا میکنیم که احکام اسلام، برای ما سودمند خواهد بود، البته این بدان معنا نیست که نباید از فلسفه احکام سؤال شود؛ زیرا شکی نیست که مجموعه احکام اسلام بر مبنای مصالح بشری بنیان نهاده شده است. هر چند ما نتوانیم فلسفه بعضی از احکام اسلام را به خاطر ضعف معلومات بشر درک کنیم.

اسلام احکام وصیت و ارث را بر اساس مسؤولیت مالى و موقعیتى که آن دو در خانواده دارند و به ملاحظه مسؤولیتها و تکالیفى که بر عهده آنها نهاده شده است، قرار داده است. بنابراین، سهم الارث متفاوت، با دیدگاه کلى اسلام نسبت به خانواده و تقسیم وظائف و مسؤولیتها، سازگار و عادلانهاست.

این نکته نیز حائز اهمیت است که کمتر بودن سهم الارث زن در برخى موارد، دلیل بر این نیست که اسلام، ارزش و شخصیت زن را نادیده گرفته است؛بلکه صرفا به سبب عوامل اقتصادى و اجتماعى است.

احکام ارث به لحاظ مصالح اجتماعى، وضع شده و در مواردى که مصلحت اقتضاء نماید یا خود شخص تمایل داشته باشدکه ورثه اش به یک اندازه از اموال او بهره برند، میتواند از حق وصیت خود براى تقسیم سهام و برابرى آن استفاده نماید.

 

منابع
قرآن کریم،ترجمه ناصر مكارم شيرازي

نهج البلاغه، امام علی علیه السلام

لمعه الدمشقیه،شیخ شمس‌الدین محمد ابن مکّی عاملی معروف به شهید اول،۷۸۶ه ق

روضه البهیه،شرح لُمعه شهید ثانی ۹۶۵ه ق، سلطان العلما جلد3،دار التفسیر

قانون مدنی،قوانین اساسی جمهوری اسلامی ایران

النجعة في شرح اللمعة،شوشتري، محمدتقي، 1406ق

فرهنگ معین،دکتر محمد معین بوده۱۳۵۰ه ش انتشارات امیرکبیر

عناوین الاحکام،ذهنی تهرانی

المنجد،لویس معلوف لبنانی،فقهاهت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[1] (بقره: 180)

[2] لمعه الدمشقیه، کتاب الوصایا، صفحه ی اول

[3] فرهنگ معین، ارث

[4] شهید ثانى، ۱۴۱۰ ، الروضة البهیه فى شرح اللمعة الدمشقیه، ج2

[5] https://www.mizanonline.ir/00IL7j

[6] نساء/سوره۴، آیه۱۱.

[7] نساء/سوره۴، آیه۱۷۶

[8] نساء/سوره۴، آیه۱۱.

[9] نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.

[10] نساء/سوره۴، آیه۱۲.

[11] نساء/سوره۴، آیه۱۲.

[12] نساء/سوره۴، آیه۱۲.

[13] نساء/سوره۴، آیه۱۲.

[14] نساء/سوره۴، آیه۱۱.

[15] نساء/سوره۴، آیه۱۱.

[16] نساء/سوره۴، آیه۱۱.

[17] مقصود از عمو يا عمّه امّى برادر يا خواهر مادرى پدر ميّت مى‌باشد

[18] اعم از آنكه فرزند از همين زوج بوده يا از ديگرى باشد.

[19] مشروط به اينكه خواهر پدر و مادرى در بين نباشد.

[20] لمعه الدمشقیه، فصل الثانی فی بیان السهام

[21] فرض دو وارث، دو ثلث ترکه است: دو خواهر و بیشتر در صورت نبودن اولاد ذکور - دو خواهر و بیشتر ابوینی یا اَبّی تنها با نبودن دو برادر

[22] مشروط به اينكه از ميّت برادر بجاى نمانده باشد چه آنكه با وجود برادر مال را بين خواهر و برادر بطورى تقسيم مى‌كنند كه برادر دو سهم و خواهر يك سهم ببرد.

[23] مقصود اين است كه پس از تحصيل عدد سى و شش اين عدد را در اصل فريضه ضرب نموده عدد صد و هشت بدست مى‌آيد سپس ما ترك ميّت را بايد به صد و هشت قسمت تقسيم نمود و پس از آن ثلث يعنى سى و شش قسمت را به اجداد چهارگانه مادرى داده كه ايشان آن را بين خود به طور مساوى تقسيم مى‌كنند.

در نتيجه به هريك نه قسمت مى‌رسد و دو ثلث آن يعنى هفتاد و دو قسمت را بر سهام نه‌گانه اقرباء ابى توزيع مى‌نمائيم يعنى آن را به نه سهم كه هر سهمى هشت قسمت است تقسيم بايد كرد، بنابراين به جدّ و جدّه پدرى پدر ميّت دو ثلث آن كه چهل و هشت قسمت است داده شده كه جدّه شانزده قسمت آن و جدّ دو ثلثش كه 32 قسمت است را مالك مى‌شوند و به جدّ و جدّ مادرى پدر ميّت بيست و چهار قسمت داده مى‌شود كه دو ثلث آن يعنى شانزده قسمت به جدّ و ثلثش كه هشت قسمت است به جدّه مسترد مى‌گردد

ارسال سوال