انتخاب زبان
ما را دنبال کنید...
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم
ورودی سال ۱۳۹۳
ورودی سال ۱۳۹۴
ورودی سال ۱۳۹۵
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)
ورودی سال ۱۳۹۷
ورودی سال ۱۳۹۸
ورودی سال ۱۳۹۹
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)
ورودی سال ۱۴۰۱
■ سایر نویسندگان (۳۲۲)

جدیدترین مقالات

مقالات تصادفی

مقالات پربازدید

فکر در مورد اعضای بدن - پزوهشگر:سیدمحمد حسین ذاکریان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

موضوع پژوهش :فکر در مورد اعضای بدن

 

استاد پژوهش:استاد علوی

پزوهشگر:سیدمحمد حسین ذاکریان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                                                                                                                                          .

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه : ما روایاتی داریم که در ان روایات امامان ما؛ به ما توصیه به فکر و تفکر کرده اند اما این فکر و تفکر را میتوان در موضاعات مختلفی داشت که ما در این مقاله به روایات فکر در مورد بعضی اعضای بدن پرداختیم که اعضای بدن ما چگونه اند و برای چه به این نحو خلق شده اند و چرا به این گونه هستند حکمت این خلقت چیست ؟ در این مقاله میخواهیم بعضی از این حکمت ها و علت ها را بگوییم تا انسان با فهم این شگفتی ها قدر خودش را بهتر بداند و خودش را بهتر بشناسد و بتواند از این شناخت خوب از بعضی از بیماری ها جلوگیری کند و حتی از بدن خود و نظم ان به خالقش برسد و بداند که هر یک از اعضای بدن ما بیهوده خلق نشده و علتی دارد که اگر هر کدام از انها نباشد یا ناقص باشد چه تاثیراتی دارد.ما در این مقاله راجب قلبپ و کارکرد ان و تاثیرات ان در انسان ؛عضو های زوج و فرد؛الات زن و مرد و چگونگی هضم غذا در بدن صحبت میکنیم

 

 

 

 

 

 

................................

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قلب چگونه کار میکند
 

در روایتی از امام صادق (ع) به مفضل است که در مورد قلب به مفضل شرح دادند و فرمودند بدان مفضل در برابر روزنه های شش ،روزنه هایی نیز در قلب است تا قلب حرارت نگیرد تا جایی گه اگر این روزنه ها ناهماهنگ قرار گیرند و ترتیب و تقابل را از دست بدهند نسیم و نفس به دل نمیرسد و آدمی هلاک میگردد باز در دروایتی دیگر است که امام صادق (ع) به مفضل فرمودند چه کسی قلب را درون سینه ی تو قرار داده[1] اما در مورد قلب در روایات چیز هایی دیگری است از جمله اثر پذیری قلب که رسول خدا(ص)میفرمایند مثل قلب مثل پری است که در بیابان افتاده و بادها آن را هر طور که بخواهند جابه جا می کند[2] باز در روایتی دیگر در مورد نیرو مندی قلب آقا امیر المومنین (ع) میفرمایند:ریشه و سرچشمه نیرومندی قوت قلب توکل و اعتماد به خدا استع      

قلب چگونه کار میکند از نظر پزشکی

قلب یک عضله است که مانند یک پمپ خون را در بدن شما گردش می‌دهد. قلب از چهار اتاق تشکیل شده است: دو دهلیز و دو بطن. دهلیزها خون را از رگ‌ها دریافت می‌کنند و بطن‌ها خون را به رگ‌ها فشار می‌دهند. قلب از یک دیواره عضلانی به نام سپتوم به دو نیمه چپ و راست تقسیم می‌شود. نیمه راست قلب خون اکسیژن‌زدایی شده را از بدن دریافت می‌کند و آن را به ریه‌ها می‌فرستد تا اکسیژن‌گیری شود. نیمه چپ قلب خون اکسیژن‌دار را از ریه‌ها دریافت می‌کند و آن را به تمام اندام‌های بدن توزیع می‌کند قلب با استفاده از یک سیستم الکتریکی درونی به طور منظم منقبض و ارتجاع می‌کند. این سیستم شامل گره‌ها و راه‌هایی است که پیام‌های تحریکی را در قلب ایجاد و انتقال می‌دهند. گره سینوسی دهلیزی یا گره SA نقش ضربان‌ساز قلب را دارد و اولین پیام تحریکی را در دهلیز راست تولید می‌کند. این پیام باعث می‌شود دهلیزها منقبض شوند و خون را به بطن‌ها بفرستند. سپس پیام تحریکی از طریق راه‌های بین‌گرهی به گره دهلیزی بطنی یا گره AV منتقل می‌شود. این گره یک تاخیر کوتاه در هدایت پیام ایجاد می‌کند تا بطن‌ها آماده دریافت خون شوند. پس از آن پیام تحریکی از طریق باندل هیس و شاخه‌های باندلی و فیبرهای پورکنژ به عضلات بطن‌ها منتشر می‌شود و باعث منقباض شدن آن‌ها می‌شود. این فرآیند در هر ضربان قلب تکرار می‌شود و سرعت و قدرت آن توسط اعصاب و هورمون‌های بدن تنظیم می‌شود.[3]

 

 

 

در قرآن نیز به آیاتی بر میخوریم که راجب قلب حرف هایی دارد نظیر آیه ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لایفقهون بها حقا[4] آفریدیم برای جهنم بسیاری از جن و انس را که دل داشتند ولی با آن نمیفهمیدند در اینجا قرآن به افراد میگوید علت جهنمی شدن قلب خودتان است که با اعامل باعث میشود قلب سیاه شده و دیگر چیزی نشنویم باز در آیه ای دیگر میفرماید و منهم یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه[5] بعضی آنان به تو گوش فرا میدهند و قرار دادیم بر دلهایشان پرده و حجاب هایی که مانع میشود از اینکه آن را بفهمند در این آیه نیز میگوید سخنان خدا را نمیفهمید و نفهمیدن شما به خاطر حجاب هایی است که نمیگذارد قلب کار خودش را انجام دهد

 

 

فکر در مورد زن و مرد
 

 

در روایتی داریم که امام صادق (ع) به مفضل فرمودند فکر کن که خداوند چگونه آلات جماع را در زن و مرد قرار داده است

 

الذ الاشیاء مباضعه النساء[6] امام صادق (ع) فرمود هیچ لذتی برای مردم در دنیا و اخرت بیشتر از لذتی که از زنها میبرند نیست سپس حضرت با قرائت آیه ۱۵ سوره آل عمران فرمودند همانا اهل بهشت در بهشت از چیز هایی مثل آمیزش جنسی لذت نمیبرند در حدیث دیگر نیز از امام صادق (ع) که از اصحاب خود سوال نمود که لذیذ ترین چیز ها چیست؟هر یک از اصحاب چیزی گفتند اما در آخر حضرت فرمودند لذیذ ترین چیز ها آمیزش جنسی با زنان است[7] باز امام صادق (ع) در ضمن حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل فرمودند که حضرت به ابوذر فرمودند برو نزد خانواده ات تا پاداش ببری ابوذر پرسید یا رسول الله آیا نزد ایشان بروم پاداش میبرم؟ حضرت فرمودند همچنان که اگر از راه حرام اقدام کنی گناه کرده ای اگر کار حلال نیز انجام دهی پاداش میبری

در حدیث دیگری حضرت نقل فرمود که روزی پیامبر وارد اتاق همسرش ام سلمه شد بوی خوبی استشمام نمود سوال فرمود که ایا حولاء(نام زنی است که با عطر سر و کار داشته است ) این جا آمده است ؟ام سلمه گفت همین حالا اینجاست و از شوهرش شکایت دارد ،حولاء امد و به حضرت عرض کرد همسرم از من روی برمیگرداند حضرت فرمود:بوی خوش را برایش فزون کن عرض کرد هیچ عطری نمانده که نزده باشم با این حال از من روی برمیگرداند حضرت فرمود:ای کاش میدانست که با روی اوردن به تو چه نصیبش میشد؟پرسید چه نصیبش میشد؟حصرت فرمودن همین که به طرف تو می آمد دو فرشته او را در بر گرفته هم چون مجاهدی خواهد بود که در راه خدا شمشیر کشیده جهاد میکند و چون آمیزش کند گناهان او همانند برگ درخت فرو میریزند و هنگامی کا غسل کند از گناهان بیرون رود [8]

از اینجا در میابیم که غریزه جنسی یک امر خدادادی است و اگر در راه درست و حلال استفاده شود نه تنها ضرر ندارد برای انسان بلکه آمیزش جنسی از راه حلال باعث میشود انسان ثواب ببرد همین طور که در روایات خوانده شد اما در اسلام برای این غریزه آدابی بیان شده که عمل نکردن و رعایت نکردن آن موجب زیان هایی برای خود افراد یا فرزندانشان میشود که برخی از این آداب مربوط به محدوده نگاه است که در ذیل به آن میپردازیم

از نظر اسلام نگاه کرد زن و شوهر به تمام بدن یکدیگر هیچ مشکلی ندارد و ایا لذتی بالاتر از این است؟ [9]در روایت دیگر نیز از حضرت سوال شد ایا مرد در حال آمیزش میتواند به آلت تناسلی همسرش نگاه کند؟حضرت فرمود اشکال ندارد[10] با این حال در روایت دیگر چنین آمده است که ایا جایز است مرد در حال آمیزش به آلت تناسلی همسرش نگاه کند ؟امام صادق (ع)فرمود اشکال ندارد ولی شاید سبب کوری فرزند شود[11] همچنین از امام علی (ع) ضمن کلامی طولانی نقل شده که هیچ یک از شما در حال آمیزش به آلت تناسلی همسرش نگاه کند چون ممکن است چیزی ببیند که بدش بیاید[12]

نتیجه میگیریم که امر جنسی امری غریزی است که در همه انسان ها قرار داده شده است که باید به آن توجه شود و اسلام نیز به آن توجه کرده و برای همین ازدواج را قرار داده و حتی برای آن پاداش قرار داده تا انسان ها به سمت گناه نروند اما این امر اینقدر در اسلام مهم است که اسلام برای آن آدابی ذکر کرده که رعایت نکردن این آداب باعث پشیمانی میشود و چه بسا بعضی از مشکلات امروزی که در نوزادان است به دلیل رعایت نکردن همین آداب است

 

 
 

چگونه درباره غذا فکر کنم
امام صادق (ع) فکر یا مفضل فی وصول الغذاء الی البدن

ای مفضل درباره رسیدن غذا به بدن فکر کن

توصیه هایی در مورد خوردن غذا:امام رضا(ع) میفرمایند که غذای خودت را با سبک ترین غذایی که بدنت به اندازه عادت و اندازه فعالیت و زمانه ات تغذیه میکند آغاز کن[13] باز در روایتی دیگر از آقا امام جعفر صادق(ع) آمده که فرمودند غذا کشیدن پس از غذا بدن را چاق میکند ،غذا را هضم میکند و درد را از درون انسان بیرون میکشد و همچنین توصیه کردند به خوردن کاهو زیرا خون را تصویه میکند[14]

دستگاه گوارش بخش بزرگی است از ساز و کار تغذیه سلول های بدن است که غذا را دریافت کرده و آماده تحویل سلول ها میدهد.زیرا هضم در واقع فرآیندی است که در غذای مصرف شده به قصعات کوچک تر و قابل جذب تبدیل میشوند تا بتوانند از طریق جریان خون به تمام بدن برسند .این هضم غذا مراحلی دارد کا مراحل آن به طور کامل در بدن حدود ۲۴ تا ۷۲ ساعت طول میکشد و این مدت زمان به عوامل مختلفی بستگی دارد که مهم ترین عامل آن نوع غذای مصرف شده است.[15]

نکاتی در مورد هضم غذا:

هضم غذا در بدن انسان حدودا ۲۴ تا ۷۲ ساعت طول میکشد که زمان شروع این فرآیند از زمان ورود غذا به دهان است در این هضم غذا اسید معده یکی از عوامل مهم است.هضم غذا بعد از عبور عذا از معده و  ورود به روده کوچک بقایای غذای هضم شده توسط معده در معرض شیره های گوارشی ،صفرا و آنزیم هایی از کبد و پانکراس قرار میگیرند.

نکته:اغلب افراد تصور میکنند که هضم غذا در معده صورت میگیرد اما این تصور اشتباه است و از دیدگاه طب سنتی ایران ۴ مرحله هضم در بدن داریم که به آنها هضم های ۴ گانه میگویند و عبارت اند از ۱_هضم معدی۲_هضم کبدی۳_هضم عروقی۴_هضم بافتی که هر کدام از این مراحل توضیحاتی دارند

اما هضم معدی اولین هضم از هضم های چهار گانه است.غذایی که خورده میشود تا می آید به بافت هایی بدن برسد ۴ مرحله هضم را پشت سر میگذارند اول غذا وارد دهان شده و در دهان غذا کاملا جویده میشود و با آب دهن مخلوط میشود سپس وارد معده میگردد و در معده شیر آب های معده روی ان میریزد و در نهایت به مخلوط خمیری شکل به نام کیلوس تبدیل میشود سپس روده این شیر آبه ها را میکشد و به کبد تحویل میدهد تا این مرحله را هضم معدی یا هضم اول گویند سپس در مرحله ی که هضم کبدی نام دارد کبد شیرابه را از طریق روده بندها یا مزانتر به درون خودش میکشد و در آنجا هم یکسری تبدیل صورت میگیرد در حقیقت کبد مثل دیگی است که غذا درونش میپزد و به ۴ ماده جداگانه که با هم مخلوط شده اند تبدیل میشود و بخصی از این مواد رسوب میکنند که به آن سودا میگویند.در بالاترین نقطه یک لایه نازک قرار میگیرد که به آن رغوه یا کف میگویند که همان صفرا است.بالای سودا لایه شفاف روشن و آب مانند قرار میگیرد که به آن بلغم میگویند زیرا صفرا هم یک لایه سرخ گلی تشکیل میشود که به آن خون میگویند.خون یکبار به عنوان جزئی از مایع درون رگ است یعنی جزئی از آن ۴ قسمت است و یکبار خون را به عنوان کل در نظر میگیرند که در فصد و حجامت منظور این است و خون در کبد ساخته میشود این دومین مرحله هضم غذا همان هضم کبدی است اما در مرحله ی بعد کل مایعات درون رگ تا به بافت برسد تغییر و تحولاتی دارند که به آن هضم عروقی میگویند و این سومین مرحله هضم است اما آخرین مرحله هضم ،هضم بافتی است.زمانیکه تبادل غذا و فضولات بین بافتها و خون انجام میشود که این تبادل در سطح سلولها صورت میگیرد.[16]

نکته :هر کدام از این مراحل ۴ گانه هضم دارای یک سری فضولات هستند ،فضولات هضم اول یا هضم معدی مدفوع یا براز است و در مرحله دوم هضم کبدی بوسیله ادرار دفع میشود و در هضم عروقی این فضولات با عرق کردن و ادرار کردن دفع میشود و در فضولات در مرحله آخر همان هضم بافتی از طریق بخارات تنفسی و چرک بدن از روی پوست دفع میشود. اما هر کدام از این هضم هایی چهار گانه اگر باطل شود و فضولاتش دفع نشود شخص دچار بیماری میشود.

همان طور که در روایتی از پیامبر اکرم(ص)است که میفرمایند معده خانه ی همه ی بیماری ها است و امساک و کم خوری در راس همه ی دارو هاست [17]

تا اینجا از هضم غذا بحث کردیم که چه مراحلی دارد و چگونه هضم میشود که اگر درست هضم نشود انسان دچار بیماری میشود اما جالب است بدانیم که عمل انسان نیز در گرو غذایی است که انسان میخورد زیرا غذای پاک و حلال انجام اعمال نیک را در پی دارد همان طور که خوردن غذاهای پست و حرام انسان را به فسق و جور میکشد برای همین امر است که قرآن در آیات متعددی به غذای انسان اشاره کرده و گفته است که از آن چه روزی شما است حلال و پاکیزه ی آن را بخورید

 

چگونه درباره اعضای بدن فکر کنیم
 

قائل: امام صادق (علیه السلام)

فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي اَلْأَعْضَاءِ اَلَّتِي خُلِقَتْ أَفْرَاداً وَ أَزْوَاجاً وَ مَا فِي ذَلِكَ مِنَ اَلْحِكْمَةِ وَ اَلتَّقْدِيرِ وَ اَلصَّوَابِ فِي اَلتَّدْبِيرِ فَالرَّأْسُ مِمَّا خُلِقَ فَرْداً وَ لَمْ يَكُنْ لِلْإِنْسَانِ صَلاَحٌ فِي أَنْ يَكُونَ لَهُ

أَكْثَرُ مِنْ وَاحِدٍ أَ لاَ تَرَى أَنَّهُ لَوْ أُضِيفَ إِلَى رَأْسِ اَلْإِنْسَانِ رَأْسٌ آخَرُ لَكَانَ ثِقْلاً عَلَيْهِ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ إِلَيْهِ لِأَنَّ اَلْحَوَاسَّ اَلَّتِي يَحْتَاجُ إِلَيْهَا مُجْتَمِعَةٌ فِي رَأْسٍ وَاحِدٍ ثُمَّ كَانَ اَلْإِنْسَانُ يَنْقَسِمُ قِسْمَيْنِ لَوْ كَانَ لَهُ رَأْسَانِ فَإِنْ تَكَلَّمَ مِنْ أَحَدِهِمَا كَانَ اَلْآخَرُ مُعَطَّلاً لاَ إِرْبَ فِيهِ وَ لاَ حَاجَةَ إِلَيْهِ وَ إِنْ تَكَلَّمَ مِنْهُمَا جَمِيعاً بِكَلاَمٍ وَاحِدٍ كَانَ أَحَدُهُمَا فَضْلاً لاَ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ إِنْ تَكَلَّمَ بِأَحَدِهِمَا بِغَيْرِ اَلَّذِي تَكَلَّمَ بِهِ مِنَ اَلْآخَرِ لَمْ يَدْرِ اَلسَّامِعُ بِأَيِّ ذَلِكَ يَأْخُذُ وَ أَشْبَاهُ هَذَا مِنَ اَلْأَخْلاَطِ وَ اَلْيَدَانِ مِمَّا خُلِقَ أَزْوَاجاً وَ لَمْ يَكُنْ لِلْإِنْسَانِ خَيْرٌ فِي أَنْ يَكُونَ لَهُ يَدٌ وَاحِدَةٌ لِأَنَّ ذَلِكَ كَانَ يُخِلُّ بِهِ فِيمَا يَحْتَاجُ إِلَى مُعَالَجَتِهِ مِنَ اَلْأَشْيَاءِ أَ لاَ تَرَى أَنَّ اَلنَّجَّارَ وَ اَلْبَنَّاءَ لَوْ شَلَّتْ إِحْدَى يَدَيْهِ لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يُعَالِجَ صِنَاعَتَهُ وَ إِنْ تَكَلَّفَ ذَلِكَ لَمْ يُحْكِمْهُ وَ لَمْ يَبْلُغْ مِنْهُ مَا يَبْلُغُهُ إِذَا كَانَتْ يَدَاهُ تَتَعَاوَنَانِ عَلَى اَلْعَمَلِ[18]

اى مفضّل!در آفرينش عضوهاى جفت و فرد و حكمتها و تدبيرهاى درست نهفته در آن بينديش.«سر»از اعضاى فرد است.به سود انسان نبود كه بيش از يك سر داشته باشد؛زيرا در همين يك سر تمام حواسّ‌مورد نياز انسان قرار گرفته و اگر سرى ديگر مى‌داشت بى‌آنكه به آن نيازى باشد تنظيم بدن از ميان مى‌رفت. اگر انسان دو سر داشت در واقع به دو بخش تقسيم مى‌شد.اگر با يكى سخن مى‌گفت ديگرى بى‌فايده مى‌ماند.اگر با هر دو يك سخن بگويد،يكى زايد است و اگر با يكى سخنى بگويد و با ديگرى سخن ديگر،شنونده نمى‌داند كه به كدام توجه كند.نيز آميختگيهاى ديگر پيش مى‌آمد. دستها جفت آفريده شدند؛زيرا از يك دستى،سود فراوان به انسان نمى‌رسيد و در كارهاى روزمرۀ او خلل وارد مى‌ساخت،نمى‌بينى كه اگر نجّار و بنّا يك دست داشته باشند قادر به انجام كار خويش نخواهند بود و در فرضى كه با يك دست به كارهايش بپردازد آن استوارى و فوايد كار دو دستى را نخواهد داشت


و در روایتی از امام علی (ع) که میفرماید از آفرینش این انسان شگفت آیید که با تکه ای پیه میبیند ،با پاره گوشتی سخن میگوید ،با تکه ای از استخوان میشنود و از سوراخی نفس میکشد[19]

اما میخواهیم اجزای بدن را به زوج و فرد تقسیم کنیم و آنها را بررسی کنیم.

ابتدا سراغ اعضای زوج بدن میرویم که عبارت اند از گوش ها،چشم ها،لب ها ،ابروها،موها و ناخن ها ،دست و پاها حال که اعضای زوج بدن را شناختیم میخواهیم هر کدام را بررسی کنیم

ابتدا سراغ گوش ها میرویم که در روایتی امام صادق (ع) فرمودند ای مفضل بیندیش که چرا درون گوش ، به سان که یک زندان پیچ در پیچ است ؟مگر جزء ان است که صدا در آن پیاپی روان شود و سر انجام به شنوایی برسد و نیز برای آنکه شتاب باد را در هم شکند و به گوش صدمه نرساند[20] و باز در روایتی دیگر در مورد حکمت مایع در گوش پیامبر (ص) فرمودند خداوند تلخی را در گوش مانعی برای حفاظت از مغز قرار داد که هیچ جنبنده ای نیست در آن بیفتد مگر اینکه راه خروج را میجوید و اگر این مایع نبود آن منبنده به مغز میرسید همپنین در روایتی دیگر امام صادق (ع) فرمودند خداوند گوش ها را تلخ قرار داد تا هر چه بدان ها در می آید بمیرد و اگر این نبود حشرات آدمی زاده را میکشتند[21]

حال که گوش ها را بررسی کردیم میتوانیم سراغ دیگر اعضای زوج بدن برویم که چشم ها هستند و اما چشم ها

امام صادق (ع) در مورد خلقت این گونه ی چشم ها در مناظره با طبیب هندی میفرمایند که پیشانی از مو تهی است از آن رو که محل رسیدن نور به چشمان است و در آن چین و چروک قرار داده شده است به این جهت که عرق ریخته شده از سر را در خود محبوس سازد و مانع رسیدن آن به چشمان شود تا آن وقتی که انسان عرق خویش را پاک کند و نیز ابروها در بالای چشمان قرار داده شده اند تا نور را به همان اندازه ای که کافی است به چشمان راه بدهند سپس فرمودند ای هندی مگر نمیبینی ان که نور بر او چیره میشود دستش را بر فراز چشمانش میگیرد تا نور به آن اندازه که کافی است از زیر آن به چشمان برسد[22] و نیز امام صادق (ع) در روایت دیگری در رابطه با چشم به مفضل فرمودند که راجب پلک چشم فکر کن و ببین که مانند پرده ای چشم را می پوشاند و در کنار چشم حلقه ها و بند هایی قرار داده شده تا هر گاه بخواهند آن را بالا کشند و همچنن چشم انسان درون غاری قرار گرفته و به وسیله همین پرده و مژه های روی آن چشم انسان محافظت میشود در ادامه نیز امام فرمودند ای مفضل در زندگی نابینایان و خللی که در کارشان روی میدهد اندیشه کن و ببین چگونه چنین کسی نه جای گام های خویش را میبیند نه پیش روی خود را میبیند ،نه میان رنگ ها تفاوت میگذارد و نه چشم اندازه ی زیبا و زشت را از هم تشخیص میدهد و ... تا آنجا که اگر کارایی ذهنی وی نبود او مثل پاره سنگی افتاده بر زمین میمانست همچنین خداوند بینی را در میان دو چشم قرار داد تا نور را میان دو چشم به دو بخش مساوی تقسیم کند و نیز چشم ها همانند بادام هستند تا میل بتواند دارو را داخل آن جریان دهد و عفونت را از درون آن بیرون کشد و اگر چشم ها مربعی یا دایره ای بودند نه میل داخل آن حرکت میکرد  نه دارو به همه آن میرسید و نه بیماری و عفونت از درونش خارج میشد این است خلقت شگفت انگیز اجزای صورت و چشمان که همه با هم در ارتباط هستند[23]

اما یکی دیگر از اجزای زوج بدن آدمی لب های انسان است به طوری که انسان به وسیله ی لب ها مایعات را میمکد تا نریزد و کم کم و با اندازه کافی وارد شکم شود تا راه گلو بسته نشود و یا درون آن را آزار ندهد و همچنین لب ها برای دهان انسان همانند دو در بسته هستند که هر وقت انسان خواست ان ها را باز و بسته کند و نیز لب و دندان ها برای ادای حروف و آواز ها هستند

 

یکی دیگر از اعضای زوج بدن انسان ابروها هستند که همان طور که گفته شد در بالای چشمان قرار دارند تا نور را همان اندازه که کافی است به چشمان انسان برسانند

یکی دیگر از اعضای زوج بدن آدمی موها و ناخن ها هستند در روایتی از امام صادق (ع) خطاب به مفضل آمده که موها و ناخن ها بلند میشوند به گونه ای که لازم است پیوسته از انها کاسته شود و اینها فاقد حس هستند تا از کوتاه کردن اینها انسان احساس درد نکند ای مفضل در این بنگر و تامل کن که چه حسن تدبیری در آفرینش موها و ناخن ها است از آن رو که آنها از چیز هایی هستند که بلند میشوند و حس ندارند در حالی که اگر از چیز هایی بودند که حس داشتند انسان ور کوتاه کردن و چیدن اینها میان دو امر ناخوشایند میمامد یا اینکه اینها را واگذار کند تا بلند شود و بر او سنگینی کند و یا انکه با تحمل درد و رنجی که او را آزار میدهد انها را کوتاه کند در اینجا مفضل فرمود چرا اینها به گونه ای آفریده نشده اند که زیاد بلند نشوند تا انسان به کوتاه کردن اینها نیازمند گردد؟امام (ع)فرمودند خداوند را در این باره، بر بنده، نعمت هایی است که انسان  آن ها را نمی شناسد تا او را بر آن ها سپاس گوید.بدان که دردها و بیماری های بدن، همراه با در آمدن موها از بستر خود و در آمدن ناخن ها از انگشتان، از بدن بیرون می روند. از همین رو، انسان به نوره کشیدن، سر تراشیدن و کوتاه کردن ناخن ها در هر هفته، فرمان یافته است تا موها و ناخن ها رشد شتابان تری یابند و با در آمدن آن ها، دردها و بیماری ها از تن بیرون بروند.اما هنگامی  که بلند شوند، سرگردان می مانند و درآمدنشان کاهش  می یابد و بدین  سبب ، مایه های دردها و بیماری ها در بدن حبس شوند و بیماری ها و دردهایی را پدید می آورند. افزون بر این ، موها از جاهایی که به انسان زیان می رساند و تباهی و ضرر برای او پیش می آورد، بازداشته شده اند، اگر مو در چشم  روئید آیا دیده را نابینا نمی کرد؟! اگر در دهان می روئید، آیا خوردنی ها و نوشیدنی ها را بر انسان، ناگوار نمی ساخت؟! اگر  در کف دست می روئید، آیا مانع لمس صحیح توسط انسان و مانع برخی  از دیگر کارها نمی شد؟! و اگر در شرمگاه زن یا بر آلت مرد می روئید، آیا لذت آمیزش را بر آنها تباه نمی کرد؟! پس بنگر که چگونه به واسطه مصلحتی که بوده، موی بر این جاها نروئیده است.در ادامه فرمودند دیگر آن که این پدیده ، ویژه انسان نیست؛ بلکه آن در چارپایان، درندگان و دیگر جانوران پستاندار نیز می یابی، می بینی که تن  آن ها به موها شکوهی یافته و جاهای یاد شده، عیناً به همان علت، تهی از موست. در آفرینش، تأمل کن که چگونه از همه نقطه های خطا و زیان ، دوری می گزیند و درستی و سودمندی را می آورد اما منانیه (مانویان)و طوایف همانندشان، کوشیده اند عیبی در کار آفرینش بیابند،و بر موهای عانه و زیر بغل ، خُرده گرفته اند و ندانسته اند که رویش این موها  از رطوبتی است که  بدین مواضع می ریزد و در نتیجه، آن سان که در هر نقطه آبگیر علف می روید، در این جاها نیز مو می روید. مگر نمی بینی که  این مواضع، از دیگر جاها پوشیده تر و برای پذیرش این زیاده ، آماده تر  است؟ همچنین این موی (موی عانه و زیر بغل) از هزینه ها و تکالیف این بدن است، بدان واسطه که در آن ها مصلحتی است؛ زیرا اهتمام انسان به تمیز کردن بدن و گرفتن موهایی که بر آن می روید، از چیزهایی است که غرور انسان را در هم می شکند ، او را از ستم باز می دارد، و وی را از بخشی از سرمستی و بطالتی که از بیکاری حاصل می آید ، می رهاند[24] در روایتی دیگر یکی دیگر از  حکمت های  نهفته در مو را امام صادق (ع)بیان میکنند که مو بر بالای سر قرار داده شده است تا با بُن خود، روغن ها را به مغز برساند و با سرِ خود (سرِ موها) ، بخار را از مغز خارج کند و گرما و سرمایی را که بدان می رسد، دفع  کند همچنین پیامبر خدا ـپ صلی الله علیه و آله میفرمایند روئیدن مو در بینی، مایه ایمنی از جذام است.در اداما امام صادق علیه السلام ـ خطاب به مفضّل در نورد ناخن میفرمایند که ای مفضّل! در این بیندیش که چرا ناخن ها در سرانگشت  ها  واقع شده اند. جز برای آن که از انگشت ها حفاظت کنند و در انجام دادن کارها یاری دهند؟ ای مفضّل! قدری فکر کن: که چرا! ناخن ها بر سر انگشتان روئیده شده است؟آیا ! جز برای حفظ انگشتان و یاری دادن انسان در کار است؟[25]

یکی دیگر از اعضای زوج بدن انسان ابروها هستند که همان طور که گفته شد در بالای چشمان قرار دارند تا نور را همان اندازه که کافی است به چشمان انسان برسانند

یکی دیگر از اعضای زوج بدن آدمی موها و ناخن ها هستند در روایتی از امام صادق (ع) خطاب به مفضل آمده که موها و ناخن ها بلند میشوند به گونه ای که لازم است پیوسته از انها کاسته شود و اینها فاقد حس هستند تا از کوتاه کردن اینها انسان احساس درد نکند ای مفضل در این بنگر و تامل کن که چه حسن تدبیری در آفرینش موها و ناخن ها است از آن رو که آنها از چیز هایی هستند که بلند میشوند و حس ندارند در حالی که اگر از چیز هایی بودند که حس داشتند انسان ور کوتاه کردن و چیدن اینها میان دو امر ناخوشایند میمامد یا اینکه اینها را واگذار کند تا بلند شود و بر او سنگینی کند و یا انکه با تحمل درد و رنجی که او را آزار میدهد انها را کوتاه کند در اینجا مفضل فرمود چرا اینها به گونه ای آفریده نشده اند که زیاد بلند نشوند تا انسان به کوتاه کردن اینها نیازمند گردد؟امام (ع)فرمودند خداوند را در این باره، بر بنده، نعمت هایی است که انسان  آن ها را نمی شناسد تا او را بر آن ها سپاس گوید.بدان که دردها و بیماری های بدن، همراه با در آمدن موها از بستر خود و در آمدن ناخن ها از انگشتان، از بدن بیرون می روند. از همین رو، انسان به نوره کشیدن، سر تراشیدن و کوتاه کردن ناخن ها در هر هفته، فرمان یافته است تا موها و ناخن ها رشد شتابان تری یابند و با در آمدن آن ها، دردها و بیماری ها از تن بیرون بروند.اما هنگامی  که بلند شوند، سرگردان می مانند و درآمدنشان کاهش  می یابد و بدین  سبب ، مایه های دردها و بیماری ها در بدن حبس شوند و بیماری ها و دردهایی را پدید می آورند. افزون بر این ، موها از جاهایی که به انسان زیان می رساند و تباهی و ضرر برای او پیش می آورد، بازداشته شده اند، اگر مو در چشم  روئید آیا دیده را نابینا نمی کرد؟! اگر در دهان می روئید، آیا خوردنی ها و نوشیدنی ها را بر انسان، ناگوار نمی ساخت؟! اگر  در کف دست می روئید، آیا مانع لمس صحیح توسط انسان و مانع برخی  از دیگر کارها نمی شد؟! و اگر در شرمگاه زن یا بر آلت مرد می روئید، آیا لذت آمیزش را بر آنها تباه نمی کرد؟! پس بنگر که چگونه به واسطه مصلحتی که بوده، موی بر این جاها نروئیده است.در ادامه فرمودند دیگر آن که این پدیده ، ویژه انسان نیست؛ بلکه آن در چارپایان، درندگان و دیگر جانوران پستاندار نیز می یابی، می بینی که تن  آن ها به موها شکوهی یافته و جاهای یاد شده، عیناً به همان علت، تهی از موست. در آفرینش، تأمل کن که چگونه از همه نقطه های خطا و زیان ، دوری می گزیند و درستی و سودمندی را می آورد اما منانیه (مانویان)و طوایف همانندشان، کوشیده اند عیبی در کار آفرینش بیابند،و بر موهای عانه و زیر بغل ، خُرده گرفته اند و ندانسته اند که رویش این موها  از رطوبتی است که  بدین مواضع می ریزد و در نتیجه، آن سان که در هر نقطه آبگیر علف می روید، در این جاها نیز مو می روید. مگر نمی بینی که  این مواضع، از دیگر جاها پوشیده تر و برای پذیرش این زیاده ، آماده تر  است؟ همچنین این موی (موی عانه و زیر بغل) از هزینه ها و تکالیف این بدن است، بدان واسطه که در آن ها مصلحتی است؛ زیرا اهتمام انسان به تمیز کردن بدن و گرفتن موهایی که بر آن می روید، از چیزهایی است که غرور انسان را در هم می شکند ، او را از ستم باز می دارد، و وی را از بخشی از سرمستی و بطالتی که از بیکاری حاصل می آید ، می رهاند در روایتی دیگر یکی دیگر از  حکمت های  نهفته در مو را امام صادق (ع)بیان میکنند که مو بر بالای سر قرار داده شده است تا با بُن خود، روغن ها را به مغز برساند و با سرِ خود (سرِ موها) ، بخار را از مغز خارج کند و گرما و سرمایی را که بدان می رسد، دفع  کند همچنین پیامبر خدا ـپ صلی الله علیه و آله میفرمایند روئیدن مو در بینی، مایه ایمنی از جذام است.در اداما امام صادق علیه السلام ـ خطاب به مفضّل در نورد ناخن میفرمایند که ای مفضّل! در این بیندیش که چرا ناخن ها در سرانگشت  ها  واقع شده اند. جز برای آن که از انگشت ها حفاظت کنند و در انجام دادن کارها یاری دهند؟ ای مفضّل! قدری فکر کن: که چرا! ناخن ها بر سر انگشتان روئیده شده است؟آیا ! جز برای حفظ انگشتان و یاری دادن انسان در کار است؟ [26]

 

این هم از بررسی موه و ناخن و علت رویش آن حال میرویم سراغ دیگر عضو زوج بدن یعنی دست ها،امام (ع) در مورد دست ها خطاب به مفضل میفرمایند که  پس در دو دست آدمی  نظر کن که خالق حکیم چگونه آن ها را کشیده آفرید که به هر چه آدم بخواهد دست دراز کند و کف دست ها را پهن نمود و پنج انگشت نصب فرمود و هر انگشتی را بر سه قسم کرد. و ابهام را در یک طرف قرار داد و چهار انگشت دیگر را در طرف دیگر، به نوعی که ابهام بر آنها محیط است. که با جمع و باز شدن اولین و آخرین انگشت از دست انسان می تواند چیزی را به دست بگیرد یا چیزی را از دست  بر زمین بگذاری. اگر ابهام را بر سبّابه قرار دهی هرچه خواهی با آن پاره کنی و اگر سبابه را راست بداری به آنچه خواهی اشاره کنی. و سر انگشتان را زینت داد به ناخن تا حافظ آنها باشد و چیزهای خرد را که سر انگشت نمی تواند برچیند از آن بردارد و بدن خود را با آن بخارد

حال میرویم سراغ آخرین عضو بدن یعنی پاها ،امام (ع) در مورد پا میفرمایند که خداوند برای هر شخصی دو پا آفرید از ران و ساق و هر یک به شکلی خاص و ترکیبی مخصوص، تا به هر جا که خواهد حرکت کند و اگر اندکی تغییر در ترکیب یا شکل یا وضع یکی از اینها برسد امر حرکت مختل می گردد و آن ها را ستون بدن و مرکب تن قرار دادو تن را بر آن ها سوار کرد. و همه این عجایب و غریب را که اندکی از بسیار وعشری از اعشار عجایب بدن انسان است از قطره ای نطفه خلق کرد در ظلمت رحم. و اگر پرده در پیش نمی بود و نظر بر آن می افتاد می دیدی که نقوش و خطوط و رسوم در اعضاء در پی یکدیگر بر آن ظاهر می شوند و نه نقاشی ظاهر و نه قلمی پیداست این است خلقت عجیب و نهفته اعضای بدن که ما توانستیم بخش کوجکی از آن را بررسی کنم و آن هم نه به طور کانل بلکه با عقل ناقص خودمان در صورتی که قطعا خداوند حکیم حکمت های بیشتری در این خلقت نهفته دارد 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

1.قران کریم

2. _مجلسی محمد باقر_ بحار الانوار_دار احیاء التراث العربی،1403ق

3. سید رضی_محمد بن حسین بن موسی نهج البلاغه__دار الکتاب اللبنانی

4. _لیثی واسطی،علی بن محمد_دار عیون الحکم و المواعظ الحدیث،1376

5. _شیخ صدوق_ابن بابویه محمد بن علی خصال _جامعه مدرسین،1362

6. شیخ صدوق_ابن بابویه محمد بن علی _ علل الشرایع المکتبه الحیدریه

7.ا_کلینی محمد بن یعقوب_لکافی -دار الکتاب الاسلامیه،1407ق

8. مجلسی محمد باقر- توحید مفضل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 1379 ش

9. متقی علی بن حسام الدین_ کنز العمال موسسه رساله 1409 ق

10. حر عاملی محمد بن الحسن _ وسایل الشیعه موسسه ال البیت علیهم السلام لاحیاء التراث 1033ق

11. نوری طبرسی میرزا حسین_ مستدرک وسایل و مستنبط المسایل موسسه ال البیت علیهم السلام لاحیاء التراث 1320 ق

12. ری شهری محمد دانشنامه احادیث پزشکی _موسسه علمی فرهگی دار الحدیث1385ش


[1] بحارالانوار صفحه 325 حدیث30

[2] کنز العمال:1210

[3] سایت گوگل

[4] ایه 179 سوره اعراف

[5] ایه 25 سوره اعنام

[6] وسایل الشیعه .

[7] کافی جلد 5

[8] مستدرک وسایل الشیعه ج 14 صفحه 231

[9] کلینی محمد بن یعقوب کافی جلد 5 صفحه 497

[10] کافی جلد 5صفحه 497

[11] تهذیب الاحکام جلد 7 صفحه 414

[12] خصال جلد 2 صفحه 637

[13] محمد مهدی ری شهری؛دانشنامه احادیث پزشکی جلد2 صفحه86

[14] الکافی جلد 6صفحه 367

[15] گوگل مجله پزشکی

[16] tps://drfaz.ir/%D9%87%D8%B6%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D8%A8%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D9%88%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%81%D8%AA%DB%8C.htm

[17] طب النبی صفحه 11

 

[19] حکمت 8 نهج البلاغه

[20] علل الشرایع صفحه 87

[21] بحار الانوار جلد 2 صفحه 291

[22] الخصال صفحه 513

[23] بحار الانوار جلد 3 صفحه 69

[24] شگفتی های افرینش ترجمه توحید مفضل

 

[26] بحار الانوار جلد 3 صفحه 76

ارسال سوال